#قسمت_دوازدهم
#مستند_داستانی_امنیتی_جاسوس_کرمانی_موساد
#فؤاد_ناصری
عرصه ی پیکار کامل عیان شده بود،قسمت های قبل خدمتتون عرض کردم که عوامل جاسوسی بدنبال راه های نفوذ به اطلاعات بایگانی شده مراکز پزشکی بودند و از قضا یکی از اقوام حاجی تو تله ی دشمن بود ، ببینین تو حوزه امنیت و اطلاعات همه عوامل ممکنه بصورت رشته ای،شبکه ای،شاخه ای ...باشه و این مستند #جاسوس_کرمانی بخش کوچکی از این جریان هست که صد البته نمیشه همه امورات رو توضیح داد بیشتر در حد ارائه ی اطلاعات عمومی و سطحی هست و میتونم بگم تیتروار و گزارشی مینویسم ، حساسیت کار بالاس
بریم سر اصل مطلب
ارتباطمون با عباس از تیم بچه های زبده و باصفای کرمان بشدت تنگاتنگ بود هر ثانیه یه فتنه هر لحظه یه عملیات ، قهوه دیگه رو من جواب نمیداد از خستگی منگ بودم دراز کشیدم و صدای ترق تروق بدنم ذهنمو بیدار کرد همون چند ساعت ۹ عملیات موفق و ۲ عملیات ناموفق داشتیم باید شیش دونگ حواسمو روی مردم میگذاشتم چون این مردم بودند که دچار بمباران اطلاعاتی شده بودند و حق و ناحق قاطی شده بود عمری باشه بتونم فقط یک روز از این اغتشاشات و این فتنه رو به قلم دربیارم فقط و فقط به این خاطر که سطح آگاهی جامعه رو نسبت به مسائل امنیتی بالا ببرم تا ضریب آگاهی دشمن کاهش پیدا کنه
۲۰/مهر/۱۴۰۱ نیکوزیا
حمید : آموزش ها ادامه داره و قراره یک جلسه مهم داشته باشن
#موساد به هیچ کس اعتماد نکرده بود و قرارشون بود هر ۸ نفر رو از دم تیغ بگذرونن ، آموزش های امنیتی در حد قاقالی لی اما آموزش های میدانی در حد یه افسر حرفه ای و کارکشته ، هر کدوم از این ۸ نفر طبق محاسبات ما قرار بود یک منطقه رو به آتیش بکشن و دست کم بالای ۲۰۰ کشته و ۴۰۰/۵۰۰ نفر زخمی ماحصلِ کارشون باشه مردمِ بی دفاعی که حالا واسه هر چی از هیجان گرفته تا بی پولی و رهگذر ساده ،. حتی عمدا... به خیابون ها اومدن خزون بشن و شمع زندگیشون به نفع استعمار خاموش بشه
خانواده های ۷ نفر کامل تحت رصد بچه های استان ها بودن خانواده هایی با آبرو و زحمتکش
پلکمو بستم و ساعت رو واسه نیم ساعت بعد تنظیم کردم گوشی رو کنار دستم گذاشتم ، صدای علی و دستش روی شونه ام منو هوشیار کرد: بخدا شرمنده ام آقا فؤاد حاجی کار فوتی فوری داره روم سیاه حتی نای گفتن خواهش می کنمو نداشتم
اتاق ایزوله
حاجی: قراره سهیل اطلاعات مهمی رو ... همین لحظه با در زدن سهیل حرف حاجی قطع شد
سهیل یک راست رفت سر اصل مطلب: حاجی! #موساد از چند نفرشون فیلمِ... جسارتا رابطه (بووووووووووووق) گرفته و چند دقیقه قبل تو واتس اپ واسشون فرستاده همگی جز حمید خودمون، محسن و آرمین گرفتار تله پرستوهای موساد شدن و بدون هیچ متنی ، عملاً تهدید شدن این فیلم های مبتذل کاملا حرفه ای و واضحند
حاجی: لا اله الا الله.... این تهدیدات اول و آخر کار #موساد نیست باید ببینیم چه توری واسه اون سه نفر پهن کردن
همین لحظه کوچکی با یه یاالله وارد شد و فوری گفت: حاجی جان واسه محسن یه فیلم از خواهرش فرستادن ...
