هدایت شده از امام زمان جهاد تبیین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🌷 میگن بچه نیاری ها!! میدونی الان تو این دوره زمونه چقدر هزینه داره؟ دکتر داره، پوشک داره، لباس داره، مدرسه و تحصیل داره، گوشی و تبلت لوازم رفاهی و ... آنقدر خرج داره.... کمر شکن!!!!!
🌷 نمیگن ماشین نخری ها!! انقدر خرج داره! پارکینگ میخواد، بنزین میخواد، تعمیرات دورهای میخواد، شستشو و مراقبت میخواد، بیمه و دزد گیر و ... هزار جور خرج داره!!!
🌷 چرا یه کوچولو #تفکر نداریم؟؟؟
چرا نعمتها و برکات مادی و معنوی داشتنِ فرزند رو از خودمون دریغ میکنیم؟؟
آیا تا حالا آدم #عاقل ی رو دیدین که بگه: ماشین خیلی خرج داره من نمیخوام؟؟!!!!! از یک دنیا استفاده و راحتی و مزایای ماشین بگذره بخاطر سختی نگهداری و هزینهش؟؟؟
اما خیلی راحت از برکات فرزند میگذرن، میگن: ما بچه نمیخوایم، خرج داره 😐
🌷 کسی توصیه نمیکنه شما ده تا فرزند بیار؛ نه❌ بلکه میگیم فقط وفقط نگاهت رو و طرز تفکرت رو نسبت به داشتن فرزند تغییر بده 😊 و بدون که:
وقتی از بچه داشتن میگذری، خیر کثیری رو از دست میدی که با هیچ چیز جبران نمیشه🤷♀
#کانال_امام_زمان_جهادتبیین
https://eitaa.com/joinchat/2212167971Cdcab36cc56
@
بسم الله النور
😊قصه قشنگیه حتما بخونید. ارزشش رو داره
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
روزی جوانی نزد پدرش آمد و گفت: دختری را دیده ام و میخواهم با او ازدواج کنم من شیفته زیبایی و جذابیت این دختر و جادوی چشمانش شده ام، پدر با خوشحالی گفت این دختر کجاست تا برایت خواستگاری کنم؟
پس به اتفاق رفتند تا دختر را ببینند اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت: ببین پسرم این دختر هم تراز تو نیست و تو نمیتوانی خوشبختش کنی، او را باید مردی مثل او تکیه کند،
پسر حیرت زده جواب داد، امکان ندارد پدر کسی که با این دختر ازدواج میکند من هستم نه شما!!
پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به قاضی کشید ماجرا را برای قاضی تعریف کردند. قاضی دستور داد دختر را احضار کنند تا از خودش بپرسند که میخواهد با کدامیک از این دو ازدواج کند
قاضی با دیدن دختر شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت این دختر مناسب شما نیست بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است پس این بار سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفت
وزیر با دیدن دختر گفت او باید با وزیری مثل من ازدواج کند و قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر،
امیر نیز مانند بقیه گفت این دختر فقط با من ازدواج میکند!!
بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد و گفت راه حل مسئله نزد من است، من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد!!
و بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری پدر؛ پسر؛قاضی ؛ وزیر و امیر بدنبال او،ناگهان هرپنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند.
دختر از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت آیا میدانید من کیستم؟!!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
من دنیا هستم!!
من کسی هستم که اغلب مردم بدنبالم میدوند و برای بدست آوردنم با هم رقابت میکنند و در راه رسیدن به من از دینشان، معرفت و انسانیت شان غافل میشوند.
و حرص طمع انها تمامی ندارد تا زمانیکه در قبر گذاشته میشوند در حالی که هرگز به من نمیرسند!!!!!
#تفکر
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