eitaa logo
مکتب فلسفی استاد فیاضی
863 دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
0 فایل
بیان دیدگاه های خاص استاد آیت الله غلامرضا فیاضی حفظه الله ارتباط با ادمین: @Sadegh313a پرسش و پاسخ در مورد نظرات استاد : @Mahdinabavian ❌تبادل نداریم❌
مشاهده در ایتا
دانلود
⚪️ قاعده الشیء ما لم یجب لم یوجد ؛ اقوال و نظرات 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۲۱۹ _۲۲۴ 🔸محل بحث فیلسوفان بر اساس قاعده ضرورت علی و معلولی معتقد شده اند وجود هر ممکنی همراه با دو ضرورت است یک: ضرورت سابق که نتیجه قاعده الشی ما لم یجب لم یوجد است یعنی ضرورتی که بر وجود ممکن تقدم رتبی دارد؛زیرا از دیدگاه آنها تا شیئ ممکن در مرحله قبل از ناحیه علت به مرحله ضرورت نرسد ، موجود نمی شود . دو: ضرورت لاحق یعنی ضرورتی که بعد از وجود ممکن به شیئ ممکن ملحق می شود و به معنای آن است شیئ ممکن هنگام موجود بودن برایش ضرورت دارد. همه اندیشمندان از جمله استاد فیاضی ضرورت لاحق را پذیرفته اند وآن را امر بدیهی می دانند اما درباره ضرورت سابق یا همان قاعده الشیئ ما لم یجب لم یوجد اختلاف نظر دارند به طور کلی به چهار دیدگاه در این رابطه اشاره می شود. بیان اقوال 1⃣دیدگاه مشهور فیلسوفان این قاعده امر مسلمی است و در همه موارد و به نحو مطلق ، اعم از آنکه فاعل مختار باشد یا غیر مختار جاری است. 2⃣ دیدگاه متکلمان : (اولویت سابق)شیئ ممکن برای موجود شدن و معدوم شدن صرفا باید اولویت و رجحان پیدا کند و به حد ضرورت نمی رسد زیرا ضرورت در این قاعده با اختیار منافات دارد. 3⃣ دیدگاه برخی از اصولیین (تفصیل در مسئله) :این قاعده در مورد فاعل های غیر مختار صحیح است ولی در مورد فاعل عای مختار صحیح نمی باشد (آیات عظام نائینی ، خوئی شهید صدر). 4⃣دیدگاه استاد فیاضی (نفی ضرورت و اولویت سابق ): از دیدگاه استاد فیاضی ، قاعده الشیئ ما لم یجب لم یوجد نه تنها صحیح نیست بلکه اساسا محال است و شیئ ممکن پیش از موجود شدن هیچ گونه ضرورتی ندارد . همچنین اولویت و رجحان سابقی نیز در کار نیست. ⚪️ استدلال استاد فیاضی بر نا تمام بودن قاعده الشیء ما لم یجب لم یوجد و نفی اولویت سابق استاد فیاضی در مقام استدلال بر مدعای خود چنین آورده است : مقدمه ۱. الشیء قبل وجوده معدوم لاستحالة ارتفاع النقیضین. قبل از اینکه چیزی موجود شود، معدوم است؛ زیرا نمی توان گفت فلان چیز هنوز موجود نشد، ولی معدوم هم نیست. مقدمه ۲ . کل معدوم یکون العدم ضروریا له من باب الضرورة بشرط المحمول. عدم برای هر معدومی ضروری است ( ضرورت لاحق_ ضرورت بشرط محمول) ؛ مثلاً در مثال حسن معدوم است ، حسن به شرط عدم ، قطعا عدم برایش ضرورت دارد و حسن معدوم ، بالضرورة معدوم است. مقدمه ۳. کل ما یکون العدم ضروریا له ، یکون الوجود ممتنعا له لاستحالة اجتماع النقیضین. هر چیزی در ظرف معدوم بودنش قطعا ممتنع الوجود است ؛ وگرنه اجتماع نقیضین پیش می آید؛ زیرا اگر عدم برایش ضرورت داشته باشد و از طرف دیگر ، وجود هم برای آن ضروری باشد [ آن طور که معتقدان به ضرورت سابق معتقدند] ، اجتماع نقیضین خواهد بود. مقدمه ۴. کل ما یکون الوجود ممتنعا له لا یکون الوجود واجبا و لا اولی له هر چیزی وجود برایش ممتنع است ،وجودش نه واجب است و نه اولویت دارد . نتیجه : قبل از وجود یافتن معلول نه وجوبی برای آن ثابت است نه اولویتی و لو آنکه علت تامه باشد. اشکال : الوجوب السابق مقارن لوجود المعلول زمانا فلا یتقدم علیه . پاسخ : الکلام فی الوجوب المتقدم و الدلیل المذکور لا یختص بالتقدم الزمانی. سخن در تقدم زمانی نبود بلکه در تقدم وجوب به صورت مطلق بود، لذا دلیلی که مطرح کردیم مختص تقدم زمانی نبود ، بلکه هر نوع تقدمی را برای وجوب نفی می کرد ؛ یعنی هر نوع تقدمی را برای وجوب در نظر بگیریم تناقض لازم می آید چون معنای تقدم وجوب آن است که قبل العدم واجب است. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ تعریف و موضوع فلسفه 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۵۳ 🔰تعریف فلسفه: فلسفه دانشی است که از "موجود مطلق" یعنی موجود به ما هو مجود و احکام و عوارض آن بحث می کند. 🔰موضوع فلسفه : موجود بما هو موجود است. آنچه که شایان به ذکر است و از محسوب می شود این است که موجود مطلقی که در اینجا گفته می شود با منظور سایر فیلسوفان فرق می کند که در بخش نکاتی در مورد موضوع فلسفه از دیدگاه استاد فیاضی به آن اشاره می کنیم. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ نکاتی در مورد موضوع فلسفه 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۵۳ الی۵۸ 📌نوآوری بیان شد که استاد فیاضی موضوع فلسفه را "موجود مطلق" می داند حال در اینجا به نکاتی اشاره می کنیم: 1⃣منظور استاد فیاضی از موجود مطلق با منظور سایر فلاسفه فرق می کند .موضوع فلسفه از نظر فیلسوفان موجود به معنای خاص است در حالی که موضوع فلسفه از دیدگاه استاد فیاضی " موجود به معنای اعم" است به نحوی که افزون بر موجود به معنای خاص ، شامل اعدام و اعتباریات نیز می شود.(وجود بمعنی اعم همان نفس الامر و واقع هست) لذا استاد فیاضی بخلاف سایر فیلسوفان بحث از اعدام و اعتباریات در فلسفه را استطردادی نمی دانند 2⃣منظور از موجود مطلق در اینجا(و پیش از اثبات اصالت وجود) به معنای واقعیت مطلق است لذا مباحث قائلین به اصالت ماهیت یا قائلین به تباین حقایق از فلسفه خارج نیست. 3⃣منظور از "موجود مطلق" مفهوم موجود نیست بلکه حقیقت واقعی آن است. 4⃣موضوع فلسفه بدیهی تصوری و تصدیقی است؛ از آن دسته بدیهی که امکان تعریف و استدلال بر آن وجود ندارد. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ بیان تفسیر استاد فیاضی از اصالت وجود(۱)؛ وجود اصیل است و ماهیت در خارج به عین وجود و به تبع آن موجود است. 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۸۶ الی۹۸ 📌نوآوری مقدمات تفسیر 1⃣واقعیت شخصی در عالم محقق است. 2⃣از آن واقعیت دو مفهوم انتزاع می شود ؛ یکی مفهوم وجود یا هستی و مفهوم دیگر که حاکی از ماهیت است. مثلا هر گاه انسان با واقعیتی نظیر کتاب رو به رو شدیم دو سنخ مفاهیم در ذهن پدید می آید یکی مفهوم وجود و دیگر مفاهیمی نظیر جسم ، کتاب و.. که حاکی از ماهیت است. 3⃣ از آنجا که هر واقعیتی دو مفهوم دارد ، دو معنا خواهد داشت . 4⃣مفهوم وجود و مفهوم ماهیت ، غیر از هم اند. 5⃣معنای وجود و ماهیت نیز غیر یکدیگرند. 6⃣منظور از وجود در بحث اصالت وجود حقیقت وجود است. 7⃣منظور از ماهیت در محل بحث هر معنایی غیر از وجود است که امکان اتصاف به موجودیت را دارد. 8⃣منظور از اصالت در محل بحث ، تحقق بالذات است و مقصود از بالذات نیز چیزی است که نه بالعرض(در بالعرض محمول به واسطه در عروض بر موضوع حمل می شود :ناودان جاری است؛ اسناد جریان به ناودان بالعرض است) است و نه بالتبع(در بالتبع محمول به واسطه در ثبوت برموضوع حمل می شود: ظرف چرب است اسناد چربی به ظرف بالتبع است). 9⃣مقصود از اعتباری در محل بحث آن است که شی در عالم اعتبار محقق است نه در عالم حقایق. 0⃣1⃣موضوع اصالت و اعتباریت ،《 فرد وجود》 و 《فرد ماهیت》 است نه طبیعت کلی آنها. 1⃣1⃣مصداق وجود و ماهیت در خارج واحد است؛ نه آنکه هر کدام مصداقی جداگانه داشته باشد. 2⃣1⃣معانی متعدد می توانند حقیقتا با مصداق واحد و بسیط موجود شوند به نحوی که آن مصداق واحد ، مصداق حقیقی همه آن معانی باشد.◀️ این مقدمه یکی از بنیادی ترین مقدمات اصالت وجود است و اختلاف تفسیر نیز به آن برمی گردد. 3⃣1⃣ در بحث اصالت وجود در عین حال که ماهیتِ موجود در خارج به همراه وجود در یک مصداق واحد موجود است اما وقتی ذهن ، آن مصداق رو تحلیل می کند ، می یابد معنای وجود ، علت تحلیلیِ ماهیت موجود است و ماهیت موجود به تبع وجود موجود می باشد. 4⃣1⃣ مسئله اصالت وجود ، مسئله ای هستی شناسانه است نه معرفت شناسانه . از این رو قائل شدن به اصالت وجود ، منافاتی با اعتباری بودن مفهوم وجود ندارد. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ بیان تفسیر استاد فیاضی از اصالت وجود(۲)؛ وجود اصیل است و ماهیت در خارج به عین وبه تبع آن موجود است. 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۹۸ الی ۱۰۰ 🔰شرح تفسیر از نظر استاد فیاضی: واقعیت شخصی در عالم وجود دارد (بنابر مقدمه اول) و دو مفهوم وجود و ماهیت از آن انتزاع می شود(بنا بر مقدمه دوم ) و این دو مفهوم دو معنا دارد : معنای وجود و معنای ماهیت (بنا بر مقدمه سوم ) همچنین مفهوم و معنای وجود، غیر از مفهوم و معنای ماهیت است (بنابر مقدمه چهارم و پنجم) و منظور از وجود معنای اسم مصدری وجود و معنای خاص یعنی تحقق ، واقعیت و موجودیت است (بنابرمقدمه ششم) و منظور از ماهیت هر معنای غیر از وجود است که ماهیت معنای اخص مانند انسان ،چوب و معانی دیگر مانند وحدت ، تشخص ، علت و .... را در برمیگیرد (بنابرمقدمه هفتم ) ، مصداق وجود و ماهیت