#امام_جعفر_صادق💝
صلوات الله علیه:
«پدر #حضرت_ابراهیم💝 صلوات الله علیه ستاره شناس نمرود بود و نمرود بدون مشورت او کاری انجام نمی داد،
شبی به ستارگان نگاه می کرد تا از اوضاع با خبر شود و چون صبح شد گفت:
دیشب امر عجیبی دیدم،
دیدم مولودی در این سرزمین به دنیا خواهد آمد و ما به دست او هلاک و نابود می شویم و نزدیک است که مادرش به او باردار شود.
نمرود زنان را از مردن دور و جدا کرد و زن ها را در شهر حبس نمود، تا هیچ مردی به زنی دسترسی نداشته باشد...»
📚#کمال_الدین_و_تمام_النعمة
ج۱ ص۲۲۶
قرارگاه #گل_نرگس💝
#امام_جعفر_صادق💝
صلوات الله علیه:
«پدر #حضرت_ابراهیم💝 صلوات الله علیه با همسرش آمیزش کرد و آن زن باردار شد و به ذهنش آمد که این مولود همان است که در خواب دیده،
بدنبال زنان قابله ای فرستاد که آنچه در رحم ها بود تشخیص می دادند و می فهمیدند که آیا زن باردار شده یا نه و آنها به مادر ابراهیم نگاه کردند و او را بررسی نمودند ولی خداوند عزوجل آنچه را در رحم بود طوری در پشتش مخفی کرد که آنها قادر به تشخیص نشدند و قابله ها گفتند:
ما در شکم او چیزی مشاهده نمی کنیم...»
📚#کمال_الدین_و_تمام_النعمة
ج۱ ص۲۲۷
قرارگاه #گل_نرگس💝
#امام_جعفر_صادق💝
صلوات الله علیه:
«وقتی مادر #حضرت_ابراهیم💝 صلوات الله علیه او را به دنیا آورد،
پدرش اراده کرد تا او را نزد نمرود ببرد، همسرش گفت:
فرزندت را نزد نمرود نبر که او را به قتل می رساند،
اجازه بده تا او را به یکی از این غارها ببرم و او را در آن قرار دهم و خودش به مرور از دنیا برود و تو خودت فرزندت را به قتل نرسانده باشی
گفت: می توانی او را ببری.
او فرزند را به غاری برد و در آنجا به او شیر داد و سنگی را بر در ورودی غار قرار داد و به خانه بازگشت و خداوند عزوجل نیز روزی او را در انگشت شست او قرار داد و از انگشت شست خود شیر می مکید...
سپس روزی مادر به غار آمد و ناگهان #ابراهیم را دید... او را در آغوش گرفت و به او شیر داد و به خانه برگشت،
پدر از حالش پرسید و مادر گفت:
او را دفن کردم و مدتی به بهانه احتیاجی از خانه بیرون می رفت و خود را به #ابراهیم می رساند و به او شیر وی داد و به خانه بر می گشت...
#ابراهیم همیشه در غیبت بود و خود را مخفی و امرش را کتمان می کرد تا وقتی که زمان 👈ظهورش🎊 فرا رسید و خود را ظاهر نمود و...»
📚#کمال_الدین_و_تمام_النعمة
ج۱ ص۲۲۷
قرارگاه #گل_نرگس💝
#امام_جعفر_صادق💝
صلوات الله علیه:
«وقتی برای #حضرت_ابراهیم💝 صلوات الله علیه آتش افروخته شد،
جیرئیل برای او لباسی از لباس های بهشت آورد و بر تن او کرد و به خاطر آن لباس، سرما و گرما به او زیان نمی زد و هنگامی که وفات #ابراهیم فرا رسید آن را در بازو بندی قرار داد و بر #اسحاق آویزان نمود، #اسحاق هم آن را به #یعقوب آویزان کرد و وقتی که #یوسف به دنیا آمد، #یعقوب آن بازوبند را بر #یوسف بست و آن بازو بند در بازوی او بود... وقتی که #یوسف آن پیراهن را از آن بازوبند بیرون آورد،
#یعقوب بوی آن را استشمام کرد و گفت:
«اگر مرا به کم خردی نسبت ندهید، بوی یوسف را می شنوم» (سوره یوسف، آیه۹۴)
هر پیامبری که علمی یا چیز دیگری را به ارث برد همه به #آل_محمد💝 صلوات الله علیهم رسیده»
و روایت شده:
«آن زمان که #قائم💝 صلوات الله علیه
👈#ظهور🎊 نماید، پیراهن #یوسف بر تن اوست و به همراهش، عصای #موسی و
خاتم #سلیمان صلوات الله علیهما است.»
📚#کمال_الدین_و_تمام_النعمة
ج۱ ص۲۳۴
قرارگاه #گل_نرگس💝