eitaa logo
🇵🇸 علی قلیچ | Ali Ghelich
3.4هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
16 فایل
﷽ 𝟑.𝟔𝐤⇢𝟑.𝟕𝐤 ┊ اولین كانال‌اطلا؏رسانی‌طرفدارانِ🤍 𒀭𝘼𝙡𝙞 𝘼𝙠𝙗𝙖𝙧 𝙂𝙝𝙚𝙡𝙞𝙘𝙝🌿 ⌗خوانندہ‌ی‌ارزشی!🕊️ ⌗شاعر،موزیسین‌ومداح‌اهل‌بیت!🌱 ⌗وفرزندشهیدسهراب‌قلیچ‌پور☁️• ⌗ کانال پاسخگویی‌به‌ناشناس↶ @alighelichpv ⌗ و خدماتمون↶ @GHELICH_IR_info
مشاهده در ایتا
دانلود
دقت کنین بہ لباساشوݩ :)🍃 🎤 @GHELICH_IR
🇵🇸 علی قلیچ | Ali Ghelich
#رماݩدختربسیجی #پارٺ 6 در حالی که به سمت در می‌رفت تا از اتاق خارج بشه، گفت:"هه! تو سایه‌ی همچین آد
7 + چشم. از تغییر موضع یهوییش جا خوردم و خوشحال از اینکه تونستم روش رو کم کنم، پشت میزم نشستم. به برگه‌ای که مشخصاتش روش نوشته بود چشم دوختم و با صدای بلند مشغول خوندنش شدم:" آرام محمدی،...دارای مدرک تحصیلی لیسانس حسابداری و مشغول به کار توی بخش حسابداری شرکت..." بهش خیره شدم و با طعنه گفتم:"می‌دونی همه‌ی کارمندای من فوق لیسانسن؟!" سوالی نگاهم کرد، که ادامه دادم:" خیلی باید توی کارت دقت کنی، چون کوچکترین اشتباه از سوی تو ،منجر به اخراجت می شه !..." چیزی نگفت و در همین حال تقه‌ای به در خورد و اون که پشت در وایستاده بود، برای این که شخص پشت در وارد اتاق بشه از در فاصله گرفت، که پرهام سرش رو از لای درِنیمه باز توی اتاق کرد و گفت:"می‌تونم بیام تو؟..." بهش اجازه دادم بیاد تو و دیدم که اخمای دختری که حالا می‌دونستم اسمش آرامه توی هم رفت و نگاه اخموش رو به من دوخت. پرهام خیلی ریلکس روی مبل جلوی میزم نشست و به آرام خیره شد. ولی آرام حتی نیم نگاهی هم بهش ننداخت و یه جورایی به نظر می‌رسید که سعی داره وجودش رو نادیده بگیره... رو به آرام با ملایمت گفتم:" شما می‌تونی بری و به کارت برسی..." بدون هیچ حرفی از اتاق خارج شد و در رو پشت سرش بست، که پرهام که تا اون لحظه با تعجب به من نگاه می‌کرد، مثل برق گرفته‌ها گفت:" بله بله؟! نفهمیدم چی شد! تو الان با این دختره چجور حرف زدی؟!..." - انقدر ترش نکن ! قراره از فردا جوری که تو دوست داری بیاد سر کار. + یعنی چی؟ - یعنی بدون چادر. + محاله ! - حالا فردا خودت می‌بینی... طرف از اوناییه که دنبال بهونه می‌گرده تا چادری نباشه و حتما به اجبار تا حالا هم چادر سرش کرده. + چادرش به جهنم ! جوری با آدم رفتار می‌کنه که انگار اصلا وجود نداری ! - اونش هم به مرور زمان درست می‌شه... + برو بابا ! من منتظر اخراجش بودم، بعد تو میگی می‌خوای بسازیش ؟! - نمی‌تونم اخراجش کنم. + چرا اون‌وقت؟! - چون اولا این سه تارو بابا گفته حق اخراج کردنشون رو ندارم و دوما این یکی سرگرمی خوبه. پرهام دیگه حرفی نزد و من هم مشغول رسیدگی به آمار و ارقام بازدهی شرکت و مقایسه‌شون با ماه‌های قبل‌و.... شدم و اون که دید حسابی سرم شلوغه بدون هیچ حرفی از جاش