eitaa logo
شـهـدای گـردان سـلـمـان
341 دنبال‌کننده
626 عکس
970 ویدیو
9 فایل
💯 امام خـامـنـه‌ای {مدظله العالی}: 💡 بصیرت اولین گام مقابله با جنگ نـرم است. 📋 از برنامه‌های روزانـه کـانـال مُطَلِع شـو کـلـیـک کـنـیـد 👇🏻 🏆eitaa.com/26597387/16
مشاهده در ایتا
دانلود
° *┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄* 🌷معرفی شهید🌷 شهید ابوالقاسم دهقانی در تاریخ ۱۳۴۱/۳/۲۳ ، در خانواده مذهبی و تقریبا متوسط در شهرستان مسجدسلمیان به دنیا آمد، بعد از شروع جنگ خـودش را به حوزه سربازگیری معرفی کرد ، در تاریخ ۶۱/۲/۱۸ بخدمت مقدس سربازی اعزام می شود در بدو ورود به خدمتش منتظر بود تا به قلب دشمن امـام و امتش یورش برد لذا پس از استقرار در لشکر ۲۱ حمزه گردان ۸۰۳ گروهـان دوم دوره آموزشی پرداخت، سرانجام در ساعت ۱۳/۳۰ دقیقه روز جمعـه ۶۱/۸/۲۱ در منطقه عملیاتی پاسگاه زید با شلمچه بر اثر اصابت ترکش و خمپاره مزدوران بعثی از ناحیه دست مجروح و به بیمارستان لشکر منتقل می شود ولی به دلیل شدت جراحات زیاد به درجه رفیع شهادت نائل می گردد پیکر پاک ومطهر این شهید عزیز در گلزار شهدای چهاربیشه به خاک سپرده شد. 🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور صلوات🌷 🕊 (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای🇵🇸 @shohada_masjedsoleiman🇮🇷
° 🕊فرازی از وصیت نامه شهید ابولقاسم دهقانی :🕊 از آنجا که وصیت نامه نوشتن بر هر فرد مسلمان لازم است لذا من خود را موظف می دانم چند کلمه ای خدمت برادران و خواهران محترم عرض کنم . خداوند منان در قرآن می فرماید : کافران می خواهند نور خدا را فراموش کنند و با وجود کراهت کافران خداوند نورش را همچنان حفظ خواهد کرد، امروز روز نبرد، مبارزه و جهاد است روزی است که خدا می خواهد بنده اش را آزمایش کند و چه خوب قرآن می فرماید : «أحب الناس أن يتركوا أن يقولوا امنا و هم لا يفتنون» و چه افتخاری بالاتر از این می تواند باشد که از این آزمایش پیروز بیرون بیاییم و چه چیز را می توانیم با وعده ی روح خدا ، روح الله قیاس کنیم من با آگاهی، کم و کیف قضیه را خود انتخاب می کنم و امیدوارم که در عروج روحم از زندان جسمم ماتم نگیرید و برای این موهبت الهی و تکامل انسانی سوگواری نکنید و همانگونه که روحم شادی در طيران بسوی لقا الله راه دارد شما هم شاد باشید.» 🕊 (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای🇮🇷 @shohada_masjedsoleiman🇵🇸
⚘️ ─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─ به یاد سردار شهید ایرج سهرابی فرمانده سپاه فرودگاه اهواز ایرج را می شناسم ❣️ چون ساکن محله کلگه بودیم قبل از انقلاب بواسطه حضور در مراسم عزاداری ماه محرم و صفر یا جلسات قرآن و شبهای ماه رمضان همراه با پدر به مسجد صاحب الزمان منطقه کلگه می رفتم و در آنجا با ایرج که هم محله ای ما بود آشنا شدم ، در آن زمان او با چند نفر دیگر در کتابخانه مسجد برو بیایی داشت و بچه ها را دورهم جمع می کرد و کارهای فرهنگی فعالیتهای کتابخوانی و مذهبی انجام می دادند امام جماعت مسجد حاج آقا حقدان بود که به او احترام می گذاشت و البته به صورت مخفیانه اعلامیه ها ی حضرت امام را پخش می کرد . فعالیت مذهبی وی در مسجد تا پس از پیروزی انقلاب ادامه داشت . چهره خندانش جاذبه داشت و اخلاق نیکویش به مخاطبین آرامش می داد پس از پیروزی انقلاب از اولین کسانی بود که به نهادهای انقلابی پیوست و در ابتدا وارد کمیته انقلاب اسلامی شد و برای خدمت شب و روز را نمی شناخت . به یاد دارم که یک خودرو متعلق به کمیته انقلاب را در اختیار داشت و شبها در خیابانها گشت می زد و کمتر می خوابید تا امنیت شهر را تامین کند و روزها به سراغ افراد نیازمند می رفت و به آنها کمک می کرد ، مدتی بعد وارد سپاه شد و در