حاجی رو به من کرد فؤاد مگه خانواده هاشون تو رصد تیمت نیستن؟
: آره حاجی زوم شده و دقیق ، طبق فرمایش شما بچه ها بیس و چاری «۲۴» تو موقعیتن که هیچ آسیبی متوجه خانواده هاشون نشه
کوچکی سرشو پایین انداخت گفت: حاجی جان ، آقا فؤاد درست میفرمایند ...
حاجی: اگه درست میفرمایند این کم کاری از کجا آب میخوره آخه چجوری بیس و چاری تو محلن اما نمیدونن خواهر محسن تو یه رابطه اس... چه توضیحی داری فؤاد؟
خواستم دهن باز کنم که کوچکی با همون حیای همیشگیش گفت: حاجی! مقصر حاج فؤاد و تیمش نیستن ... این فیلم مبتذل خواهر محسن با ... با ... چجوری بگم با هم اتاقی خانمشه
بچه ها دوربین گوشی محسن رو فعال کردن کلی خود زنی کرد و عصبانی اتاقشو ترک کرد فعلا خبری از محسن نیست...
دیگه فکر اونجاشو نکرده بودم حاجی سکوت کرد درحالیکه پیشونیش خیس عرق بود گفت: سهیل جان چه خبر از جلسه ...
قبل از اینکه سهیل جواب بده گفتم: با این احتساب فقط آرمین و حمید خودمون میمونن ، باس به حمید اطلاع بدیم یه گزک دستشون بده تا اونا واسش برنامه پیاده نکردن...
سهیل و کوچکی زیر چشمی نگام کردن و حاجی زد رو میز و بلند شد به استغفار گفتن : تو چی میگی پسر تو این راه اخلاق رو ببازی هیییییییچ ....
:تصدقت حاجی جان! منظورم کارهای خاک بر سری نبود شما جوش نیار ، فرض محال من بهش بگم کارای نعوذ بالله بوق دار انجام بده ، حمیدم انجام میده!!! شارگشو بزنه سمت این کارا نمیره
منظورم یه عملیات گاف بود همین
با این حرفام خیال حاجی رو راحت کردم همونجا به تیم دستور دادم مراقبت بیشتری از خانواده آرمین داشته باشن اون تنها فرد پاک این پرونده بود
خب آقا سهیل از جلسه بگو
ادامه دارد....
فوروارد بدون لینک کانال جایز نیست.
مخلصِ بروبچه های انقلابی
#فؤاد_ناصری
📌 لینک کانال #فؤاد_ناصری
https://eitaa.com/joinchat/2337996898C97bfe13
هدایت شده از Foad Nasery
لینک کانال تلگرامی #فؤاد_ناصری 👇👇
https://t.me/FoadNasery
#قسمت_سیزدهم
#مستند_داستانی_امنیتی_جاسوس_کرمانی_موساد
#فؤاد_ناصری
خب آقا سهیل از جلسه بگو
سهیل: جلسه شون کاملا امن برگزار شد و حمید تونست سرعتی اطلاعات رو با کد ضلع پنجم بفرسته تو اون جلسه تقسیم وظایف انجام شده و هر کدوم وظیفه لیدری و مخابره اطلاعاتی بهشون محول شد
حمید با این محسن یک تیم شدن تا به ترکیه محل کنسولگری رژیم صهیونیستی برن تا آموزش هاشون تکمیل بشه
گفتم:ضمنا حاجی بنظرم #موساد باید روی حمید و آرمین ، دو نفر پاک پرونده، زوم کنه تا اهرم های فشار رو واسشون فراهم کنه
حاجی ادامه داد: درسته ، طبیعیه که بیکار ننشینن این آرمین پاشنه آشیلش چیه؟
: حاجی جان! این بنده خدا کلا رخش آشیله...یه عقد و یه ازدواج ناموفق داشته زن اولش با پول این بیچاره کلا خودشو میکوبه از نو میسازه_جراحی های به اصلاح زیبایی_ که تو همون دوره عقد دی جی میشه و بالاخره ازش جدا میشه ، زن دومشم هم خرده جنس از ترکیه میاره و تو کار ناخن و مژه اس و یه پیج ۲/۳ هزار تایی داره و رِبِ رِ استوری های مخالف میزاره و دیگه مونده لخت مادرزادشو استوری کنه
پدرش که تو بچگی فوت شده و مادرش ازدواج میکنه و چهار تا بچه میاره و این آرمین مادرمرده نون خور اضافی شوهر مادرش بوده و از یازده سالگی میره پیش عمه باباش و ارتباطات ضعیفی با مادرش و ...داره
دانشگاه نتونست لیسانسش رو بگیره و با کمک بابای دوستش مغازه فروش قطعات پراید میزنه ....