در خارج واحد است (بنا بر مقدمه یازدهم) ، معنای وجود و معنای ماهیت در خارج حقیقتا با یک مصداق واحد موجودند و آن یک مصداق ،مصداق واقعی هر دو معنا است (بنابر مقدمه دوازدهم) ، چون اصالت به معنای محقق بالذات و در مقابل بالعرض و بالتبع است ، در میان وجود و ماهیت ، وجود اصیل و ماهیت فی حد ذاته اعتباری است (بنابر مقدمه هشتم) زیرا اعتباری یعنی چیزی که حقیقت و واقعیتی ندارد و صرفا در عالم اعتبار موجود است (بنابر مقدمه نهم) باید توجه داشت هر چند ماهیت فی حد ذاته (ماهیت خالی از وجود و عدم) اعتباری است و در عالم اعتبار محقق است ،ولی ماهیتِ موجوددر خارج به عین وجود موجود است و همان طور که اسناد موجودیت به وجود ،اسنادی حقیقی است ، اسناد آن به ماهیتِ موجود نیز حقیقی است ،نه بالعرض و المجاز ، هر چند اسناد موجودیت به ماهیتِ موجود به حیثیت تعلیلیِ تحلیلی نیاز دارد. وجود ، علت تحلیلی ماهیتِ موجود است و ماهیتِ موجود بالتبع ( به تبع وجود وبه سبب آن ) موجود است.(بنابر مقدمه سیزدهم) ◀️پس برپایه تفسیر استاد فیاضی 1⃣ وجود اصیل است. 2⃣ماهیت من حیث هی اعتباری است. 3⃣ماهیتِ موجود نیز در خارج در یک مصداق با وجود موجود است . از نظر استاد فیاضی ، صدر المتالهین نیز در صدد بیان این تفسیر بوده اند. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ واقعیت عدم 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو بر فلسفه اسلامی ص۱۳۰_۱۳۲ آیا همان طور که وجود (بالمعنی الاخص ) دارای واقعیت حقیقی و خارجی است ، عدم نیز واقعیتی حقیقی و متناسب با خودش را دارد یا هیچ واقعیت حقیقی ندارد؟ 🔹مشهور فیلسوفان (من جمله ابن سینا، ملاصدرا، میرداماد، علامه طباطبایی ، آیت الله جوادی)معتقدند عدم ، واقعیت حقیقی در نفس الامر ندارد. 🔶استاد فیاضی بر اساس استدلال معتقدند عدم واقعیتی حقیقی دارد و واقعیت اعدام به نبود و نیستی آنها است. 🔳استدلال بر واقعیت عدم یکی از مهم ترین ادله ای که استاد فیاضی بر واقعیت عدم اقامه می کنند به شرح ذیل است : 1⃣ اگر در عالم واقع، موجود محدودی متحقق باشد، قطعا آن موجود محدود، در خارج از حد وجودی خودش معدوم است . 2⃣اگر وجودِ آن موجود محدود ، در خارج از حد وجودی اش معدوم باشد ، پس عدم آن موجود در محدوده خارج از حد وجودی اش حقیقتا موجود است زیرا اگر در خارج از محدوده وجودیِ آن ، نه خودش موجود باشد و نه عدمش ، مستلزم ارتفاع نقیضین بوده و محال است . ⬅️با توجه به این که در عالم واقع موجودات محدودی محقق هستند پس عدمِ موجود محدود در خارج از حد وجودی اش حقیقتا موجود است و واقعیت دارد. ♦️تذکر : مقصود از عدم هنگامی که می گوییم واقعیت حقیقی دارد ، عدم های حقیقی است نه عدم های اعتباری زیرا که اعدام اعتباری (مثل عدم واجب الوجود) صرفا واقعیتی اعتباری دارند. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔@FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ تمایز در اعدام 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۱۳۲_۱۳۵ ذکر برخی اقوال 1⃣تمایز میان اعدام صرفا ذهنی است. 2⃣تمایز ذهنی میان اعدام نیز وجود ندارد و اسناد تمایز به اعدام بالعرض و المجاز است. 3⃣ استاد فیاضی: اعدام با یکدیگر تمایز واقعی دارند. 🔰نکته :منظور از عدم در این بحث "عدم مضاف و مقید" است زیرا در عدم مطلق بما انه عدم مطلق تمایز معنا ندارد نظیر " وجود مطلق بما انه وجود مطلق " که تمایز در آن معنا ندارد. 💠 استدلال بر تمایز اعدام یکی از مهم ترین تمایز اعدام به شرح ذیل می باشد: ۱. اگر اَعدام مضاف واقعا از دیکدیگر متمایز نباشند ، نباید "عدم معلول" به "عدم علت مخصوص خود" مستند باشد. ۲. در حالی که بالبداهه ، "عدم معلول" فقط به "عدم علت خودش" مستند است. مثلا عدم باران فقط به عدم ابر باران زا مستند است، نه عدم های دیگر ◀️نتیجه: اَعدام ، واقعا با یکدیگر تمایز دارند. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ علیت در اعدام 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۱۳۷ 🔰بر اساس دیدگاه استاد فیاضی ، با توجه به آنکه اعدام دارای واقعیت هستند ، میان آن ها علیت واقعی خواهد بود . افزون بر آن ، می توان برای علیت واقعی میان اعدام استدلال دیگری نیز اقامه کرد که به شرح ذیل است: 1⃣شیء ممکنی که اکنون معدوم است ، دو حالت دارد : یا بالذات معدوم است و یا عدمش را از جانب غیر دریافت کرده است. 2⃣فرض اول محال است ؛ زیرا : 3⃣اگر عدم برای ممکن معدوم از جانب غیر حاصل نشده باشد ، او در واقع ، ممتنع بالذات است نه ممکنِ معدوم . 