سپاه خدمات خود را ادامه داد و به همه جا سر می زد ، در مسجدسلیمان به عنوان چهره ای مردمی ، پیگیر و انقلابی شناخته می شد و با شروع جنگ خود را برای حضور در این عرصه آماده نمود و در حملات دشمن به مناطق مسکونی مسجدسلیمان او از کسانی بود که زودتر از همه خود را به محل حادثه می رساند و امنیت را در آن محدوده ایجاد می کرد ، فداکاری هایش موجب گردید تا خاطره های خوبی نزد مردم از خود بر جای بگذارد و به دلیل اثبات لیاقت و شایستگی در انجام امور محوله به سرعت رده های نظامی را طی نمود و در رده فرماندهی قرار گرفت هر چند خود را سرباز می دانست و از هیچ کاری دریغ نمی کرد و در نهایت بی تکبری خیلی سریع با دیگران رفیق می شد و توفیق داشتم یک بار که به جبهه اعزام شدیم و برای اولین بار مسجدسلیمانی ها یک گروهان تشکیل دادند در سال 63 با او مدتی همراه بودم . ایرج در راه خدمت به انقلاب و مردم شریف همواره پرتلاش و ساعی بود و به آنچه می گفت عمل می کرد و در نهایت در آبان سال 65 در زمانی که فرمانده سپاه فرودگاه را بعهده داشت بر اثر بمباران هوایی فرودگاه اهواز توسط رژیم بعث با اصابت ترکش به آنچه دوست داشت رسید و به برادر شهیدش مسعود پیوست . ✍صادق یزدی کارشناس ارشد مدیریت آموزشی ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🕊 (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
⚘️ *┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄* 🕊کبوتر عاشق مسجدسلیمان🕊 شهید همت الله بخشی فرزند عیسی در خانوادهای مذهبی در شهرستان مسجد سلیمان دیده به جهان گشود . شهید بیشتر اوقات و فراقت خود را با دوستان و خانواده سپری میکرد و بسیار با گذشت و مهربان بود با شروع جنگ گویا دیگر نمیتوانست آرام و قرار بگیرد و به راه و هدف امام به جنگ عشق می ورزید و تمام سعی خود را میکرد تا به خوبی بتواند به جبهه برود و تا به امام و میهن خود خدمت کند و این جان نا قابل فدای امام کند. سرانجام در تاریخ ۱۳۵۹/۸/۲۸ در آبادان به درجه رفیع شهادت نائل گردید. 🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور صلوات🌷 ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🕊 (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای🇮🇷 @shohada_masjedsoleiman🇵🇸
☀️بسم رب الشهدا و الصدیقین☀️ 🕊پاره ای از خصوصیات اخلاقی سردار شهید زمان محمودی🕊 🌷شهید محمودی اهل صله رحم و سرکشی به همسایه و خصوصاً بعد از برگشت از جبهه بود. به فامیل خود نیز سرکشی میکرد و صله رحم انجام می داد، حتی به فامیل هایی که در روستای دور از دسترس در سوسن از حوالی ایذه بودند، با وجود جاده های شنی و خاکی آن موقع حتی برای کسانی که وسیله نقلیه شخصی هم داشتند رفت و آمد مشکل بود به آنها هم سرکشی میکرد 🌷رفتاری متین و بردبار داشت و آرام و شمرده سخن می گفت روحیه عزت نفس داشت و خواهش های بی جا نمی کرد خنده هایش، هم غالباً لبخند بود. در پاسخ به سخنان دیگران با مکث و تعقل سخن می گفت با اینکه نشستن در خانه سازمانی که به نوعی استفاده از بیت المال بود و به لحاظ زحمات شبانه روزیش او را مستحق این استفاده میکرد ولی استفاده از آن را هم خوش نداشت یک روز که با هم در جبهه فیاضیه ،آبادان ،گونیهای سنگر را پر از خاک می کردیم گفت اگر از جبهه سالم برگشتم با گونی سنگر هم شده یک خانه درست میکنم و در خانه سازمانی نمی نشینم او جبهه رفتن خود را و حتی بنا بر آنچه که در وصیت نامه اش هم مذکور است شهادتش را جهت کسب رضای خدا و بدست آوردن توفیق شهادت می دانست و در این مسیر هیچ توقع مادی را مطرح نکرد. 🌷 به کارش خیلی اهمیت می داد. یک بار که از همان محل دروازه ورودی شهر که فعلاً در نزدیکی دانشگاه آزاد اسلامی مسجد سلیمان است به مرخصی رفته بود در برگشت وسیله نقلیه ای نبود که با آن تا محل خدمتش بیاید ولی او از محله نفتون تا دروازه ،شهر شبانه تنها و پیاده آمد. نزدیک ساعت یک یا دو نیمه شب به آنجا رسید، با اینکه اگر شب هم نمی آمد کسی به او ایرادی نمی گرفت ولی به خاطر حساسیت محل خدمت و اینکه می خواست شب بر امورات نگهبان های مسلح زیر مجموعه خود، نظارت داشته باشد، خود را به محل کار رساند. 🕊 (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای🇮🇷 @shohada_masjedsoleiman🇵🇸
*┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄* 🕊کبوتر عاشق مسجدسلیمان🕊 شهید هرمز محمودی در سال ۱۳۳۰ در یکی از روستاهای شهرستان ایذه به دنیا آمد او در کودکی علاقه خاصی نسبت به قرآن داشت این بود که شهید نزد پدرش که کلاس قرآن داشت قرآن آموخت. شهید هرمز با کلاس سوم دبیرستان استخدام جنگداری شد او ماهیانه ششصد تومان حقوق میگرفت با همین حقوق ناچیز خانواده ی هفت نفری را اداره میکرد او با اینکه به خرجی خودش نمیرسید اما قلبی پاک و مملو از محبت و با گذشت بود همیشه به فقرا و بیچارگان کمک میکرد. کم کم شهید درس خواند دیپلم را گرفت و حکم کارمندی به او دادند تقریبا در ماهی پنج هزار تومان حقوق میگرفت شهید هرمز در دوران رژیم طاغوت کتابهای مخالف رژیم دژخیم و اعلامیه های امام را به خانه میآورد و مطالعه میکرد و همیشه در راهپیماییها شرکت می کرد. او همدوش برادر شهیدش به راهپیمایی میرفت و شعارش استقلال ،آزادی ، جمهوری اسلامی بود. شهید یکروز که به تظاهرات رفته بود وقتی ماموران شهربانی به آنها حمله کردند شهید هرمز به زمین افتاد یکی از ماموران می خواست با همان باتونی که در دست داشت توی سر شهید بزند ولی چون پیراهن ارتشی داشت یکی دیگر از ماموران مانع این کار شد و گفت این آقا ارتشی است و او را رها کردند. هنوز چند ماهی از جنگ نگذشته بود که داوطلبانه در بسیج ثبت نام کرد تا او را به جبهه های حق علیه باطل اعزام کنند ولی باز هم خانواده مانع او شدند. همسرش به او گفت تو چند بچه و خواهر برادر داری که باید از آنها مواظبت کنی او می گفت خدا اینها را به من داده و خودش هم مواظب آنها است همسرش گفت هرمز پسرت مریض است میخواهی او را تنها بگذاری و این بچه ها را یتیم کنی او در جواب گفت خدا او را شفاه می دهد و اگر من نباشم پدر آنها امام خمینی است . برای بار دوم به بسیج رفت و ثبت نام کرد یک هفته فشرده دوره دید و با گروهی از رزمندگان به جبهه بستان اعزام شد این بار دیگر عاشق شهادت شده بود. با شروع عملیات طریق القدس در اولین ساعات ، همراه برادرش ، سردار شهید زمان محمودی به لقاءالله پیوست و پیکر پاک و خون آلودش را به مسجدسلیمان آوردند و در فتح الفتوح کلگه به خاک سپردند. یادش گرامی باد و راهش پر رهرو باد. 🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور صلوات🌷 ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🕊 (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️این بی‌قراری پایان ندارد ▪️کِی می‌رسد وقت قرار بوسۀ تو 🎥 نماهنگ جدید محمد معتمدی به‌مناسبت سالگرد حاج قاسم شعر این موسیقی براساس نامۀ حاج قاسم به دخترش سروده شده. 🇮🇷کانال بصائر رضوی http://eitaa.com/basaerrazavi سروش splus.ir/basaerrazavi15