از اوناس که هیچی واسش مهم نیست یعنی از طریق خانواده اش نمیتونن ، رگ بگیرن
رگ اصلی خودشه
۱۷/آبان/۱۴۰۱ نیکوزیا
حمید و محسن هم اتاق شدن تا عملیات های محول شده رو مرور کنن ،طی گزارش های حمید ، عدم تمرکز محسن و پشیمون شدنشو میرسوند
و یه جورایی گفته بود زمانی همصحبت شده بوده با چند تا از بچه های تیم ، اونام ترسیدن و پاشون لرزیده اونم ترس از بچه های حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران و سازمان اطلاعات ...
تیم حمید و محسن آماده ی استانبول میشدن تا در یکی از مراکز رژیم صهیونسیتی نکات آخر رو دریافت کنن
*ترک نیکوزیا و پرواز بسوی استانبول
عملیات تحت رصد مورخ ۲۰ آبان ۱۴۰۱
یکی از بچه ها با نام سازمانی "هاشم" مسوول حفاظت از پروژه بخصوص حمید رو داشت که در این پرواز تو موقعیت رصد و مراقبت بود...
کلیه ارتباطات مون با حمید بخاطر گرفتن همه ابزارها از تیم و حتی لباس های شخصی شون بسیار محدود شده بود و تنها راه ارتباطی ما همون ضلع پنجم بود که واسمون مونده بود
ضلع پنجم ما "هاشم" و تنها امیدمون بود اگر کارشو ذره ای اشتباه انجام میداد کل پروژه لو میرفت و عملا حمید رو از دست میدادیم
هر تیم با پرواز جداگانه و هر کدوم یک هادی #موساد با پلن های مختلف نیکوزیا رو ترک کردند
گفتم: حاجی! بنظر #موساد دست از سر آرمین برداشته واسه اونا اولویت انجام عملیات هایی است که براشون تعریف کردن
عملیات رگ گیری رو متوقف کردن
حاجی سری تکون داد و معلوم بود بنده خدا از بی خوابی و خستگی نایی براش نمونده هر چند این وضعیت همه بچه های مخلص بود ... حاجی مرد بزرگی بود زندگیشو وقف آسایش و آرامش مردم کرده بود و انصافا کم نگذاشته بود..
پرواز استانبول در فرودگاه صبیحا نشست و خانم باقری همسر محترمه "هاشم " جزیی از این پلن بود و خوشحال و مسرور بسمت همسرش رفت و بعد چاق سلامتی با تحت نظر گرفتن شرایط موجود و رصد کامل حمید ، پلن رو وارد فاز آخر کردند...
دو پرواز مختلف ۲۰ آبان ۱۴۰۱ دو تیم از جاسوسان موساد مستقیم روی باند فرودگاه امام خمینی رحمهالله نشست و زیر چتر بچه های گمنام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گرفتند....
ادامه دارد....
فوروارد بدون لینک کانال جایز نیست.
مخلصِ بروبچه های انقلابی
#فؤاد_ناصری
📌 لینک کانال #فؤاد_ناصری
https://eitaa.com/joinchat/2337996898C97bfe13851
لینک کانال تلگرامی #فؤاد_ناصری 👇👇
https://t.me/FoadNasery
#قسمت_چهاردهم
#مستند_داستانی_امنیتی_جاسوس_کرمانی_موساد
#فؤاد_ناصری
۲۲/ آبان /۱۴۰۱ اتاق جلسات
نشستی فشرده در حوزه تغییر از اطلاعات به سمت جاسوسی داشتیم و قرار بود با تغییر برخی زیر ساخت ها ، کار رو با قدرت ادامه بدیم.
