eitaa logo
گالری صالحی
2.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
6 فایل
سفارش انگشتر با طرح دلخواه شما✅ ‌ 📍آدرس: مشهد/چهارراه شهدا/بازار مرکزی فاز ۲ /09382069036 صالحی 🧑🏻‍💻مشاوره و خرید: @silver_7173 ارسال به تمام ایران📦+هدیه معنوی🎁 ‌ بِالنَّصفَةِ یکثُرُ المُواصِلون.. [علی‌مولا🌿] . اینجا هوای جیبتونُ داریم رفقا❤️🫂
مشاهده در ایتا
دانلود
💢یکی از آن ۷۲ نفر ✅سوار بن ابى حمیر  او نیز قبل از جنگ به امام و یارانش ملحق شد، و در حمله اول مجروح گردید. او را كوفه اسیر كرده و نزد عمربن سعد بردند، عمربن سعد خواست او را به قتل برساند، خویشان او كه در سپاه كوفه بودند از ابن سعد خواستند كه او را آزاد نماید، و چون او مجروح شده بود پس از شش ماه به رسید. برخی دیگر نیز گفته ‌اند استدعای قبیله سوّار موجب آزادی وی نشد و او تا پایان عمر در زندان کوفه باقی بود.  زیارت ناحیه مقدسه امام علیه السلام گزارش مربوط به اسارت وی را تأیید می‌ کند. در آن زیارت به عنوان اسیر سلام داده شده است: «السلام علی الجریح المأسُور سَوّارِ بْنِ أبی حِمْیَرِ الْفَهْمی الهَمْدانی 📚 ابن طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۸۰ 📚مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۷۳. ➮ @ayatolahbahjat
💢یکی دیگر از آن ۷۲ نفر زهیر بن سلیم ✅شهدای حمله اول زمانیکه كه كوفه تصمیم به جنگ با امام علیه ‏السلام گرفتند، او از جمله كسانى بود كه عاشورا به خدمت امام آمد و به اصحاب آن حضرت پیوست و همانند مشتاقان جنگید تا این كه در شهید شد و بعد از رسیدن به فیض شهادت به فیض دیگرى نیز نائل آمد و آن این كه در زیارات ناحیه مقدسه سلام بر او آمده است. در زیارت منسوب به ناحیه مقدسه، خاطره ایثار «زهیر» با سلام بر او ارج نهاده شده است: السَّلامُ عَلی زُهَیْرِ بن سُلَیْمِ الأَزدِیِّ. ✅زهير از سران سپاه بوده است، خود و خانواده اش از ياران علي (ع) بوده اند. ✅برادر او، مخنف بن سلیم از سرداران در حکومت امام علی بود. آن زمان که نعمان بن بشیر با دو هزار نفر از غارتگران اموی به  عین التمر حمله کردند و خبر به امیرالمؤمنین رسید، آن حضرت مخنف را همراه یکی دیگر از مأموران برای کمک به آنجا فرستاد. ✅زهیر شب عاشورا در آخرین لحظات به امام‌حسین پیوست، اما از کسانی بود که در حمله اول سپاه دشمن به رسید. 📚 ابصار العین، ص ١٠٩ ➮ @ayatolahbahjat
📚نمرود و پشه نمرود همچنان با مرکب و ، تاخت و تاز می کرد و به شیوه های طاغوتی خود ادامه می داد. خداوند برای آخرین بار را بر او تمام کرد تا اگر باز بر خیره سری خود ادامه دهد، با ناتوانترین موجوداتش به زندگی ننگین او پایان بخشد. خداوند فرشته ای را به صورت انسان برای ، نزد نمرود فرستاد. این فرشته پس از ملاقات با نمرود، به او چنین گفت: اینک بعد از آن همه خیره سریها و آوازها و سپس سرافکندگیها و شکستها، سزاوار است که از مرکب سرکش غرور فرود آیی و به خدای علیه السلام که خدای آسمان ها و زمین است ایمان بیاوری، و از و و و ، دست برداری، در غیر این صورت فرصت و مهلت به آخر رسیده، اگر به روش خود ادامه دهی، خداوند دارای سپاهی فراوان است و کافی است که با ناتوانترین شان تو و ارتش عظیمت را از پای در آورد. نمرود خیره سر این نصایح را به باد گرفت و با کمال گستاخی و پررویی گفت: در سراسر زمین، هیچ کس مانند من دارای نیست، اگر خدای ابراهیم علیه السلام دارای هست، بگو فراهم کند ما آماده جنگیدن با آن سپاه هستیم. فرشته گفت: اکنون که چنین است سپاه خود را آماده کن. نمرود سه روز مهلت خواست و در این سه روز آنچه توانست در یک بیابان بسیار وسیع، به مانور و آماده سازی پرداخت و سپاهیان بیکران او با نعره های گوشخراش به صحنه آمدند و بعد نمرود، ابراهیم را طلبید و به او گفت: این لشکر من است. ابراهیم علیه السلام جواب داد: شتاب مکن هم اکنون سپاه من نیز فرا می رسند. در حالی که نمرود و نمرودیان، سر کیف و غرور بودند و از روی مسخره قاه قاه می خندیدند، ناگاه از آسمان، انبوه بی کرانی از پشه ها ظاهر شده به سپاهیان نمرود حمله ور شدند. (آنقدر زیاد بودند که مثلا هزار پشه با یک انسان و آنقدر گرسنه بودند که گویی ماهها غذا نخورده اند) طولی نکشید که ارتش عظیم نمرود درهم شکسته شد و به طور مفتضحانه ای به خاک هلاکت افتادند. شخص نمرود در برابر حمله برق آسای پشه ها، به سوی محکم خود گریخت، وارد قصر شد و در آن را محکم بست و زده به اطراف نگاه کرد؛ پشه ای ندید، احساس آرامش کرده با خود می گفت: نجات یافتم، آرام شدم، دیگر خبری نیست... در همین لحظه، باز همان فرشته ناصح، به صورت انسانی نزد نمرود آمد و او را نصیحت کرد و به او گفت: لشگر ابراهیم را دیدی! اکنون بیا و کن و به خدای ابراهیم ایمان بیاور تا نجات یابی! نمرود به نصایح مهرانگیز آن فرشته ناصح اعتنایی نکرد؛ تا این که روزی، یکی از همان پشه ها از روزنه ای به سوی نمرود پرید و لب پایین و بالای او را گزید، لبهای او ورم کرد و سرانجام همان پشه از راه بینی به مغز او راه یافت و همین موضوع به قدری باعث درد شدید و ناراحتی او شد که گماشتگان سر او را می کوبیدند تا آرام گیرد و طومار زندگی ننگینش بسته شد. 📚 منبع : حیوه القلوب، ج 1 ص 175
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🚨 🔰سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دیشب به وقت فرمانده در از خون دو شهیدی که چند روز پیش توسط به شهادت رسیده بودند تمام را در خاک عراق کرد♨️ ✅جزئیات بیشتر این خبر.... 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/691208313Ce043051afa هدف بعدی کدام گزینه هست⁉️