eitaa logo
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
86.5هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
4.3هزار ویدیو
25 فایل
‍ ❣دوست واقعى فقط خداست "خدا" تنها دوستيه ❣ ڪه هيچوقت پشتت رو خالى نمیڪنه و ❣ تنها دوستيه ڪه هميشه محبتش یڪ ❣طرفه است با خدا دوستى ڪن ❣ڪه محتاج خلق نشی تبلیغاتــــ ما🤍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1016528955C6f8ce47ae9
مشاهده در ایتا
دانلود
نیایش صبحگاهی 🌺🍃🌺 خدایا🙏 هفته جدید شروع شد🌸🍃 کمک کن شروع هفته جدید شروع موفقیت شروع پیشرفت شروع پله های ترقی و شروع بهترین ها باشه🌸🍃 آمیــن یا رَبَّ الْعالَمین 🙏 ای پروردگار جهانیان 🙏 @Ganje_arsh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام😊✋ دوستان صبح زیباتون بخیر ☕️🌸🍃 طلوع خورشید ☀️ معجزه ی هرصبح خداست💕 یعنی امید هست💓 یعنی عشق هست💕 یعنی زندگی زیباست🌸🍃 زندگیتون پراز امید و آرزوهای زیبا 💞 شروع هفته تون پُر برکت 🌸🍃 @Ganje_arsh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸تقدیم با بهترین آرزوها 🎀شروع هفته تون عالی 🌸از خدا میخوام 🎀بهترین هفته رو 🌸پیش رو داشته باشه 🎀حال دلتون خوب 🌸احوالتون عالی 🎀روزی تون پربار و 🌸خوشبخت باشد 🎀وعاقبت بخیر @Ganje_arsh
✨﷽✨ ✳️مکاتبه عایشه و زید بن صوحان ✍(ابن ابی الحدید می‌گوید): هنگامی که علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) وارد بصره شد عایشه نامه‌ای به زید بن صوحان نوشت: از عایشه دختر ابوبکر صدیق همسر پیغمبر(ص) به فرزند با اخلاص خود، زید بن صوحان، امّا بعد: تو در خانه‌ات بنشین و مردم را از اطراف علی بن ابی‌طالب پراکنده کن، باید آن‌چه را من دوست می‌دارم از تو به من برسد، همانا تو موثّق‌ترین مردم هستی نزد من. والسلام. زید بن صوحان در پاسخ به عایشه نوشت: از زید بن صوحان به عایشه دختر ابوبکر اما بعد: خداوند تو را به چیزی امر فرموده، و ما را به چیز دیگری امر فرموه تو را به این امر کرده که در خانه‌‌‌ات بنشینی، و ما را به جهاد امر کرده است. نامه تو به من رسید، تو دستور داده‌ای که من برخلاف آن‌چه خدا امر فرموده عمل کنم، یعنی وظیفه‌ای که خدا برای تو مقرر کرده(در خانه نشستن)، من آن را به جا آورم، و وظیفه‌ای که خدا برای من مقرر کرده (جهاد)، تو به جا آوری!! (ای عایشه) فرمان تو اطاعت نمی‌شود، و نامه تو جواب ندارد. و السلام. 📚شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد: ج ٦، ص ٢٢٦ - ٢٢٧. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌➢ @Ganje_arsh ❤️
🌸✨هر ڪس بر مریض وارد شود و هفت مرتبہ بگوید خداوند او را شفا دهد مگر آن ڪہ اجلش رسیده باشد✨ 📚 دعوات ۲۲۳ @Ganje_arsh
