eitaa logo
گل یاس
332 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
9.8هزار ویدیو
189 فایل
"سرباز امام زمانمان باشیم حتی در فضای مجازی" به کانال گل یاس خوش آمدید لینک کانال: https://eitaa.com/GOOLLEYAS 👇👇راه ارتباط با مدیر کانال👇👇 https://eitaa.com/Fatima_3516
مشاهده در ایتا
دانلود
👈قسمت 1️⃣ 1 هرسال که به فصل بهار نزدیک میشدیم،خانه ی ما حال و هوای دیگری پیدا می کرد.از اول اسفند در فکر مقدمات سال تحویل بودیم.من انواع و اقسام سبزه ها مثل گندم و عدس و ماش و رشاد(شاهی)را می کاشتم.وقتی سبزه ها بلند میشدند،دور آن ها را با ربان های رنگی تزیین میکردم و روی طاقچه می گذاشتم.به کمک بچه هایم همه ی خانه را از بالا تا پایین تمیز میکردیم. فرش ها،پرده ها، ملافه ها، همه چیز باید همراه بهار، بهاری می شد.بچه هاهم در این روزها، بدون غر زدن و از زیر کار در رفتن، پا به پای من کمک میکردند. بهار آنقدر برای همه عزیز بود که انرژی همه چند برابر می شد.خرید عید هم برای بچه ها عالمی داشت.گاهی وقتها میدیدم که بچه هایم ، لباس ها و کفش های نویشان را شب بالای سرشان می گذاشتند و میخوابیدند.همه ی این شادی ها باشروع جنگ کم کم فراموش شد و فقط خاطراتش ماند. اولین شب فرودین ماه سال 1361، بی قرار و نگران در خانه راه میرفتم.چند ساعتی از وقت نماز مغرب و عشا میگذشت، اما هنوز خبری از زینب نبود. زینب ساعتی قبل از اذان برای خواندن نماز جماعت به مسجد المهدی خیابان فردوسی رفته بود. او معمولا نمازهایش را به جماعت در مسجد میخواند و همیشه بلافاصله بعد از تمام شدن نماز به خانه برمیگشت. آن شب وقتی متوجه تاخیر زینب شدم، پیش خودم فکر کردم شاید سخنرانی یا ختم قران به مناسبت اولین روز سال نو در مسجد برگزار شده و به همین دلیل زینب در مسجد مانده است. با گذشت چند ساعت، نگران شدم و به مسجد رفتم اما هیچ کس در مسجد نبود.نماز تمام شده بود و همه ی نمازگزارها رفته بودند. آشوبی به دلم افتاد. هوا تاریک تاریک بود و باد سردی می آمد.یعنی زینب کجا رفته است؟ ادامه دارد۰۰۰ @GOOLLEYAS