انتهای جلسه یکی از اعضای سایبری برون مرزی اجازه حضور خواست
: ببخشید حاجی! مسئله مهمیه و گرنه برای بعد میگذاشتیم ، الان بچه ها قفل اطلاعات #موساد رو که به افسر تیم عملیاتی کرمان ارسال کرده بودند رو شکستند.
منو حاجی همزمان از روی صندلی بلند شدیم ادامه داد و گفت: #موساد هر ۸ نفر رو اختصاصا برای کرمان آموزش داده و قراره جهنمی اونجا بپا کنه به مناسبت جشن ۲۴ آبان ...
گفتم: لعنتیا ! همون روز اغتشاشات بنزینی ۹۸ ، هر چی میکشیم از همون روحانی...
حاجی زیر چشمی نگاهم کرد و با انگشت رو میز زد و لا اله الا الله گفت
گفتم: حاجی جان! دستور همونه
سر بزنگاه آوار میشیم سرشون
: نه فوادم! قبل جلسه اطلاعاتی رسید که وقت مطرح کردن نداشتم
تیم حمید و محسن باید بی دردسر بعد از فرودگاه امام برن کرمان تا تمام زیر مجموعه های و شبکه شون کدگذاری بشه حتی کمک شون میکنی با سلامت به کرمان برسن
عملیات جاسوسِ کرمانی وارد فاز تازه ای شد، #موساد ۵ استان را برای جشن بنزین آماده کرده بود ، گستردگی فعالیت و سپس عملیات رو تا حدود شعاع ۴۰ کیلومتر تخمین زدیم
۲۳/ آبان /۱۴۰۱
بچه های کرمان گزارش جاسازی ۳ بمب ساعتی و ۵ بمب دست ساز لوله ای ( * همینجا یه توضیحی در مورد بمب لوله ای بگم این بمب از انواع بمب های دستیه که قدرتش بستگی به مواد منفجره داره از یک نارنجک تا گلوله توپ جنگی تخمین زده میشه که سازنده اون میتونه داخلش خرده فلز نوک تیز و شیشه و میخ ریز بریزه تا هم میزان آسیب انسانی رو بالا ببره و هم آمار کشته ها رو )
رو گزارش کرده بودن و منتظر دستور حاجی بودن
حاجی بچه های خنثی سازی رو در محل های گزارش شده بصورت عابر،لبو فروش و سیگار فروش مستقر کرده بود تا در صورت دریافت تهدید بچه ها قبل از انفجار عملیات خنثی سازی رو انجام بدن
حمید و محسن و آقای هاشمی مسوول حفاظت امنیت حمید از دایره برون مرزی و خانمش بعد از ورود به فرودگاه امام مستقیم بسمت فرودگاه مهرآباد بسمت کرمان حرکت کردند
تو فرودگاه محسن سیم کارت ایرانسل با کارت ملی تقلبی خرید و فعالش کرد
کامل تو چتر بچه ها بودن
به محض دریافت شماره موبایلش دادیم بچه ها یه نیمچه نت و آنتن گوشیش رو تقویت کنن طوری که بو نبرن
از طریق واتس اپ اولین لوکیشن عملیات رو فرستادن
دقیقاً منطبق با بمب های کارگذاری شده بود با فاصله حداقل ۲ محله
تیم آمار و احتمال گزارش میدانی رو بین ۱۰۰۰ الی ۲۰۰۰ زخمی و کشته اعلام کردند
دیگه جون زن و بچه های مردم در میون بود این حرومزاده ها به خواب ببینن ما با توکل بر خدا و به پشتوانه آقا امام زمان و ولایت فقیه ، خون میدیم اما نمیگذاریم قطره خونی از دماغ یه ایرانی بچکه چه معترض چه ...