⚘️ ─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─ ⚘️شهیدشاپورمختاری را میشناسم⚘️ شهید مختاری متولد ۱۳۴۶ شهرستان و فرزند مشهدی امیر می باشد که دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود را در محله کلگه سپری نموده است، و در دبستان شهید رخش (نوروز سابق) ومدرسه راهنمایی ابوریحان ودبیرستان داریوش محمدی تحصیلات خود را سپری کرده است. او از سال‌های ۱۳۶۲ به عضویت پایگاه مقاومت حمزه سیدالشهدای مسجد صاحب الزمان کلگه در می آید و در آنجا به امور حراست از شهر وتوجه به مسجد و خودسازی مشغول می شود. انسان ساده،متواضع ،با هوش وبا ایمانی بود که خدمت به مردم و همسایگان را بسیار دوست می داشت، و عاشق آن بود که کاری برای کسی انجام دهد، و وقتی کاری انجام می داد، دوست داشت که جمله خدا قوت و خدا، پیرت کند را از زبان دیگران بشنود. خانواده بسیار ساده ومتدینی داشت. پدرش در جوار مسجد مغازه جوشکاری داشت و شاپور گاه و بیگاه، دستیار پدر در امور جوشکاری می شد. فرد شوخی بود و همیشه چهره خندان داشت، اکثراً با دوستان صمیمیش همچون حمید شیری، آرش یزدی رامین مهمدی ، حسن علیپور ، مرحوم سعید احمدی و بیژن براتی، رفت و آمد داشت و با آنها در پایگاه حمزه و مسجد صاحب الزمان (عج) کلگه مسجدسلیمان، حضور پر رنگی داشت. در عملیات کربلای ۴ و ۵ از نیروهای رزمنده گردان حضرت سلمان بود،که اینجانب نیز سعادت همراهی با این عزیز و عزیزان و رزمندگان گردان سلمان را داشتم، 📌ادامه در پست زیر👇 ⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️ 🕊 (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
🏴 سالگرد شهادت، اسطوره مقاومت، سردار سیزده ساله، راد گرامی باد. ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
⚘️ شجاعت بهنام محمدی در تعویض پرچم ها یکی از بچه ها درباره ی شجاعت بهنام محمدی در تعویض پرچم ها این طور گفت:بهنام محمدی در یک روز، بالای یکی از ساختمان های بلند خرمشهر، پرچم عراق را دید و خودش را بطور نامحسوسی به ساختمان رساند و پرچم ایران را به دور از چشم بعثی ها جایگزین پرچم عراق کرد؛ دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده خرمشهر در بچه ها روحیه مضاعفی را بوجود آورده بود و جالب تر این بود که عراقی ها تا ۱۸ آبان، این مسأله را نفهمیده بودند. بهنام محمدی بعد از این که پرچم را عوض کرد نزد ما آمد؛ دست او به خاطر ضخامت طناب در زمان تعویض پرچم و سرعتش در پائین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم ایران، مجروح شده بود. گروهبان مقدم، باندی را از کوله اش بیرون آورد تا دست بهنام را پانسمان کند، ولی بهنام قبول نمیکرد و به دور من میدوید، مقدم هم چنان به دنبال او میدوید؛ از بهنام پرسیدم« چرا اجازه نمی دهی تا پانسمانت را ببندد که زخمت عفونت نکند» ؛ بهنام در جواب من گفت« باند را برای سربازانی بگذارید که تیر می خورند و مادرشان را از دست داده اند. هر کار کردیم این نوجوان ۱۳ ساله نگذاشت دستش را پانسمان کنیم؛ بهنام یک مشت خاک روی دست مجروحش ریخت و رفت. بهنام محمدی۱۳ ساله بود که تصمیم گرفت با جنگیدن به مردم کمک کند ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
⚘️ 🕊شهادت بهنام محمدی🕊 وقتی که جنگ شدت گرفت و حلقه محاصره خرمشهر تنگ تر شد، خمپاره ها امان شهر را بریده بودند. در خیابان آرش، درگیری شده بود مثل همیشه بهنام محمدی در این درگیری حضور یافت ولی نارحتی بچه ها دیگر مؤثر نبود زیرا او کار خودش را می کرد. اوضاع در کنار مدرسه امیر معزی( شهید آلبو غبیش) خیلی سخت شده بود. در این هنگام بچه ها بطور ناگهانی متوجه شدند که بهنام در یک گوشه افتاده است و خون از سر و سینه اش می جوشد. پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق در خون شده بود و شیر بچه دلاور خوزستانی چند روز پیش از سقوط خرمشهر در تاریخ ۲۸/مهر/۱۳۵۹ به شهادت رسید. محل دفن وی در تکه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان بود. طی یک مراسم باشکوه در سال ۱۳۸۹ مزار مطهر این شهید بزرگ با حضور مسئولان و مدیران استان خوزستان و هزاران نفر از اهالی شریف شهرستان مسجد سلیمان، در ورودی شهر مسجد سلیمان به قطعه شهدای گمنام انتقال یافت. روحش شاد و راهش پر رهرو باد. ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman