﴿ لشــــکـر مجاهدون✌🏻﴾
#کتاب_خوانه🤓🌱 #معرفی_کتاب.. نامکتاب: وقتی که قم تب کرد🤒 ناشر: عهدمانا تولید: خانواده عقیق 🌻چهـل
بریده کتاب🍃:
🌸•• همان لحظه پرستاری آمد توی اتاق، تا سِرم تخته روبرویی را چک کند.
فکری افتاد به سرم!!😜
آقای پرستار که از اتاق بیرون رفت،
اول یک استغفر الله توی دلم گفتم🤭..
و بعد یک بسم الله..
و بعد تخت را دور زدم و رفتم بالای سر پیرمرد!
سرم را نزدیک گوشش کردم و گفتم:
«حاجی میدونستی این بیمارستان پراز دختر دم بخته؟!😅»
مردمک چشمش چرخید سمت صدایم.
شروع خوبی بود😁👌؛
ادامه دادم:
«بیرودرواسی اگه کسی رو پسندکردی بگو خودم با داداشش صحبت میکنم😌😅»
اخمش بازشد🤤ادامه دادم:
«شما ماشاءالله هم جوونی(😳)،هم خوشتیپ😎،باید از خداشونم باشه! فقط زودخوب شو تا بریم خواستگاری😅.»
از خنده به سرفه افتاد😆..
و تا آخرین قاشق سوپش هی میخندید و با لهجه غلیظ قمی میگفت:
+شما آخوندا فقط به درد همین میخورین!😁
رفیقم راست میگفت..
پیرمرد تخت شش هم قلقی داشت🙂..
#خواندنکتابجذابروازدستندینا♥️✨
#کتاب_خوانه
@GORDAN313