eitaa logo
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
88.5هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
4.1هزار ویدیو
25 فایل
‍ ❣دوست واقعى فقط خداست "خدا" تنها دوستيه ❣ ڪه هيچوقت پشتت رو خالى نمیڪنه و ❣ تنها دوستيه ڪه هميشه محبتش یڪ ❣طرفه است با خدا دوستى ڪن ❣ڪه محتاج خلق نشی تبلیغاتــــ ما🤍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1016528955C6f8ce47ae9
مشاهده در ایتا
دانلود
💙🍃 🍃🍁 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝نسل سوختــه (( ماموریت)) 🔘✍🏻اون ایام، هر چند جمعیت خیلی از الان ڪمتر بود، اما ها تعدادشون فوق العاده ڪم تر بود، تهویه هم نداشتن، هوا ڪه یه ذره گرم می شد پنجره ها رو باز می ڪردیم. با این وجود توےفشار جمعیت، بازم هوا ڪم می اومد. مردم ڪتابی می چسبیدن بهم، سوزن می انداختی زمین نمی اومد. می شد فشار قبر رو رسما حس ڪرد. 🔘✍🏻ظهر بود، مدرسه ها تعطیل ڪرده بودن ڪه با ما تماس گرفتن. وقتی رسیدیم به محل… اشڪ، امانش رو بریدیه نفر از پنجره انداخته بود تو همه شون. ایستاده حتی نتونسته بودن در رو باز ڪنن. توے اون فشار جمعیت، بدون اینڪه حتی بتونن تڪان بخورن، زنده زنده سوخته بودن، جزغاله شده بودن، جنازه هاشون چسبیده بود بهم، بچه ابتدایی هم توے اتوبوس بود.خیلی طول ڪشید تا آروم تر شد، منم پا به پاشون گریه می ڪردم. 🔘✍🏻بوےگوشت سوخته، همه جا رو برداشته بود. جنازه ها رو در می آوردیم، دیگه شماره شون از دست مون در رفته بود. دو تا رو میاوردیم بیرون، محشر به پا می شد، علی الخصوص اونهائی ڪه صندلی هم آب شده بود و ریخته بود روشون. یڪی از بچه ها حالش خراب شده بود با مشت می زد توے سر خودش.فرداش اومد. بهمون مأموریت دادن، طرف رو پیدا ڪنیم. نفس آقا مهدے ڪه هیچ، دیگه نفس منم در نمی اومد. پیداش ڪردید؟ . ✍ادامه دارد......   ➢ @Ganje_aarsh ❤️ 🍃🍁 💙🍃
💙🍃 🍃🍁 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝نسل سوختــه (( ماموریت)) 🔘✍🏻اون ایام، هر چند جمعیت خیلی از الان ڪمتر بود، اما ها تعدادشون فوق العاده ڪم تر بود، تهویه هم نداشتن، هوا ڪه یه ذره گرم می شد پنجره ها رو باز می ڪردیم. با این وجود توےفشار جمعیت، بازم هوا ڪم می اومد. مردم ڪتابی می چسبیدن بهم، سوزن می انداختی زمین نمی اومد. می شد فشار قبر رو رسما حس ڪرد. 🔘✍🏻ظهر بود، مدرسه ها تعطیل ڪرده بودن ڪه با ما تماس گرفتن. وقتی رسیدیم به محل… اشڪ، امانش رو بریدیه نفر از پنجره انداخته بود تو همه شون. ایستاده حتی نتونسته بودن در رو باز ڪنن. توے اون فشار جمعیت، بدون اینڪه حتی بتونن تڪان بخورن، زنده زنده سوخته بودن، جزغاله شده بودن، جنازه هاشون چسبیده بود بهم، بچه ابتدایی هم توے اتوبوس بود.خیلی طول ڪشید تا آروم تر شد، منم پا به پاشون گریه می ڪردم. 🔘✍🏻بوےگوشت سوخته، همه جا رو برداشته بود. جنازه ها رو در می آوردیم، دیگه شماره شون از دست مون در رفته بود. دو تا رو میاوردیم بیرون، محشر به پا می شد، علی الخصوص اونهائی ڪه صندلی هم آب شده بود و ریخته بود روشون. یڪی از بچه ها حالش خراب شده بود با مشت می زد توے سر خودش.فرداش اومد. بهمون مأموریت دادن، طرف رو پیدا ڪنیم. نفس آقا مهدے ڪه هیچ، دیگه نفس منم در نمی اومد. پیداش ڪردید؟ . ✍ادامه دارد......   ➢ @Ganje_aarsh ❤️ 🍃🍁 💙🍃