برخاست و از اتاق خارج شد. تا ظهر مشغول رسیدگی به همون چندتا برگه و گفت‌و‌گوی تلفنی با سعیدی، مدیرعامل کارخونه، بودم. هر چه به آخر ماه نزدیک‌تر می‌شدیم وقت من هم توی شرکت بیشتر پر می‌شد و بعضی وقتا هم تا شب شرکت می‌موندم. به خصوص توی فصل زمستان که روزا کوتاه‌تر بود و تا چشم به هم می‌زدم شب می‌شد. بابا همیشه توی کارخونه بود و خیلی کم به دفتر مرکزی سر می‌زد و می‌شد گفت:" فقط روزایی که برای بستن قرداد بهش نیاز بود و وقتایی که من نبودم به اینجا سر می‌زد. همیشه می گفت دوست دارم توی کارخونه باشم چون دیدن کارا و چرخیدن چرخ تولید و سرکار بودن کارگرا بهم آرامش می‌ده..." ولی من برعکس اون دفتر لوکس و مجلل خودم رو به محیط پر سرو صدای کارخونه ترجیح می‌دادم...... ✍🏻میم.الف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️ . . متہماےخیلےازپࢪونده‌ها📁🖇 ࢪوپیشونیشوݧ،جاےمُہرہ! . . ┅┈┅┈┅┈⭑┈┅┈┅┈┅ 🎼@GHELICH_IR ┅┈┅┈┅┈⭑┈┅┈┅┈┅
8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موزیک اربعینی در یک ملودی و سه ترانه به سه زبان انگلیسی، فارسی و عربی نام ورژن عربی، نادیني و نام ورژن فارسی، صدایم کن است و در انگلیسی Call Me :)))))🎤🌿 🍊 @GHELICH_IR
Ali Ghelich - Call me.mp3
6.58M
موزیک ورژن انگلیسی🎵🌧 :)))))🎤 موزیک 🖤✨ موزیک اربعینی در یک ملودی و سه ترانه به سه زبان انگلیسی، فارسی و عربی نام ورژن انگلیسی، Call me و نام ورژن فارسی، صدایم کن است 🍊 @GHELICH_IR
Call_Me(Arabic_Version).mp3
6.92M
موزیک ورژن عربی🎵🌧 :)))))🎤 موزیک 🖤✨ موزیک اربعینی در یک ملودی و سه ترانه به سه زبان انگلیسی، فارسی و عربی نام ورژن انگلیسی، Call me و نام ورژن عربی، نادیني است 🍊 @GHELICH_IR
Call_Me(Farsi_Version).mp3
6.92M
موزیک ورژن فارسی🎵🌧 :)))))🎤 موزیک 🖤✨ موزیک اربعینی در یک ملودی و سه ترانه به سه زبان انگلیسی، فارسی و عربی نام ورژن انگلیسی، Call me و نام ورژن فارسی، صدایم کن است 🍊 @GHELICH_IR
15.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موزیڪ ویدیۆ 🖤✨ ورژن و 🌱 علےاڪبࢪقلیچ . . 🎧@GHELICH_IR
🇵🇸 علی قلیچ | Ali Ghelich
#رماݩدختربسیجی #پارٺ 7 + چشم. از تغییر موضع یهوییش جا خوردم و خوشحال از اینکه تونستم روش رو کم کنم
8 اون‌روز هم تا دیروقت شرکت موندم و ناهارو هم کنار پرهام توی شرکت خوردم. پرهام همیشه از خداش بود کارمندا برن و به قول خودش با منشی جونش راحت باشه... حتی چند باری هم که فقط من و پرهام و منشی توی شرکت بودیم و من منشی رو کار داشتم می‌دیدم نیست و حدس می‌زدم توی اتاق پرهام باشه و من بی‌خیال کاری که باهاش داشتم می‌شدم... شبش با مامان و بابا و آوا سر میز شام نشسته بودم و با ولع از خورشت بادمجونی که مامان پخته بود می‌خوردم و حواسم هم به آوا بود که بیشتر از این‌که شام بخوره سرش توی