☘☘
✍اِبن سیرین كسی را گفت : چگونهای ؟
🔸گفت : چگونه است حال كسی كه پانصد درهم بدهكار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد ؟!
🔹ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت : پانصد درهم به طلبكار بده و باقی را خرج خانه كن و لعنت بر من اگر پس از این حال كسی را بپرسم ...!
🔸گفتند : مجبور نبودی كه قرض و خرج او را بدهی !
🔹گفت : وقتی حال كسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چارهای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی ...!
#حکایت
@Fetrat_Media14
☘☘
🔊گویند
✍ قبل از انقلاب مردی در شهر خوی بود که به او تِرمان میگفتند .
🔹او شیرینعقل بود و گاهی سخنان حکیمانهی عجیبی میگفت .
🔸روزی از او پرسیدند : « مصدق خوب است یا شاه ؟ بگو تا برای تو شامی بخریم . »
🔹ترمان گفت : « از دو تومنی که برای شام من خواهی داد ، دو ریال کنار بگذار و قفلی بخر بر لبت بزن تا سخن خطرناک نزنی !!! »
🔸مرحوم پدرم نقل میکرد ، در سال ۱۳۴۵ برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم .
🔹ساعت ده صبح گاراژ گیتیِ خوی رفتم و بلیط گرفتم . از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم ، نزدیک رفتم دیدم ، ترمان زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود میکند . یک اسکناس پنج تومانی نیت کردم به او بدهم . او از کسی بدون دلیل پول نمیگرفت . باید دنبال دلیلی میگشتم تا این پول را از منبگیرد .
🔸گفتم : « ترمان ، این پنج تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم
ترمان از من پرسید:ساعت چند است؟
گفتم : نزدیک ده
گفت:ببرنیاز نیست.
🔹خیلی تعجب کردم که این سؤال چه ربطی به پیشنهاد من داشت ؟
🔸پرسیدم : « ترمان ، مگر ناهار دعوتی ؟ »گفت : « نه . من پول ناهارم را نزدیک ظهر میگیرم . الان تازه صبحانه خوردهام . اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم میکنم یا خرج کرده و ناهار گرسنهمیمانم.من بارها خودم را آزمودهام خداوند پول ناهارمرا بعد اذانظهرمیدهد.
واقعا متحیر شدم .
🔹 رفتم و عصر برگشتم و دنبال ترمان بودم . ترمان را پیدا کردم .
🔸پرسیدم :ناهار کجا خوردی ؟ گفت : بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید.جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند روشنکردم مهرم بهدلشنشستوخندید ، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد.
💯ترمانِ دیوانه ، برای پول ناهارش نمیترسید،اما بسیاری از ما چنان از آینده میترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد ؛ جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی و دراز داریم .
❣حضرت علی علیه السلام میفرمایند:
🌴از آنچه که داری فقط آنچه کهمیخوری مال توست،سرنوشتِ بقیهی اموالِ تو،معلوم نیست .
#حکایت
#توکل
#روزی
شخصی به دارالحکومه رفت و گفت:
از كسی پولی طلب دارم و پس نمی دهد.
گفتند: آیا شاهد داری؟
گفت: خدا
گفتند: کسی را معرفی کن؛ که قاضی او را بشناسد!!
#عبید_زاكانی
#حکایت
............................
🌐کانال «فِطْرَت مِدِیا»
@Fetrat_Media14
#حکایت
🔊گویند
✍ قبل از انقلاب مردی در شهر خوی بود که به او تِرمان میگفتند .
🔹او شیرینعقل بود و گاهی سخنان حکیمانهی عجیبی میگفت .
🔸روزی از او پرسیدند : « مصدق خوب است یا شاه ؟ بگو تا برای تو شامی بخریم . »
🔹ترمان گفت : « از دو تومنی که برای شام من خواهی داد ، دو ریال کنار بگذار و قفلی بخر بر لبت بزن تا سخن خطرناک نزنی !!! »
🔸مرحوم پدرم نقل میکرد ، در سال ۱۳۴۵ برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم .
🔹ساعت ده صبح گاراژ گیتیِ خوی رفتم و بلیط گرفتم . از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم ، نزدیک رفتم دیدم ، ترمان زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود میکند . یک اسکناس پنج تومانی نیت کردم به او بدهم . او از کسی بدون دلیل پول نمیگرفت . باید دنبال دلیلی میگشتم تا این پول را از منبگیرد .
🔸گفتم : « ترمان ، این پنج تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم
ترمان از من پرسید:ساعت چند است؟
گفتم : نزدیک ده
گفت:ببرنیاز نیست.
🔹خیلی تعجب کردم که این سؤال چه ربطی به پیشنهاد من داشت ؟
🔸پرسیدم : « ترمان ، مگر ناهار دعوتی ؟ »گفت : « نه . من پول ناهارم را نزدیک ظهر میگیرم . الان تازه صبحانه خوردهام . اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم میکنم یا خرج کرده و ناهار گرسنهمیمانم.من بارها خودم را آزمودهام خداوند پول ناهارمرا بعد اذانظهرمیدهد.
واقعا متحیر شدم .
🔹 رفتم و عصر برگشتم و دنبال ترمان بودم . ترمان را پیدا کردم .
🔸پرسیدم :ناهار کجا خوردی ؟ گفت : بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید.جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند روشنکردم مهرم بهدلشنشستوخندید ، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد.
💯ترمانِ دیوانه ، برای پول ناهارش نمیترسید،اما بسیاری از ما چنان از آینده میترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد ؛ جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی و دراز داریم .
❣حضرت علی علیه السلام میفرمایند:
🌴از آنچه که داری فقط آنچه کهمیخوری مال توست،سرنوشتِ بقیهی اموالِ تو،معلوم نیست .
#توکل
#روزی
➖➖➖➖➖➖➖➖
🌱🆔 @Fetrat_Media14 👈 join✨
حکایت مار و خارپشت
خارپشتی دُم ماری را به دهان گذاشته و هنگامیکه مار میخواهد واکنش نشان دهد، خارپشت خود را گِرد میکند و تلاشهای مار فقط باعث میشود که خارهای بیشتری به بدنش برود و آسیب شدیدتری ببیند.
اگر مار صبر میکرد و بیحرکت میماند کمی بعد رها میشد و تَنَش زخمی نمیشد.
✍️ مولانا در این داستان به انسان میآموزد که نباید به موقعیتهای خطرناک نزدیک شویم و اگر بدون اختیار خود وارد چالشِ سختِ زندگی شدیم با بردباری و پایداری در صبر، آن مرحله را پشتِ سر بگذرانیم. نادانی و عجله کردن، آسیبهای احتمالی را بیشتر میکند.
گذر از پیچ وتاب جاده زندگی کار سادهای نیست و البته این جهان با مشورت ما بوجود نیامده و خالقی عالم و دانا دارد که هستی را به بهترین شکل اداره میکند، پس عاقلانهست که هنگام گرفتاری و مصیبت صبرِ جمیل داشته باشیم و بیتابی و بیقراری و عجله نکنیم و نظرمان به عاقبت کار باشد. زیرا صبر و پیروزی دو دوست قدیمی هستند که بعد از صبر، پیروزی میآید.
#داستان
#حکایت
#صبر
➖➖➖➖➖➖➖➖
🌱🆔 @Fetrat_Media14 👈 join✨