مخفیگاه جنگلی`
_
دقیقا دیشب من اینطور بودم 😂 .
موهامو شونه کردم ، ( دو ساعت طول کشید ) بعدم به شیر ، سلطان جنگل ، تغییر شکل دادم .
هدایت شده از سبز جاندار"
این چند روز متوجه شدم سناریو چیدن درباره آینده با آدما خیلی مورد علاقمه حتی اگر اتفاق نیوفتن.
هدایت شده از [نویسندۀ نقلی]
خیلی خیلی زیاد واسم پیش اومده که از بعد محرم و صفر دلم شدیداً هیئت بخواد..
مخفیگاه جنگلی`
خیلی خیلی زیاد واسم پیش اومده که از بعد محرم و صفر دلم شدیداً هیئت بخواد..
++++++++++++++
واقعا به اون شبا دارم حسودی میکنم ، احساس میکنم قدر ندونستم ..
الانم توی موقعیتی هستم که به راحتی گریم میگیره . و اینطور موقع ها فقط به هیئت احتیاج دارم که کاملا تخلیه شم و حالم خوب بشه .
مخفیگاه جنگلی`
شما یادتون نمیادد:)
جدی یادم نمیاد و نمیدونم اسمِ این قسمت از خونه ها چیبود ، ولی وقتی بچه بودم خونه ی دختر خالم اینا ازینا داشت و ما همیشه میرفتیم اونجا بازی میکردیم . همیشه هم بهشون حسودی میکردم و دلم میخواست ماهم تو خونمون ازینا داشتیم :)
حتی تموم بازی ها و اتفاقاتی که اونجا میوفتاد رو یادمه قشنگ 🥲