4⃣لیکن ممتنع بالذات بودنِ آن معدوم خلف در ممکن بودن اوست . 5⃣بنابراین ، عدم برای ممکنِ معدوم از جانب عیر حاصل شده است . منظور از عیر نیز علت است زیرا علت، شیئی است که به سبب او شیء دیگری حاصل می شود. 6⃣از آنجا که عدم برای ممکنِ معدوم از جانب علت حاصل شده است ، عدم آن ممکنِ معدوم ،معلول علت می باشد. ◀️در نتیجه ، عدمِ هر ممکن ، واقعا معلولِ علت است، لذا علیت واقعی میان اعدام ثابت است. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ اقسام نفس الامر 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۱۴۴_۱۴۶ از دیدگاه استاد فیاضی نفس الامر همان واقع و وجود به معنای اعم هست که دو قسم دارد: 1⃣واقع حقیقی : واقعی است که بدون هیچ اعتباری در عالم نفس الامر تحقق دارد. واقع حقیقی خود دو قسم است : الف.وجود به معنای اخص :واقعیتی است که نقیض عدم بوده و منشاء آثار وجودی است. ب.عدم : واقعیتی است در مقابل وجود به معنای خاص که بخشی از نفس الامر را به خود اختصاص داده است. 2⃣واقع اعتباری : واقعی که تحقق حقیقی ندارد و ظرف تحقق آن عالم اعتبار است ، به نحوی که خارج از ظرف اعتبار تحققی ندارد. واقع اعتباری خود سه قسم دارد: الف. اعتبار عقلی یا نفس الامری : اعتباری است که هر چند واقع حقیقی ندارد ، منشاء انتزاع م حقیقی دارد . مثال : ماهیت من حیث هی نظیر انسان من حیث هو که هر چند واقع حقیقی ندارد اما هنگامی که عقل این ماهیت را که در واقع حقیقی ، موجود یا معدوم است را تحلیل می کند به ماهیت من حیث هی می رسد ( در مثال خودمان به انسان من حیث هو). ب. اعتبار عقلائی : اعتباری که افزون بر آنکه واقع حقیقی ندارد، منشاء انتزاع حقیقی نیز ندارد و اعتبار آن تنها به ید معتبر است ، منتها اعتباری که عاقلان آن را قبول دارند که عقلاء به خاطر اثر و غرضی دست به چنین اعتباری می زنند نه آن که بدون غرض و از روی وهم و خیال دست به اعتبار بزنند مانند اعتبارمالکیت و زوجیت که نه دارای واقع حقیقی است و نه منشاء انتزاع حقیقی بلکه عقلاء صرفا به دلیل غرض و هدف خاصی آن را اعتبار کرده اند. ج. اعتبار وهمی: اعتباری که افزون بر آنکه واقع حقیقی ندارد، منشاء انتزاع حقیقی نیز ندارد و اعتبار آن نیز تنها به ید معتبر است ، هیچ هدف عقلائی نیز برای اعتبار نیست و اعتبار آن صرفا وهمی و خیالی است به این معنا که معتبر آن را بدون هدف عقلائی تخیل و توهم کرده است مثل اعتبار غول و سیمرغ. نکته : این نوع نگاه به عالم نفس الامر ، نگاهی جامع به عالم واقع است که در همه ی مسائل فلسفی تاثیر گذار است. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ تشکیک در ماهیت 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۱۱۴ _ ۱۱۷ تشکیک در ماهیت به معنای آن است که ماهیت دارای افراد و مصادیقی باشد که ما به الامتیاز آنها عین ما به الاشتراک آنها باشد به تعبیر دیگر ، ما به الاشتراک و ما به الامتیاز در افراد ماهوی ، حقیقت واحد (ماهیت ) باشد. 📜دیدگاه ها درباره تشکیک در ماهیت ۱. دیدگاه مشائیان : تشکیک ماهوی مطلقا چه در ماهیت جنسی و چه در ماهیت نوعی محال است. ۲.دیدگاه شیخ اشراق : تشکیک ماهوی مطلقا چه در ماهیت جنسی و چه در ماهیت نوعی ممکن است. وی علاوه بر سه نوع تمایز میان ماهیات ( تمایز به تمام ذات ، تمایز بعض ذات ، تمایز به امور عرضی) تمایز به نحو تشکیک در ماهیت را نیز ممکن بلکه واقع شده می داند. ۳. دیدگاه استاد فیاضی : تشکیک به اشدیت و اضعفیت ، ازیدیت و انقصیت و وکثریت و اقلیت فقط در ماهیت جنسی امکان دارد و در ماهیت نوعی محال است . اما تشکیک به اوّلیت و آخریت و اولویت و عدم اولویت هم در ماهیت جنسی و هم در ماهیت نوعی ممکن است. ◽️دلیل ادله استحاله تشکیک در ماهیت از دو جهت محدودیت دارد ۱.فقط شامل ماهیت نوعی می شود نه ماهیت جنسی . ۲. فقط سه نوع اشدیت و اضعفیت ، ازیدیت و انقصیت و وکثریت و اقلیت را در بر می گیرد. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ وحدت وجود ؛ نقد وحدت شخصی و بیان نظر استاد 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۱۱۷_ ۱۲۵ بیان مختصر وحدت شخصی وجود بر اساس نظریه وحدت شخصی وجود ، حقیقت خارجی وجود، منحصر به وجود خداوند است و وجود شخصی وجود دیگر در طول یا عرض او موجود نیست ،لذا ماسوای خداوند صرفا تجلیات و شئون او هستند . شاید مهم ترین دلیلی که بر وحدت شخصی وجود ذکر شده ، برهان از طریق عدم تناهی وجود خداوند است . عدم تناهی وجودی به معنای نفی هر گونه ثانی _ چه در طول و چه در عرض_ برای وجود است به گونه ای که وجود نا محدود ، همه مواطن وجودی را پر کرده و هیچ موطن و ذره ای نیست که وجودش آن را واجد نباشد زیرا فرض هر گونه ثانی در عالم مستلزم تمایز آن وجود با وجود اول است و تمایز نیز مسلتزم محدودیت آنها است از این رو ، این معنا از نا محدودیت مسلتزم نفی هر وجود ثانی و نافی کثرت در عالم وجود است . بر این اساس گفته می شود: ۱. وجود خداوند نامتناهی است . ۲. وجود نامتناهی ، ثانی _ در عرض یا طول _ ندارد و همه مواطن را پر کرده است. نتیجه : وجود خداوند واحد شخصی است و ثانی _ در عرض یا طول _ ندارد. نقد استاد از نظر استاد فیاضی هر چند مقدمه اول برهانی که برای اثبات وحدت شخصی وجود از طریق عدم تناهی خداوند بیان شد درست است. اما مقدمه دوم آن (وجود نامتناهی ، ثانی ندارد) صحیح نمی باشد زیرا وجود نا متناهی فقط وجود دیگری که خارج از حیطه وجودی خداوند است را نفی می کند نه وجود دیگری که متداخل در وجود خداوند است. 🔹بیان نظریه استاد؛ تداخل وجودی مقصود از تداخل وجودی آن است که دو وجود در یک موطن و ظرف قرار گیرند ، به نحوی که وجود یکی در آن موطن ، مانع از وجود دیگری نباشد و هیچ تاثیری نیز از ناحیه تداخل در آنها وجود نیاید. برای نمونه ، در تداخل وجودی خدای متعال ومخلوقات گرچه وجود خداوند نا متناهی است و همه مواطن وجودی را پر کرده است ولی این نامتناهی بودن مانع از وجود مخلوقات در آن مواطن نیست یعنی خداوند در همان موطن وجودی مخلوقات حاضر است. 🔹بیان دو نکته ۱. نباید بین تداخل و معانی دیگر نزدیک به آن همچون اجتماع، اتحاد ، انضمام ، ترکیب حقیقی ، امتزاج و حلول خلط کرد . ۲.به نظر می رسد اشکال عقلی بر نظریه تداخل وجودی وارد نیست افزون بر آن از نظر نقلی نیز می توان شواهدی برای این نظریه پیدا کرد؛ عباراتی نظیر : داخل فی الاشیاء ، هو فی الاشیاء ، داخل فی کل مکان ، حاضر کل مکان ، الموجود فی کل مکان که در روایات آمده اسا می تواند شاهدی بر این نظریه باشد. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ دو تفسیر از تشکیک در وجود 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۱۰۷_۱۱۰ 🔹اندیشمندان در تفسیر تشکیک در وجود با یکدیگر اختلاف دارند. در اینجا به دو تفسیر مهم از آن اشاره می کنیم : ۱.تفسیر مختار استاد فیاضی و منسوب به مشائین و فهلویون: حضرت استاد در این زمینه می فرمایند :أن المعنی المختار فی تفسیر تشکیک الوجود و هو الذی ینسب الی الفهلویین من حکماء الفرس أن طبیعة الوجود حقیقة واحدة مشترکة بین الموجودات المتکثرة کاشتراک سائر الطبائع الکلیة بین أفرادها . فوحدة الوجود لیست إلّا وحدة طبیعته الکلیة و کثرته هی کثرة اشخاص افراده و ذلک نظیر وحدة حقیقة الإنسان الذی هو کلی طبیعی مع کثرة أشخاص افراده . ولیست الوحدة هنا وحدةً شخصیةً و إنما هی وحدة سنخیة .بر اساس این تفسیر، وحدت ، وصف معنا و حقیقت وجود است که میان همه مصادیق و افراد مختلف مشترک است ولی کثرت وصفِ افراد و مصادیق است. ۲.ملاصدرا: تشکیک در وجود به معنای آن است که وجود در عین آنکه واحد شخصی است، کثرت شخصی هم دارد یعنی وجود همانندتفسیر نخست صرفا معنا و حقیقت واحدی نیست که اشخاص متکثر داشته باشد بلکه حقیقت واحد شخصی است که افراد آن در همان حقیقت واحد شخصی متحقق هستند . بر پایه این تفسیر وجود امر واحد شخصی است که مراتب و مظاهر گوناگونی دارد ، این مراتب همگی در واحد شخصی جمع هستند و به تعبیری شؤون و تعینات و ظهور آن وجود شخصی به شمار می آیند . 🔹نکته : به عقیده استاد فیاضی ، این تفسیر از تشکیک وجود همان نظر نهایی صدر المتالهین درباره وحدت وجود است نه آنکه مقدمه نظریه وحدت وجود باشد خلافا لبعض اندیشمندان ؛ رجوع کنید رحیق مختوم ج ۵ ص ۵۶۱_ ۵۶۴ و مبانی و اصول عرفان نظری ص ۱۵۷ ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ استدلال بر تشکیک در وجود 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۱۱۰ _۱۱۴ یکی از مهم ترین استدلال هایی که بر تشکیک در وجود اقامه شده است ، استدلالی که برای تبیین آن ذکر چند مقدمه لازم است : مقدمه اول : مفهوم وجود ، مفهوم واحدی است به نحوی که از همه موجودات ، یک مفهوم وجود انتزاع می شود. مقدمه دوم: هر مفهوم به نحو