"من واقعا دنیای شما نوجوون هارو خیلی بهتر میدیدم، واقعا ما دوران قشنگی داشتیم، من فرض میکردم با این امکانات و پیشرفتی که دنیا داشته شما نوجوون ها بتونید زندگی قشنگ تری داشته باشید، چیشد که توی این سیاهی غرق شدید؟"
"میتونیم درباره اش بریم بیرون و قدم بزنیم، شایدم بریم کافه. فقط به اون فکر نکن باشه؟ اونم یه روزی میره و مطمئن باش توی بیست سالگیت که چندان هم دور نیست، میشینی و به این اتفاقات میخندی، پس نیازی نیست الان خودتو بابتش زجر بدی"
"اگه فقط بتونم یه درس رو بهت بدم، اون اینکه فقط به خودت تکیه کن، الان بچه ایی میتونی به دوستات، من و پدرت تکیه کنی اما وقتی بزرگ شدی باید روی پای خودت وایسی، انسان ها بی رحم تر از اونین که بقیه براشون مهم باشن، من و پدرت همیشه پشتتیم اما تا کی؟ ممکنه یه زمانی برسه که فقط خودت بمونی و ادمای اطرافت، فقط میخواستم بگم که جامعه واقعا خطرناک تر از اونیه که فکرشو میکنی، بهت اسیب میزنه، تو میتونی این وسط کسی باشی که اسیب میبینه، یا کسی که اسیب میزنه، ولی از نظر من خودت باش، کسی باش که هیچکدوم از این دوکارو انجام نده، به خودت تکیه کن."
I have tried to let you go, I can't. I think of you constantly, I can't keep you out of my mind.
No matter the length of time I have been away from you, you still invade my dreams. I see you in every person I meet.
I compare everyone to you. Why did you let me go so easily? Why wouldn't you talk to me? I just needed one piece of you and only one. You wouldn't let me have it. So is it time to say good bye? I don't know if I can, but I will try...... it is all I can do..
هدایت شده از قبرستون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا