『دخترانفاطمی|پسرانعلوی』
🔺زینب ایمی هاچکینز تازه مسلمان از انگلیس: ✅ما باید بایستیم و از #دین خود دفاع کنیم. دقیقا مانند پیش
🔺محمد المهدی(میخائیل چروبسکی)، یهودی سابق و تازه مسلمان فعلی:
✅پیش از #مسلمان شدنم در صدد انجام عملیات انتحاری بودم...
#رهیافته
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
『دخترانفاطمی|پسرانعلوی』
ویلیام ریو تازه مسلمان از ایالت تنسی آمریکا: ✅بواسطه ی #قرآن جذب #اسلام شدم... #رهیافته #دختران_
یاسین رشید تازه مسلمان از کشور آلمان:
✅زمانی که #مسلمان شدم همه گفتند خیلی چیزها را باید قربانی کنی اما اشتباه بود...
#رهیافته
#گمنام
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
『دخترانفاطمی|پسرانعلوی』
شفا مصطفی بانوی تازه مسلمان آمریکایی: ✅بعد از مطالعه ی عمیق #قرآن و سیره ی پیامبر(ص)محبتی عمیق به
#عاشقانہاےبراۍتو❤️
قســـــــمٺچہاردھ
[من و خدای امیرحسین]
من #مسلمان شدم و به خدای امیرحسین #ایمان آوردم ...
آدرس امیرحسین رو هم پیدا کرده بودم ...
راهی ایران شدم ...
مشهد ...
ولی آدرس قدیمی بود ...
چند ماهی بود که رفته بودن ... و خبری هم از آدرس جدید نبود ... یا بود ولی نمی خواستن به یه خارجی بدن ...
به هر حال این تنها چیزی بود که از انگلیسی حرف زدن های دست و پا شکسته شون می فهمیدم ... .
دوباره سوار تاکسی شدم و بهش گفتم منو ببره حرم ...
دلم می خواست برای اولین بار حرم رو ببینم ...
ساکم رو توی ماشین گذاشتم و رفتم داخل حرم ... .
زیارت کردن برام مفهوم غریبی بود ... شاید تازه مسلمان شده بودم اما فقط با خواندن قرآن ...
و خدای محمد، خدای امیرحسین بود ... اسلام برای من فقط مساوی با امیرحسین بود ... .
داخل حرم، حال و هوای خاصی داشت ... دیدن آدم هایی که زیارت می کردند و من اصلا هیچ چیز از حرف هاشون نمی فهمیدم ... .
بیشتر از همه، کفشدار پزشکی که اونجا بود توجهم رو جلب کرد ...
از اینکه می تونستم با یکی انگلیسی صحبت کنم خیلی ذوق کرده بودم ... اون کمی در مورد امام رضا و سرنوشت و شهادت ایشون صحبت کرد ...
فوق العاده جالب بود ... .
برگشتم و سوار تاکسی شدم ...
دم در هتل که رسیدیم دست کردم توی کیفم اما کیف مدارکم نبود ...
پاسپورت و پولم داخل کیف مدارک بود ...
و حالا همه با هم گم شده بود ... .
بدتر از این نمی شد ...
توی یک کشور غریب، بدون بلد بودن زبان، بدون پول و جایی برای رفتن ... پاسپورت هم دیگه نداشتم ... .
هتل پذیرشم نکرد ...
نمی دونم پذیرش هتل با راننده تاکسی بهم چی گفتن ...
سوار ماشین شدم ... فکر می کردم قراره منو اداره پلیس یا سفارت ببره اما به اون کوچه ها و خیابان ها اصلا چنین چیزی نمی اومد ...
کوچه پس کوچه ها قدیمی بود ...
گریه ام گرفته بود ...
خدایا! این چه غلطی بود که کردم ...
یاد امام رضا و حرف های اون پزشک کفشدار افتادم ... یا امام رضا، به دادم برس ...
به قَلَــــم:#شــہـــیدمدافـــعحرمـطاهـــاایمانـــے🌱
ڪپیبافرستادنصݪواتبراےهرقسمتمجازھ✋🏻
#خادم_الزهرا🌸
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
⃪ 🌱؛🖤°
اسـلامبہذاتخود،
نداردعیبے...
هرعیبکههست
درمُسلمانۍماست..!
#مسلمان #شهادت
#بسیجیون_مبارز
#سربازگمنام
دخترانفاطمیپسرانعلوے