#پیش_به_راه_شهدا
🌹شهید محمد منتظر قائم🌹
تنها شهید واقعه ی طبس
یکی از برادران پاسدار یزدی آن روز را این چنین روایت میکند:
«وقتی قرار شد برویم محمد گفت اول نمازمان را بخوانیم… ما که نماز خواندیم و برگشتیم محمد هنوز در گوشه حیاط سپاه مشغول نماز بود. او نماز را همیشه خوب میخواند. اغلب در جمعها او را به دلیل تقوایش پیش نماز میکردند. با اینهمه این بار نمازش حال دیگری داشت. بعد از آنکه تمام شد یکی از برادرها به شوخی گفت: “نماز جعفر طیار میخواندی؟!”
او با خوشحالی پاسخ داد: «به جنگ آمریکا میرویم. شاید هم نماز آخرمان باشد…» و اینچنین بود که ایشان در این حادثه به شهادت رسیدند.
#صلوات
@FatimaMassoumeh
#پیش_به_راه_شهدا
📸 بخشی از وصیتنامه شهید تازه شناسایی شده، شهید جانی بت اوشانا
🔹این سطور را در لحظه های قبل از حرکت، برای بازپس گیری حق و خاک کشورمان به سوی دشمن متجاوز مینویسم...
@FatimaMassoumeh
#پیش_به_راه_شهدا
🌹شهید احمد محمد مشلب🌹
خدا، به صاحبالزمان صبر دهد، زیرا او منتظر ماست نه اینکه ما منتظر او باشیم، هـنگامی میشود گفت منتظریم که خود را اصلاح کنیم.
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
@FatimaMassoumeh
#پیش_به_راه_شهدا
🌹شهید عباس بابایی🌹
اصرار میخواست از طبقهی دوم آسایشگاه به طبقهی اول منتقل شود
با تعجب گفتم: «به خاطر همین من رو از دزفول کشوندی تهران!»
گفت: «طبقهی دوم مشرف به خوابگاه دخترانه است. دوست ندارم در معرض گناه باشم».
وقتی خواستهاش را با مسئول آسایشگاه در میان گذاشتم نیشخندی زد و با لحن خاصی گفت: «آسایشگاه بالا کُلی سرقفلی داره، ولی به روی چشم منتقلش می کنم پایین»
@FatimaMassoumeh
#پیش_به_راه_شهدا
🌹شهید محمد هادی ذوالفقاری🌹
من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کند خیلی چیزها را از دست میدهد..
#پیش_به_راه_شهدا
🌹شهید احمد کاظمی🌹
اگه توی پادگانت دو تا سرباز رو نماز خون و قرآن خون کردی این برات می مونه
از این پست ها و درجه ها چیزی در نمیاد...
🕊شادی روح شهدا صلوات🕊
#شهدا
#اللهمعجللولیکالفرج
@FatimaMassoumeh
#پیش_به_راه_شهدا
🌹شهید حجت رحیمی🌹
همیشه میگفت: این انقلاب متعلق به امام زمان "عج" و متعلق به خون خیلی از شهداست که تکه تکه شدند، پای این انقلاب و این روضهها اونها این جوری جواب رهبرشون رو لبیک گفتند و حالا نوبت ماست که جواب حضرت آیتالله خامنهای را لبیک بگیم
🕊شادی روح شهدا صلوات🕊
#شهدا
#امام_زمان
@FatimaMassoumeh
#پیش_به_راه_شهدا
🌹شهید ابراهیم هادی🌹
شب که دیر میاومد خونه در نمی زد، از روی دیوار می پرید تو حیاط و تا اذان صبح صبر میکرد بعد به شیشه می زد و همه را برای نماز بیدار میکرد
بعد از شهادتش مادرم هر شب با صدای برخورد باد به شیشه می گفت: ابراهیم اومده...!!
🕊شادی روح شهدا صلوات🕊
@FatimaMassoumeh
#پیش_به_راه_شهدا
🌹شهید عبدالمحمد آموزن 🌹
❤️ سال 60، در تنگه چزابه به شدت از ناحیه دست و پا مجروح شد و او را به بیمارستان شریعتی مشهد مقدس انتقال دادند.
تا جریان را فهمیدم سریع خودم را به مشهد رساندم. پزشکان معالج پس از معاینه و عکس برداری از دست محمد تشخیص دادند که شدت جراحت به حدی است که باید دست محمد از آرنج به پائین قطع شود!
محمد خیلی بی تابی می کرد و راضی به این کار نمی شد، به او دلداری می دادم که این کار به نفع خودش است.
با گریه گفت: «پس قبل از عمل مرا به حرم آقا امام رضا(ع) ببر!»
شب ایشان را مرخص کردم و با هم برای زیارت، به حرم امام رضا(ع) رفتیم.
حال غریبی داشت، با گریه و زاری با امام رضا(ع) درد دل می کرد و حاجات خود را می خواست. به نیمه شب که نزدیک شدیم من خوابم برد. ناگهان از صدای گریه از خواب پریدم. محمد بلند گریه می کرد و می گفت: «برادر بیا، امام رضا(ع) مرا شفا داد.»
صبح به بیمارستان برگشتیم. تا پزشک معالج برای معاینه آمد، محمد با شعف خاصی گفت: «دست من خوب است، دیگر نیاز به جراحی ندارد!»
پزشک با چشمانی متعجب و ناباورانه به محمد خیره شد. محمد خواهش کرد تا دوباره از دست ایشان عکس گرفته شود. رفتیم از دست ایشان عکس گرفتیم. وقتی دکتر عکس را دید با تعجب گفت: «این دست که مشکلی ندارد و نیازی به قطع کردن آن نیست!»
📚 از کتاب رو سفید قیامت!(جلد ۵-همسفر تا بهشت)
@FatimaMassoumeh
#پیش_به_راه_شهدا
🌹شهید ابراهیم هادی🌹
آقا ابراهیم را دیدم که با عصای زیر بغل در کوچه راه میرفت.چند دفعه ای به آسمان نگاه کرد و سرش را پایین انداخت.
رفتم جلو و پرسیدم : آقا ابرام چی شده؟
اول جواب نمیداد. اما با اصرار من گفت هر روز تا این موقع حداقل یکی از بندگان خدا به ما مراجعه میکرد و هر طور شده مشکلش را حل میکردیم.
اما امروز از صبح تا حالا کسی به من مراجعه نکرده! میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت را از من گرفته باشد...
@FatimaMassoumeh
#پیش_به_راه_شهدا
🌹شهید محمود رضا بیضایی🌹
هیچ وقت از معنویات حرف نمی زد
تا جایی که میتوانست آدم را میپیچاند که
حرفی از زبانش راجع به معنویات نکشی...
معامله ای را که با خدا کرده بود تا آخر
برای همه کتمان کرد و زهدی به کسی نفروخت
و بالاخره اینکه همه را رنگ کرد و رفت..
@FatimaMassoumeh