بالذات و بالفعل حاکی از معنی خود است، مفهوم وجود نیز از معنا و محکی خود به صورت بالذات و بالفعل حکایت می کند. مقدمه سوم : وجود اصیل است. مقدمه چهارم : کثرت وجود خارجی امری بدیهی و مسلم است لذا در عالم خارج ، واقعیات متکثر و متعددی متحقق هستند. مقدمه پنجم : محال است مفهوم واحدی از حقایق مختلف از آن جهت مختلف حکایت کند. تبیین استدلال بر اساس اصالت وجود ، آنچه بالذات متحقق است و واقعیت دارد ، وجود است . از سوی دیگر ، ما در خود می یابیم که با مفهوم وجود از آن واقعیات حکایت می کنیم. و این مفهوم نیز مفهوم واحدی است . بر اساس مقدمه دوم ، حکایت هر مفهوم از معنا و حقیقت خودش حکایتی بالذات و بالفعل است.براساس مقدمه پنجم حقیقت وجود نیز مانند مفهوم وجود باید امر واحدی باشد .از سوی دیگر ، بر اساس مقدمه چهارم ، کثرت وجود نیز امری بدیهی و انکار ناپذیر است ، بنابراین ، حقیقت وجود هم دارای جهت وحدت است و هم دارای جهت کثرت ، لذا ما به الاشتراک میان واقعیات خارجی و ما به الامتیاز آنها امری واحد یعنی حقیقت وجود است . نکته : آنچه از این استدلال و نیز ادله دیگر تشکیک استنباط می شود چیزی بیش از تفسیر مختار نیست . ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ بیان تقسیمات وجود 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۱۴۹ الی ۱۵۲ در یک نگاه کلی ، وجود دو قسم است : 1 وجود فی نفسه یا مستقل وجودی است که معنا و حقیقت مستقل دارد و فقط به صورت اسمی تعقل می شود. وجود فی نفسه خود دو قسم است : 1.1 وجود فی نفسه لنفسه وجودی است که افزون بر آنکه معنای مستقل دارد در خارج وصف و نعت غیر نیست. مانند جسم . وجود فی نفسه لنفسه نیز دو قسم دارد: 1.1.1 وجود فی نفسه لنفسه بنفسه وجودی است که معلول موجود دیگر نبوده است و مستقل مطلق است . این وجود فقط یک مصداق دارد و آن خدای متعال است . 1.1.2 وجود فی نفسه لنفسه بغیره وجودی است که هر چند معنای مستقل دارد و وصف غیر نیست ولی معلول موجود دیگر است مثل انسان 1.2 وجود فی نفسه لغیره وجودی هر چند معنای مستقل دارد اما در خارج نعت و وصف برای غیر است وبه همین جهت آن را وجود رابطی اطلاق می گردد. وجود رابطی سه قسم است : 1.2.1 اعراض 1.2.2 صورت های جسمیه صورت های جسمیه که در همه اجسام وجود دارد و وصف و نعت ماده هستند. وجود رابطی بودن صور جسمیه مبتنی بر بر پذیرش وجود ماده است . استاد فیاضی منکر ماده اولی است لذا از نظر ایشان صور جسمیه از اقسام وجود رابطی نیست . 1.2.3 صور نوعیه مانند صور نوعیه گل که نعت و وصف برای جسم گل است . 2 وجود فی غیره یا رابط وجودی است ک معنا و حقیقت غیر مستقل و حرفی دارد . این وجود چند قسم است: 2.1 رابط به یک طرف البته این قسم از وجود رابط فقط بر اساس مبنای کسانی درست است که همه عالم را عین ربط به خداوند می دانند. لذا اگر کسی این مبنا را نپذیرد ، وجود رابط به یک طرف نیز پذیرفته نخواهد شد. استاد فیاضی چون مبنای ملاصدرا را نمی پذیرد ، وجودرابط را همیشه دو طرفه می داند. 2.2 رابط به دو طرف وجود رابط به دو طرف خود دو قسم است 2.2.1 رابط یا نسبت تام 2.2.2 رابط یا نسبت ناقص ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ بازنگری در تقسیم وجود به مستقل و رابط 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۱۵۲_ ۱۵۶ نکته : تقسیم موجود به رابط و مستقل ، غیر از تقسیم وجود به رابط و مستقل است.برای تحلیل این مسئله بر اساس مبانی مختلف پیش می رویم: ۱.صدر المتالهین : ❎تقسیم وجود به مستقل و رابط نادرست است زیرا هر تقسیم ، فرع بر تغایر اقسام است در حالی که به نظر ملاصدرا همه مخلوقات شئون حق هستند و موجودیت آن ها به وجود حق است و نه مغایر آن. ✅تقسیم "موجود" به مستقل و رابط به نظر ملاصدرا صحیح است زیرا منظور از موجود در این جا معنایی ست که وجود دارد و معنایی که وجود دارد میتواند معنای مستقل باشد مانند معنای وجود حق تعالی و یا معنای رابط باشد مانند معنای مخلوقات ۲. علامه طباطبایی: افزون بر اینکه موجود به رابط و مستقل تقسیم می شود ، وجود نیز به رابط و مستقل تقسیم می گردد. وجود مستقل نیز خود به وجود لنفسه و وجود لغیره تقسیم می شود که این تقسیم نیز بر مبنای علامه صحیح است. بنا بر نظر علامه وجود لغیره منحصر در صور جوهری است و هیچ عرضی وجود غیره ندارد ولی می توان گفت اعراض موجود لغیره هستند . ۳. مشائین : ایشان نیز همچون علامه معتقدند هم وجود و هم موجود به مستقل و رابط تقسیم می شود . تنها تفاوت ایشان با علامه در این است که مشائین علاوه بر صور جوهری ، اعراض را نیز دارای وجود لغیره می دانند.. ۴. استاد فیاضی: ایشان نیز تقسیم موجود و وجود به مستقل و رابط را قبول دارند ولی از نظر استاد وجود مستقل به وجود لنفسه و لغیره تقسیم نمی شود هر چند موجود دا می توان به موجود لنفسه و موجود لغیره تقسیم کرد. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ ماهیت واجب الوجود؛ بیان دیدگاه ها 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۲۳۷_۲۳۹ نکته : ماهیت در عنوان بحث ، ماهیت به معنای اخص است یعنی ما یقال فی جواب ما هو و همان که در جواب از چیستی اشیاء بیان می شود . ماهیت به این معنا همان تعین درونی ، چیستی و فارق یک شیء است که آن را از اشیاء دیگر متمایز می کند 🔹مسئله ماهیت واجب الوجود یکی از مسائل پر اهمیت در فلسفه اسلامی است ۱.مشهور : معتقدند بر خلاف وجود ممکن که دارای ماهیت است، واجب الوجود ماهیت ندارد. ۲.استاد فیاضی : ایشان بر اساس ادله عقلی و نقلی معتقدند که خداوند نیز همچون دیگر موجودات ، ماهیت به معنای اخص دارد ؛ توضیح اینکه ، بر خلاف نظر برخی از اندیشمندان که ماهیت به معنای اخص را حاکی از واقعیت محدود می دانند ، استاد فیاضی معتقدند ماهیت چیزی جز " تعین درونی و فارق اشیا " نیست ؛ از این رو هر شیئ چون وجودی ممتاز و جدا از دیگر اشیاست ، دارای تعین دورنی و فارق است ، لذا ماهیت دارد . واجب الوجود نیز وجودی ممتاز از دیگر وجودات است ، لذا ماهیت به معنای خاص دارد. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ ماهیت واجب الوجود؛ ادله نقلی بر ماهیت داشتن واجب الوجود 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۲۴۳_۲۴۴ از نظر استاد فیاضی ، چند دسته روایت بر ماهیت داشتن خداوند دلالت دارند که در این قسمت به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم. 1⃣ در یک دسته از روایات ، معصوم علیه السلام در مقام تبیین ماهیت خداوند بر می آید و تصریح می کند خداوند نیز همچون دیگر موجودات دارای ماهیت است؛ در این روایات ، هنگامی که سائل از معصوم علیه السلام می پرسد آیا خداوند دارای ماهیت است ؟ معصوم پاسخ می دهد هر شیئ دارای ماهیت است و اساسا شیئیتِ شیئ به ماهیت آن است و خداوند نیز چون شیئ است ، ماهیت دارد: برای مثال به روایت ذیل توجه کنید: عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِيقِ حِينَ سَأَلَهُ مَا هُوَ قَالَ هُوَ شَيْءٌ بِخِلاَفِ اَلْأَشْيَاءِ اِرْجِعْ بِقَوْلِي إِلَى إِثْبَاتِ مَعْنًى وَ أَنَّهُ شَيْءٌ بِحَقِيقَةِ اَلشَّيْئِيَّةِ غَيْرَ أَنَّهُ لاَ جِسْمٌ وَ لاَ صُورَةٌ وَ لاَ يُحَسُّ وَ لاَ يُجَسُّ وَ لاَ يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ اَلْخَمْسِ لاَ تُدْرِكُهُ اَلْأَوْهَامُ وَ لاَ تَنْقُصُهُ اَلدُّهُورُ وَ لاَ تُغَيِّرُهُ اَلْأَزْمَانُ .. قَالَ لَهُ اَلسَّائِلُ فَمَا هُوَ ؟ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ هُوَ اَلرَّبُّ وَ هُوَ اَلْمَعْبُودُ وَ هُوَ اَللَّهُ وَ لَيْسَ قَوْلِي اَللَّهُ إِثْبَاتَ هَذِهِ اَلْحُرُوفِ أَلِفٍ وَ لاَمٍ وَ هَاءٍ وَ لاَ رَاءٍ وَ لاَ بَاءٍ وَ لَكِنِ اِرْجِعْ إِلَى مَعْنًى وَ شَيْءٍ خَالِقِ اَلْأَشْيَاءِ وَ صَانِعِهَا وَ نَعْتِ هَذِهِ اَلْحُرُوفِ وَ هُوَ اَلْمَعْنَى سُمِّيَ بِهِ اَللَّهُ وَ اَلرَّحْمَنُ وَ اَلرَّحِيمُ وَ اَلْعَزِيزُ وَ أَشْبَاهُ ذَلِكَ مِنْ أَسْمَائِهِ وَ هُوَ اَلْمَعْبُودُ جَلَّ وَ عَزَّ... قَالَ لَهُ اَلسَّائِلُ فَلَهُ إِنِّيَّةٌ وَ مَائِيَّةٌ قَالَ نَعَمْ لاَ يُثْبَتُ اَلشَّيْءُ إِلاَّ بِإِنِّيَّةٍ وَ مَائِيَّةٍ(کافی ج۱ ص۸۳) 2⃣در دسته دیگر از روایات نیز آمده است که مخلوقات از درک ماهیت خداوند ناتوان هستند ، این روایات به نحو التزامی بر ماهیت داشتن خداوند دلالت دارند ، هر چند مخلوقات قدرت درک ماهیت او را ندارند: قَالَ اَلْبَاقِرُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : اَللَّهُ مَعْنَاهُ اَلْمَعْبُودُ اَلَّذِي أَلِهَ اَلْخَلْقُ عَنْ دَرْكِ مَاهِيَّتِهِ ( توحید صدوق ص۸۹) ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ ماهیت واجب الوجود؛ دلیل عقلی بر ماهیت داشتن واجب الوجود 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۲۴۱_۲۴۳ بیان دونکته قبل از بیان استدلال تذکر دو نکته به عنوان مقدمه لازم است : مقدمه اول : می دانیم اشیاء از یکدیگر متمایزند و تمایز هر شیء نیز به سبب چیزی است که در خود آن شیء وجود دارد ، به همین دلیل ، منشاء تمایز یا ممیّز هر شیء بر خود آن شیء حمل می شود . از سوی دیگر ، محمول یا ذاتی است یا عرضی ، اگر شیئ ماهیت بسیط داشته باشد ، ممیّز ذات آن ، نوع است و اگر ماهیت مرکب داشته باشد ، ممیّز ذاتی اش فصل قریب است . در محمول های عرضی تنها عرضی خاصِ شامله (مساوی) است که می تواند ممیز قرار گیرد. مقدمه دوم : هر شیئی که فصل دارد ، دارای جنس نیز خواهد بود؛ زیرا فصل، چیزی است که نوع را از انواعی که جنس واحدی دارند ، جدا می کند . همچنین روشن است مجموع جنس و فصل قریب ، ماهیت هستند. بیان استدلال صورت منطقی استدلال به شرح ذیل است 1️⃣ واجب الوجود ، وجودی مخصوص ، متعین و ویژه است که با دیگر موجودات مغایر می باشد ؛ چرا که واجب الوجود ، علتِ ممکنات است و وجود هر علتی مغایر وجود معلول است . 2️⃣ از آنجا که وجود واجب مغایر با موجودات دیگر است ، متمایز از آنها می باشد زیرا تغایر میان اشیاء فرع بر تمایز میان آنها است . 3️⃣ تمایز وجود واجب از موجودات دیگر به سبب ممیزی (ما به الامتیازی )است که در واجب الوجود قرار دارد . 4️⃣ممیز یا ذاتی است یا عرضی 5️⃣ هر دو حالت ، یعنی ممیز ذاتی باشد یا عرضی مستلزم آن است که واجب الوجود دارای ماهیت باشد زیرا : 6️⃣اگر ممیز واجب الوجود از موجودات دیگر ،ذاتی باشد، یا نوع است یا فصل قریب . 7️⃣ اگر ممیز ذاتی، نوع باشد قطعا ماهیت است ؛ چرا که نوع، ماهیت است در نتیجه، واجب الوجود دارای ماهیت خواهد بود. 8️⃣ و اگر ممیّز ذاتی ، فصل قریب باشد ، فصل قریب جدا از ماهیت نیست زیرا فصل قریب همیشه همراه جنس است. 9️⃣ اما اگر ممیّز واجب الوجود از موجودات دیگر ، عرضی (عرض خاص شامله واجب)باشد، معلول خواهد بود ؛ زیرا کلُّ عرضیّ معلل 🔟ممیّزی که عرضی خاص واجب است ، باید معلول خود واجب باشد ، نه معلول غیر او زیرا اگر ممیز واجب، معلول غیر باشد مستلزم احتیاجِ وجود خاص واجب به غیر است که محال می باشد. 1️⃣1️⃣ بنابراین ممیز واجب از موجودات دیگر ، معلول خود واجب است . در این حالت ، علت آن ممیز نمی تواند امری در واجب باشد که میان واجب و ممکن مشترک است ؛ زیرا اگر علتِ آن ممیّز عرضی ، امر مشترکی میان واجب و ممکن باشد ، آن ممیز - که معلول است- نیز مشترک میان واجب و ممکنات خواهد بود نه ما به الامتیاز واجب از ممکنات . 2️⃣1️⃣ حال که علتِ آن ممیّز عرضی، امر مشترک میان وجود واجب و ممکنات نیست ، قطعا به امری ذاتی (ممیّز ذاتی) منتهی می شود. 3️⃣1️⃣ حال که ممیّز عرضی به ممیّز ذاتی بر می گردد ، ممیّز ذاتی یا نوع است یا فصل قریب . 4️⃣1️⃣ در هر دو صورت (اعم از آنکه ممیّز ذاتی ، نوع باشد یا فصل قریب ) واجب الوجود ماهیت خواهد داشت . ◀️ در نتیجه ، واجب الوجود که متمایز از دیگر موجودات است ماهیت دارد. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ استدلال بر نزاهت خداوند از ماهیت و بررسی آن 📜برگرفته از کتاب نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۲۴۵_۴۴۶ 🔷بیان استدلال یکی از مهم ترین ادله ای که فیلسوفان برای نزاهت واجب از ماهیت اقامه کردند به شرح ذیل است: ۱. هر موجودی که ماهیت داشته باشد ممکن است؛ زیرا از یک سو، ماهیت ، حدِ وجود یا حاکی از حد وجود است و از سوی دیگر ، در میان موجودات تنها ممکنات هستند که محدودند؛ از این رو، تنها ممکنات هستند که ماهیت دارند. ۲. بر اساس مقدمه پیشین ، موجودی که ممکن نباشد ، ماهیت نیز نخواهد ؛ لذا موجودی که ممکن نباشد ، ماهیت نیز خواهد داشت. ◀️در نتیجه واجب الوجود ماهیت ندارد. 🔷بررسی استدلال به نظر می رسد اشکال اصلی این استدلال ، تفسیر نادرست آن از ماهیت است. همان طور که در بحث اصالت وجود گفتیم ، تفسیر صحیح از ماهیت به معنای اخص ، فارق و تعین درونی اشیاست. ماهیت به این معنا ، نه حد وجود است و نه حاکی از حد وجود بلکه در خارج ، در متن وجود و به عین وجود موجود است ؛ از این رو، هر موجودی تعین خاصی دارد و این تعین خاص که فارق آن وجود از دیگر موجودات است ، ماهیت آن وجود می باشد؛ لذا واجب الوجود نیز تعین خاص و ماهیت دارد و ممتاز از دیگر موجودات و مغایر با آنها است و در نتیجه ، دارای ماهیت است. بنابراین هر وجود اعم از واجب و ممکن ، ماهیت دارد. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool