eitaa logo
- قرین -
852 دنبال‌کننده
412 عکس
10 ویدیو
7 فایل
•· در زبان عربی ¹² لایه دوستی وجود دارد ! •· قرین دوازدهمین لایه است ؛ در معنایِ جدایی ناپذیر 🏹 ‌ ‌ ‌ * راویِ قصه‌ها و عکس‌های تار * راویِ غم‌‌های خویش هستم:)🩸 ‌ ء من ؟ آبیِ غم رنگم:)🐋
مشاهده در ایتا
دانلود
ـ شب و زن‌های تن‌های طراحی‌های من¹ ـ
از نظر من خونه‌ها به واسطه‌ی آدم‌هایی که توش زندگی و رفت‌وآمد می‌کنن ارزش یا اعتبار پیدا می‌کنن ! مثلاً همین امشب اعتبار خونمون به بوی عدسی شبانه‌ی مامان برای صبحانه‌ی گرم فردا بود که هوش از سر آدم می‌برد یا حتیٰ سحرهایی که آقاجون وقتی برای نماز بیدار میشه و چشمش به منِ پشت میزِ درگیر کلمات میفته و هربار عین شب قبل تکیه میده به در و میگه : ( هنوز نخوابیدی گلم ؟ ) یا با کمی تعجب : ( از دیشب هنوز بیداری ؟ ) یا همین فندق یک‌ساله‌ی خونمون که دیشب طعم خوشبختی رو به من چشاند وقتی که گفتم : خاله رو ناز می‌کنی ؟ خم شد و گونه‌ام نوازش کرد و بعد طولانی صورت گذاشت رو صورتم:)))))
البته اعتبار خونه به اون کاناپه جلو تلویزیون هم هست ! همون کاناپه که اگر موفق باشی ، لبخند زنون میای سمتش و می‌شینی اونجا . اگر شب بعد از کار سخت و طولانی خسته باشی ، میای و در سکوت و نور کم جونِ اُپن چند دقیقه اونجا دراز می‌کشی و اگر دلتنگ باشی ، پاهات رو جمع می‌کنی تو سینه و گریه می‌کنی ..
سلام از تاریکی‌ها ‌و حجم اندوه‌های پی‌درپی سلام بر تو که بلندای روشنیِ شبانه‌ام هستی:)
ارتباط با آدم مستقل از دور قشنگ و جذابه ! آدمی که هدف داره ، پول درمیاره ، برنامه داره واسه زندگیش اما از نزدیک : همیشه خسته است ؛ فکرش درگیره و گاهی هم حواس پرت ، موهاش همیشه نم‌دارِ دوش گرفتن هایی‌ست که وقت نکرده سشوار بکشه ؛ دست‌هاش خسته است و رگه‌های قرمز تو چشماش خونه کرده . گاهی نمی‌تونه پابه‌پات بیدار بمونه و نمی‌تونه هرساعتی که گفتی هرجا باشه ! نمی‌تونه چون بار یک دنیا رو دوششه:))💘
آدم‌‌ها به میزانِ اشتراک جزئیات روزمره یا غیرروزمره‌ای که پشت سر گذاشته‌اند یا درحال تجربه‌ی آن هستد ؛ به یکدیگر نزدیک می‌شوند ! یعنی از نظر من کیفیت یک رابطه یا یک ارتباط را ، خرده‌روایت‌هایی تعیین می‌کنند که صاحبانشان آن‌ها را به صورت شفاهی یا مکتوب یا تصویر و یا .. با دیگران به اشتراک می‌گذارند . این حرف شنیدن از همدیگر یعنی آن‌که در پایان روز حتیٰ اگر هیچ هم نشود اما حجمی از کلمه ، روایت و تصویر ساده و بدیهی برای بازگویی وجود دارد ! مگر غیر از این است که آدم دلش بخواهد کنار کسی روزگار را بگذراند که کاری برای انجام دادن و چیزهایی برای روایت کردن داشته باشد . برای آن‌که در پایان روز در شروع روایتِ لحظات دستش را بگیرم و بگویم : برایم حرف بزن و اجازه بده که برایت حرف بزنم:)))
غم آن بیرون اگر بگذارد ؛ شبِ خانه‌ام شبِ مطلوبی است عزیزِمن:)))))
نواقص و کاستی‌ها رو می‌تونم بپذیرم اما از میانه‌ها حرف نزن که تو کتم نمیره ! حمایت‌های نصف و نیمه یا دوست داشتن‌های در لفافه و میانه یا حتیٰ مهربونی‌های صرفاً جواب دهنده ! لطفاً با من یا هیچ باش یا همه یا صفر باش یا صد ؛ این در میانه بودن رو ذهن خسته‌ی من نمی‌تونه درک کنه ..