معرفی کتاب ارزشمند و خواندنیِ #خاطرات_ایران، انتشارات#سوره_مهر📖
به پاس تلاش های مجاهدانه کادر درمان و #مدافعان_سلامت چه در زمان جبهه های جنگ تحمیلی و دفاع مقدس و چه در روزهای اخیر به واسطه بیماری کرونا.
.
🌡💊💉🚑🚐
📝درمورد کتاب:
ایران ترابی در اسفندماه سال 1334 در شهرستان تویسرکان از توابع استان همدان به دنیا آمد. علاقه او به تحصیل باعث شد در برابر مشکلات پیش رویش بایستد و با وجود چند سال ترک تحصیل با هدف خدمت به مردم، وارد کار درمان و در زمینه ی مامایی و کمک به زنان روستایی شود.
در روزهای آغازین جنگ تحمیلی، ایران ترابی که حدوداً بیست و چهار ساله بود، داوطلبِ رفتن به مناطق مورد هجوم شد. او جزء اولین گروه پزشکی بوده که به مناطق جنگی اعزام شده است. شرایط سخت جنگ از او یک تکنیسین بیهوشی زبده ساخت. ایران ترابی اوج جوانی اش را در حال خدمت در بیمارستان های جنگی گذرانده است.
👌این کتاب فوق العاده را که قیمت بسیار مناسبی هم دارد(۱۷ تومان) حتما تهیه کنید و بخوانید.
📖در ادامه هم بخش هایی از کتاب را باهم می خوانیم.
.
.
"✏محیاسادات"
@gasdak313
👇📖بخشی از کتاب #خاطرات_ایران:
بیمارستان خوابگاه داشت؛ ولی بر اثر انفجار آسیب دیده بود و نمی توانستیم از آنجا استفاده کنیم. از طرفی باید در دسترس بودیم تا اگر مجروحی آوردند، بتوانیم سریع به او رسیدگی کنیم.برای استراحت در اتاق های بخش خوابیدیم.
صبح روز بعد، 📻 رادیو عراق اعلام کرد: "بیمارستان سوسنگرد در دسترس ماست و ما میدانیم نیرو به آنجا وارد شده است خودتان را آماده کنید که به ما ملحق شوید. در صورت هرنوع مقاومت تمام مجروحان و پرسنل را قتل عام خواهیم کرد. "
😰تکنیسین بیهوشیِ عرب، درحالیکه رنگش پریده بود و میلرزید، این جملات رو برای ما ترجمه کرد و گفت: " شماها برای چی آمدید اینجا؟ اسیرتان میکنند. همه را میکشند. دارند میگویند با پرسنل بیمارستان شدیدا برخورد میکنیم. آنها رحم ندارند. نمیدانید دفعه قبل که آمدند با مردم چه کردند."
@gasdak313
👇📖بخش دیگری از کتاب
فوق العاده ی #خاطرات_ایران:
موقع رفتن دکتر چمران دوباره به اتاق عمل آمد و گفت: شما کاری ندارید؟"
گفتم: "نه، ممنونم."
دکتر چمران گفت: " ما در این جنگ ثابت کردیم که سمیه ها داریم و فردای قیامت رو سفیدیم. ان شاالله وقتی جنگ تمام شود و ما هم زنده بودیم، مقاله ای درمورد شما مینویسم که تنها در این جبهه ها چه میکنید." ❤
با گذشت دو هفته از آبان دوباره شدت حملات دشمن به سوسنگرد زیاد شد. یک روز تقریبا ساعت سه - چهار بعد از ظهر بود که چند مجروح را باهم آوردند.
اورژانس پر شده بود. آنهایی را که وضع بهتری داشتند کنار گذاشتیم. قبل از هرکاری سریع جلوی خونریزی ها را گرفتیم. کُره ی چشم یکی از مجروحان از حدقه بیرون زده بود و درحال تخلیه بود. دکتر چشم را داخل داد و من مجروح را پانسمان کردم و یک آرام بخش هم برایش تزریق کردم. وضعیتش طوری بود که باید با اولین ماشین او را اعزام میکردیم...
@gasdak313