گوشیش بود. به بابا که با عشق و علاقه روی بشقاب مامان گوشت می‌ذاشت و حواسش به خودشون بود، نگاه کردم. با اینکه سی و خورده‌ای سال از زندگی مشترکشون می‌گذشت، ولی هنوز هم مثل تازه عروس دومادا همو دوست داشتن و به هم ابراز علاقه می‌کردن. مامان وقتی دید حواسم بهشونه به روم لبخند زد و گفت:" وقتی می‌بینم به جای اینکه برای خانومت لقمه بگیری مثل آدمای قحطی زده به جون غذا می‌افتی و بقیه رو نگاه می‌کنی..." نذاشتم مامان حرفش رو ادامه بده و وسط حرفش پریدم:" مامان جان ! بذار این غذا رو کوفت کنم بعد به جونم غر بزن که چرا زن نمی‌گیرم..." مامان که دید من همین اول کار شمشیر رو از رو بستم و قرار نیست به حرفش گوش کنم دیگه حرفی نزد و مشغول خوردن شامش شد. بابا رو به آوا گفت:" آوا خانوم نمی‌خواد شامش رو به جای دنیای مجازی با ما بخوره؟..." با این حرف بابا، آوا که سرش توی گوشیش بود، با دستپاچگی گفت:" ها؟...چی؟ چرا...." بابا خندید و گفت:" پس گوشی رو کنار بزار و بیا توی جمع ما !..." آوا بدون هیچ حرفی گوشیش رو کنار گذاشت و خودش را با خوردن سالادش مشغول کرد. به باهوشی بابا لبخند زدم و قاشق پر از غذا رو توی دهنم جا دادم که در همین حال بابا رو به من پرسید:" آراد، کی قرارِ بستنِ قرارداد رو با آقای زَند می‌زاری؟" غذای توی دهنم رو قورت دادم و جواب دادم:" این دو روزه سرم خیلی شلوغ بود، فردا باهاش تماس می‌گیرم و برای هفته‌ی بعدقرار رو می‌زارم." + خوبه؛ راستی نظرت در مورد کارمندای جدید چیه؟ با یادآوری آرام و حاضر جوابیش و حالی که از همدیگه گرفته بودیم، لبخندی ناخواسته روی لبم نشست که از چشمای تیزبین مامان پنهون نموند. جواب دادم:"هنوز که کارشون رو ندیدم، باید یه مدت کار کنن تا بفهمم چه جورین." + دختره دختر باهوشی به نظر می‌رسید...توی مصاحبه که رو دست همه زد. - تازه امروز دیدمش،...نظری در موردش ندارم. با گفتن این حرف لیوان آب رو سر کشیدم و بعد تشکر از مامان به اتاقم رفتم و به تماس سایه جواب دادم. مدتی رو با سایه حرف زدم و اون از هر دری گفت و من بی‌حوصله به حرفاش گوش دادم تا اینکه خودش متوجه شد خسته‌ام و حوصله ندارم که خداحافظی کرد و من هم راحت گرفتم و خوابیدم...... ✍🏻میم.الف
🇵🇸 علی قلیچ | Ali Ghelich
موزیک ورژن فارسی🎵🌧 :)))))🎤 موزیک #call_me 🖤✨ موزیک اربعینی در یک ملودی و سه ترانه به سه زبان انگلیس
متن موزیک 🖤✨ نادیني؛ صدایم کن»(ورژن فارسی)👇🏻 ای شاه والا مقام السلام السلام رسید اربعین از هر کجای جهان راهی اند عاشقان به این سرزمین . جانا...جانا...جانا تو آسمون و من زمین یارا...یارا...یارا قرارمونه اربعین . غبر بهشت این جای دنیا با چی دیگه توصیف میشه؟ ما بین ارباب و علمدار آدم بلاتکلیف میشه . جانا...جانا...جانا تو آسمون و من زمین یارا...یارا...یارا قرارمونه اربعین 🎧 @GHELICH_IR