رد لوکیشن گرفته شد یک خونه پوششی تیمی در زابل ، هماهنگی های لازم با بچههای مرکز زاهدان کردیم الحمدلله تو رصد تیزبین اونا بودن
۹ کارگروه زبده حقیقتا ۴۸ ساعت خواب به چشمشون نرفت تا خونی ریخته نشه و اموالی از مردم پایمال نشه
زمان عملیات ساعت ۱۲/۰۰ ظهر روز ۲۴/ آبان/۱۴۰۱ بود
بدلیل اینکه حمید لو نره باید تا انتها نقش بازی میکرد مهره هاشم حذف شد و عملیات برعهده سربازان گمنام زبده و ورزیده کرمان گذاشته شد
همزمان ۳ پلنِ محسن و عواملش / گروه زابل/ بمب ها باید انجام میشد
۲۳/ آبان/۱۴۰۱ ساعت ۲۲
۲ ساعت قبل از آغاز روز خونینی که صهیونیست ها برای ملت ایران تدارک دیده بودند.
حاجی فرمان عملیات رو به اسم مبارک آقا ابوالفضل العباس متبرک کرد و دستور عملیات صادر شد
با رمز یا ابوالفضل بچه ها این ملعون های از خدا بی خبر رو دستگیر کردند و بمب ها خنثی شد زمانیکه مردم در حال استراحت بودند.
سخن پایانی:« اسرائیل و آمریکا بدانند ما در خواب های اونها هم نفوذ کرده ایم با توکل بر خدا رو سفید این پرونده شدیم»
جانم فدای رهبر 🇮🇷
پایان.
فوروارد بدون لینک کانال جایز نیست.
مخلصِ بروبچه های انقلابی
#فؤاد_ناصری
📌 لینک کانال #فؤاد_ناصری
https://eitaa.com/joinchat/2337996898C97bfe13851
لینک کانال تلگرامی #فؤاد_ناصری 👇👇
https://t.me/FoadNasery
سلام علیکم
احوال همه همسنگرا
با توکل بر خدا بالاخره #مستند_داستانی_امنیتی_جاسوس_کرمانی_موساد رو تونستم تموم کنم علیرغم حجم کاری بالایی که موجوده
بزرگواران ان شاالله برش هایی از بازجویی جاسوس کرمانی رو براتون بارگذاری خواهم کرد
تا اونجایی که قابل پخش باشه و مشکل... بووووووووووووق.. نداشته باشه
مخلص بروبچه های انقلابی
#فؤاد_ناصری
یا علی
Foad Nasery
سلام علیکم احوال همه همسنگرا با توکل بر خدا بالاخره #مستند_داستانی_امنیتی_جاسوس_کرمانی_موساد رو تو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 بخش اول
بخشی از اعتراف #جاسوس_کرمانی
________________________
فوروارد بدون لینک کانال جایز نیست.
مخلصِ بروبچه های انقلابی
#فؤاد_ناصری
📌 لینک کانال #فؤاد_ناصری
https://eitaa.com/joinchat/2337996898C97bfe13851
لینک کانال تلگرامی #فؤاد_ناصری 👇👇
https://t.me/FoadNasery
گفتم عشق را شبی: «راست بگو تو کیستی؟!»
گفت: «حیاتِ باقیام، عمر خوش مکرّرم»
گفتمش: «اِی برون ز جا خانه تو کجاست؟!» گفت:
«همره آتش دلم، پهلوی دیدهی تَرَم»
رنگرزم، ز من بوَد هر رخ زعفرانیای
چست اُلاقم و ولی عاشق اسب لاغرم
غازهی لالهها منم، قیمت کالهها منم
لذتِ نالهها منم، کاشفِ هر مُسَتّرم
او به کمینه شیوهای صد چو مرا ز ره برد
خواجه! مرا تو ره نما، من به چه از رهش برم
چرخ نِداش میکند کز پی توست گردشم
ماه نِداش میکند کز رخ تو منوّرم
عقل ز جای میجهد، روح خراج میدهد
سر به سجود میرود، کز پی تو مدوّرم
من که فضول این دِهَم وز فن خویش فربهم
ز آتش آفتابِ او آب شدهست اکثرم
بس کن اِی فسانهگو سیر شدم ز گفتوگو
تا به سخن درآید آنک مست شدهست از او سرم
مولوی، دیوان شمس، غزلیات (۱۴۰۲)
-----------------------
اللهم عجل لولیک الفرج
عید دلتون عالی
زندگی بر وفق مراد
امسال شما بهترین سال عمر
ارادتمند فؤاد ناصری