✨﷽✨ ⚫️فاطمه (س) ، مبارز عدالت‌خواهی ✍ فدک مفهومی نمادین دارد که به معنایی بزرگ اشاره می‌کند و مقصود از آن، فقط همان قطعه زمین غصب‌شده در حجاز نیست. و همین معنای نمادینِ فدک بود که آن مبارزه را از یک دادخواهی عادی با افقی محدود و دایره‌ای تنگ، به انقلابی با قلمروی وسیع و آفاقی گسترده تبدیل نمود. ◾هریک از مستندات تاریخیِ مسلّم در این موضوع را که می‌خواهید، بررسی کنید. آیا ستیزی مادی یا اختلاف دربارۀ فدک به معنای محدود و واقعیت کم‌دامنۀ آن را می‌بینید؟! آیا مسابقه‌ای را شاهد هستید که برای دستیابی به محصولاتِ آن زمین درگرفته است؟! محصولاتی که هرقدر هم در برآورد آن مبالغه و اغراق شود، بازهم آن‌قدر نیست که دو طرف، ارزشی برایش قائل بوده باشند. ◾هرگز چنین نیست! این دادخواهی، قیامی بر ضد بنیان‌های حکومت بود؛ فریادی بود که فاطمه می‌خواست با آن، بنیادی را که سنگ‌بنای تاریخ بعد از سقیفه بود، از جای برکند. برای اثبات این سخن،‌ کافی است به خطبۀ فاطمه در مسجد و در برابر خلیفه و در میان آن جمع انبوه مهاجران و انصار نظر بیفکنیم که بیش از هرچیز بر مدار ستایش علی و تحسین مواضع جاودان وی در اسلام و اثبات حق اهل‌بیت می‌چرخد. فاطمه در این خطبه اهل‌بیت را وسیله‌های رسیدن به خدا در میان بندگان، برگزیدگان ویژۀ خدا، جایگاه قداست الهی، حجت او و وارثان خلافت و حکومت پیامبرانش می‌شمرد و همچنین مسلمانان را توجه می‌دهد که به نگون‌بختی دچار گشته‌اند، نسنجیده تصمیم گرفته‌اند، به دوران پیشینیانشان بازگشته‌اند، در پی سراب رفته‌اند و کار را به‌دست نااهل سپرده‌اند. این خطبه از فتنه‌ای که مردم به آن درافتاده‌اند و از انگیزه‌هایی سخن می‌گوید که باعث شد کتاب خدا را کنار نهاده و با حکم آن در مسئلۀ خلافت و امامت به مخالفت برخیزند. ◾پس مسئلۀ میراث و هدیه تنها به همان اندازه مطرح می‌شد که با موضوع سیاستِ کلان پیوند داشت. مسئله در دیدگاه فاطمه، مطالبۀ زمین و خانه نبود؛ بلکه از نگاه او مسئله، مسئلۀ اسلام و کفر، ایمان و نفاق، و نص (تعیین صریح) و شورا بود. 📚 کتاب فدک در تاریخ ، صفحه ۷۲ . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌➢ @Ganje_arsh ❤️
🌸✨ جهت رفع افسردگے و انزوا و گوشہ گیرے ده بار قبل از طلوع و غروب بخواند✨ 📚 ناگفته‌ها ۱۸۴ @Ganje_arsh
✨﷽✨ 🔴جوان کفن دزد یک روز معاذ بن جبل در حالی که گریه می‏ کرد به رسول اکرم (ص) وارد شد و سلام کرد، حضرت بعد از جواب سلام علت گریه‏ اش را جویا شد. معاذ عرض کرد: یا رسول اللَّه جوانی رعنا و خوش اندام بیرون خانه ایستاد و مانند زن بچه مرده گریه می‏ کند و در انتظار است که شما به او اجازه ورود دهید وحضرت اجازه ورود دادند جوان وارد شد. حضرت فرمودند: ای جوان چرا گریه می‏ کنی؟ جوان گفت: ای رسول خدا گناهی مرتکب شده ‏ام که اگر خدا بخواهد به بعضی از آنها مرا مجازات کند، بایستی مرا به آتش قهر دوزخم برد و گمان نمی‏ کنم که هرگز مورد بخشش و آمرزش قرار بگیرم. حضرت فرمود: آیا شرک به خدا آورده‏ ای؟ گفت نه. حضرت فرمود: قتل نفس کرده ‏ای؟ گفت نه. حضرت فرمود: بنابراین توبه کن که خدا ترا خواهد بخشید و لو بزرگی گناهانت به اندازه کوهها عظیم باشد. گفت: گناهانم از آن کوههای عظیم بزرگتر است. حضرت فرمود: پروردگار متعال گناهانت را می آمرزد و لو به بزرگی زمین و آنچه در آن است، بوده باشد. جوان گفت: گناهان من بزرگتر است. حضرت با حالت غضب به او خطاب فرمود: وای بر تو ای جوان گناهانت بزرگتر است یا خدای متعال؟ جوان تا این سخن را از پیغمبر شنید خودش را به خاک انداخت و گفت منزه است پروردگار من، هیچ چیز بزرگتر از او نیست. در این موقع حضرت فرمود: مگر گناه بزرگ را جز خدای بزرگ کسی دیگر هست که ببخشد؟ جوان گفت: نه یا رسول اللَّه. جوان گفت: یا رسول اللَّه، هفت سال است که به عمل زشتی دست زده ‏ام؛ به گورستان می‏ روم و قبر مردگان را نبش کرده و کفن آنها را می‏دزدم. این اواخر شنیدم دختری از انصار از دنیا رفته. من هم طبق معمول به منظور سرقت کفن او به جستجوی قبرش رفتم. تا اینکه قبرش را پیدا کردم رویش یک علامت گذاشتم تا شب بتوانم به مقصودم برسم و کفن را بربایم. سیاهی شب همه جا را فرا گرفته بود آمدم سر قبر دختر و گورش را شکافتم. جنازه دختر را از قبر بیرون آورده و کفنش را از تنش بیرون آوردم، بدنش را برهنه دیدم آتش شهوت در وجودم شعله ‏ور شد نگذاشت تنها به دزدی کفن اکتفا کنم، از طرفی وسوسه‏ های فریبنده نفس و شیطان، نتوانستم نفس خود را مهار کرده و خود را راضی به ترک آن کنم. خلاصه آنقدر ابلیس، این گناه را در نظر زیبا جلوه داد که ناچار با جسد بی‏جان آن دختر به زنا مشغول شدم بعد جنازه ‏اش را به گودال قبر افکندم و بسوی منزل برگشتم. هنوز چند قدمی از محل حادثه نرفته بودم که صدائی به این مضمون بگوشم رسید: ای وای بر تو از مالک روز جزا چه خواهی کرد؟! آن وقتی که من و تو را به دادگاه عدل الهی نگه دارند؟! وای بر تو از عذاب قیامت که مرا در میان مردگان برهنه و جُنب قرار دادی؟! بله یا رسول‏ اللَّه شنیدن این کلمات وجدان خفته مرا بیدار کرد تا اینکه به حکم وظیفه وجدان برای بخشش گناهانم از خدای بزرگ خدمت شما آمده ‏ام تا به برکت وجود شما خداوند از سر تقصیرات من درگذرد. اما به نظرم به قدری گناهانم بزرگ است که حتی از بوی بهشت هم محروم خواهم ماند. یا رسول اللَّه آیا شما در این مورد نظر دیگری دارید که من انجام دهم؟! پیغمبر اکرم (ص) فرمود: ای فاسق از من دور شو. زیرا ترس از آن دارم که آتشی بر تو نازل شود و عذاب تو مرا متأثر کند. جوان گنهکار از پیش روی پیغمبر رفت و پس از تهیه مختصر غذائی سر به بیابان گذاشت و در محلی دور از چشم مردم به گریه وزاری و توبه پرداخت، لباسی خشن بر تن و غل و زنجیری هم به گردن انداخته آنگاه با تضرع و زاری روی به آسمان کرد و مناجات کنان پروردگار خود را می‏خواند، بارالها هر وقت از من راضی شدی به رسولت وحی نازل کن تا مرا مژده عفوت دهد و اگر نه آتشی بفرست تا در این دنیا به کیفر اعمالم معذب شوم. زیرا من طاقت عذاب آخرت تو را ندارم. دیری نپائید که در اثر نیایش صادقانه‏ اش، خداوند رحیم او را عفو فرمود و بر پیامبرش این آیه را فرستاد: «و الّذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکرواللَّه فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الاّ اللَّه...»(1) رسول خدا از نزول این آیه شریفه در جستجوی جوان مذبور بر آمد و معاذبن جبل تنها کسی بود که اقامتگاه آن جوان را بلد بود و نشان پیغمبر(ص) داد. حضرت با گروهی از یارانش به محل آن جوان آمدند. وقتی که رسیدند دیدند که جوان از ترس عقوبت الهی دست نیایش بسوی حقتعالی دراز کرده و همچون ابر بهاران از دیدگانش اشک می‏ بارد جلو آمده غل و زنجیر را از گردنش برداشتند و بوی مژده آمرزش و عفو الهی را رساندند. سپس رو به اصحاب کرده فرمودند: جبران کنید گناهان خود را همانطور که بهلول نبّاش جبران کرد. 📚(1) آل عمران،134. 📚منبع: قصص التوابین؛داستان توبه کنندگان
🌸✨خواندن ۳۶۰ مرتبہ 《سوره قدر》براے دفع فقر و زوال سختےها و احتیاج و رسیدن بہ ثروت و پرداخت قرض ها از مجربات است✨ 📚 مخازن ۴۹۵/۱ @Ganje_arsh
✨﷽✨ به جرج جرداق گفتند: شما یک مسیحی هستی و خیلی هم مذهبی نیستی، چه شد که در مورد حضرت علی علیه السلام کتاب نوشتی؟ به گریه افتاد و گفت مرحوم علامه امینی هنگامی که کتاب الغدیر را نوشت چند جلد از کتاب را برای من فرستاد. یک نامه هم نوشت و گفت آقای جرد جرداق شما یک حقوقدان و وکیل دادگستری هستی، نه شیعه هستی و نه سنی که بگوییم طرفداری را میکنی، کار تو دفاع از مظلوم است. ما با اهل سنت بر سر علی (علیه السلام) دعوا داریم ما می گوییم حق با علی است آنها می گویند نه. حالا این چند جلد کتاب الغدیر را به عنوان پرونده مطالعه کنید. تمام مدارک هم از اهل سنت است. من از شیعه چیزی در آن ننوشته ام. شما هم در حد یک وکیل دادگستری قضاوت خود را برای من بنویسید. می گوید: من دیدم وقتی انسانی مرا به عنوان یک وکیل دادگستری مخاطب قرار داده و از من کمک خواسته بی انصافی است اگر کمک نکنم بنابراین پذیرفتم. وقتی کتاب ها را دقیق خواندم دیدم در تاریخ از علی (ع) مظلوم تر نمی شناسم و لذا تصمیم گرفتم به اقتضای شغلم که وکیل دادگستری می باشم از این مظلوم دفاع کنم و کتاب «الامام علی صوة العدالة الانسانیة» را نوشتم. @Ganje_arsh
✨﷽✨ ❤️خدایم سخت ترین لحظه‌ها بهانه‌ای ست😔 تا باز هم پیدایَتْ کنم✨ تا باز هم صدایت کنم🌷 از همان صدا کردنهایی که خالص استُ بی ریا🌺✨ توکل بر خدای بزرگ😇 @Ganje_arsh
خانه‌ی پدری و مادری کجاست؟؟؟ بعد از خانه‌ی خدا، تنها خانه‌ای است که: روزی ده‌ها بار میتوانی بروی بدون دعوت و هر بار صاحب خانه از دیدنت خوشحال و خوشحالتر میشود خانه‌ای که برای رفتن نیازی به دعوت ندارد خابیندازی و وارد شوی خانه‌ای که همیشه چشمانی مهربان به در دوخته شده تا تورا ببینند خانه‌ای که یادآور آرامش کودکانه‌ی توست خانه‌ی پدری و مادری آنجاست که همیشه و بی قید و شرط دوستت دارند خانه‌ی پدری و مادری آنجاست که هر چقدر نروی یا دیر بروی بدون سوال و گله منتظرت میمانند در خانه‌ی پدری و مادری تو همیشه جوان، زیبا و منحصر بفردی خانه‌ی پدری و مادری امنترین و راحتترین جای دنیاست درست مثل آغوششان و میدانی که بی هیچ دلیل و چشم داشتی تورا دوست دارند حتی اگر پدر و مادرت را بارها رنجانده باشی خانه‌ی پدری وخانه‌ی مادری بهشت این دنیاست پدر و مادر آفریده شدند تا جمعه‌ها کسی باشد دلش تنگمان شود آفریده شدند تا دل ببرند از آدمی و اگر نباشند جای خالیشان زندگی را خالی کند از سکنه... آفریده شدند تا دستهایشان هر دردی را التیام، هر دعایی را مستجاب و هر زندگی را بخیر کند @Ganje_arsh