eitaa logo
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
89.2هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
4هزار ویدیو
25 فایل
‍ ❣دوست واقعى فقط خداست "خدا" تنها دوستيه ❣ ڪه هيچوقت پشتت رو خالى نمیڪنه و ❣ تنها دوستيه ڪه هميشه محبتش یڪ ❣طرفه است با خدا دوستى ڪن ❣ڪه محتاج خلق نشی تبلیغاتــــ ما🤍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1016528955C6f8ce47ae9
مشاهده در ایتا
دانلود
💙🍃 🍃🍁 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝نسل سوختــه ◆✍بی حس و حال تر از همیشه، روے تخت دراز ڪشیده بود. حس و رمق از چشم هاش رفته بود و تشنگی به شدت بهش فشار می آورد. هر چی لب هاش رو تر ڪردم، دیگه فایده نداشت. وجودش گر گرفته بود.گریه ام گرفت، بی اختیار ڪنار تختش گریه می ڪردم. حالش خیلی بد بود، خیلی.شروع ڪردم به خوندن، هر چی ڪه شنیده بودم و خونده بودم. ◆✍از و بچه ها. اشڪ می ریختم و روضه می خوندم. از ، ڪه لب هاش از عطش سوخته بود.از گریه هاے و .معرڪه اے شده بود.ساڪت ڪه شدم، دستش رو ڪشید روے سرم. بی حس و جان، از خشکی لب و گلو، صداش بریده بریده می اومد. – بخون شروع ڪردم، چشم هاش می رفت و می اومد. – ” اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنین… به سلام آخر زیارت رسیده بود. ◆✍– عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً … چشم هاے بی رمق خیس از اشڪش، چرخید سمت در. قدرت حرڪت نداشت، اما حس ڪردم با همه وجود می خواد بلند شه. با دست بهم اشاره ڪرد بایست، ایستادم دیگه قدرت ڪنترل خودم رو نداشتم، من ضجه زنان گریه می ڪردم و بی بی دونه دونه با سر سلام می داد. دیگه لب هاش تڪان نمی خورد. اما با همون سختی تکان شون می داد و چشمش توے اتاق می چرخید. ◆✍دستم رو گرفتم توے صورت خیس از اشڪم – اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ … وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ … وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَیْنِ … وَعَلى … سلام به آخر نرسیده، به فاصله ڪوتاه یڪ سلام، چشم هاے بی بی هم رفت.دیگه پاهام حس نداشت. خودم رو ڪشیدم ڪنار تخت و بلندش ڪردم. از آداب میت، فقط خوابوندن رو به قبله رو بلد بودم.نفسم می رفت و می اومد و اشڪ امانم نمی داد ساعت ۳ صبح بود … ◆✍ادامه دارد...... ➢ @Ganje_aarsh ❤️ 🍃🍁 💙🍃
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
🖤بدنش را به خون کشید 🖤 🎙️ #مصطفی_صابر_خراسانی #ریلز #روز_عاشورا #سیدالشهداء #کلیپ_روز_عاشورا @Gan
ذکــــــــــر ع فراموش نشود 🙏 🖤بهـار گل به جراحـات پیکـرت پیداست 🖤چقـدر زخـم بر اندام بی‌سـرت پیداست 🖤به مـادر تـو «زیـارت قبـول» باید گفت 🖤که جای بوسۀ گرمش به حنجرت پیداست 🖤تو راست قـامت تاریخـی و خمیده قدت 🖤خمیـدگیـت ز داغ بــرادرت پیــداست 🖤اگر چـه گم شده‌ای در هجوم کثرت زخم 🖤بـه پاره‌هـای جگر داغ اکبرت پیـداست 🖤مگـر کـه فاطمـه الان کنــار مقتل بود 🖤که روی سینه، گلِ ‌اشک مادرت پیداست؟ 🖤مگـر نشـان سنان‌هـا به پیکرت کم بود 🖤که جای سیلی بر روی دخترت پیداست؟ 🖤تبسمـی کـه زدی بر فراز نی می‌گفت 🖤که در نگاه تو لبخند اصغرت پیداست 🖤هنـوز می‌بـری از زخـم کشتگانت دل 🖤هنـوز خنـدۀ گل‌های پرپرت پیداست 🖤به خواهر از گلـوی پاره‌پاره حرف بزن 🖤کـه روح در نفس روح‌پرورت پیداست 🖤شـرار نالـۀ «میثم» ز آتش دل توست 🖤همیشه در نگهش زخم پیکرت پیداست ✍️ شاعر: حاج -------------------------------------------------------- ع ع @Ganje_arsh
💙🍃 🍃🍁 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝نسل سوختــه ◆✍بی حس و حال تر از همیشه، روے تخت دراز ڪشیده بود. حس و رمق از چشم هاش رفته بود و تشنگی به شدت بهش فشار می آورد. هر چی لب هاش رو تر ڪردم، دیگه فایده نداشت. وجودش گر گرفته بود.گریه ام گرفت، بی اختیار ڪنار تختش گریه می ڪردم. حالش خیلی بد بود، خیلی.شروع ڪردم به خوندن، هر چی ڪه شنیده بودم و خونده بودم. ◆✍از و بچه ها. اشڪ می ریختم و روضه می خوندم. از ، ڪه لب هاش از عطش سوخته بود.از گریه هاے و .معرڪه اے شده بود.ساڪت ڪه شدم، دستش رو ڪشید روے سرم. بی حس و جان، از خشکی لب و گلو، صداش بریده بریده می اومد. – بخون شروع ڪردم، چشم هاش می رفت و می اومد. – ” اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنین… به سلام آخر زیارت رسیده بود. ◆✍– عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً … چشم هاے بی رمق خیس از اشڪش، چرخید سمت در. قدرت حرڪت نداشت، اما حس ڪردم با همه وجود می خواد بلند شه. با دست بهم اشاره ڪرد بایست، ایستادم دیگه قدرت ڪنترل خودم رو نداشتم، من ضجه زنان گریه می ڪردم و بی بی دونه دونه با سر سلام می داد. دیگه لب هاش تڪان نمی خورد. اما با همون سختی تکان شون می داد و چشمش توے اتاق می چرخید. ◆✍دستم رو گرفتم توے صورت خیس از اشڪم – اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ … وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ … وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَیْنِ … وَعَلى … سلام به آخر نرسیده، به فاصله ڪوتاه یڪ سلام، چشم هاے بی بی هم رفت.دیگه پاهام حس نداشت. خودم رو ڪشیدم ڪنار تخت و بلندش ڪردم. از آداب میت، فقط خوابوندن رو به قبله رو بلد بودم.نفسم می رفت و می اومد و اشڪ امانم نمی داد ساعت ۳ صبح بود … ◆✍ادامه دارد...... ➢ @Ganje_aarsh ❤️ 🍃🍁 💙🍃
4_5895714363272073809.mp3
9.09M
🎶ا🎧 روضه شب سوم 🎤استاد دارستانی_حاج محمود کریمی @Ganje_arsh
1_10565529100.mp3
5.6M
|⇦• شرم دارم که بگویم... و توسل به امیرالمومنین علیه السلام اجرا شده ماه مبارک رمضان به نفس سید رضا نریمانی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ نام خود را نقش کن امشب به ایوان علی ای به قربان علی و ای به قربان علی @Ganje_arsh
1_10474684502.mp3
34.38M
|⇦• عرق شرم... و توسل به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان به نفس حاج‌مهدی رسولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ کفن کنید مرا رو به قبله حرمش چه جای قشنگی برای تدفین است فراق و وصل مرا می‌کشد به یک میزان سرم به دامن به روی بالین است 🖤 @Ganje_arsh
4_5978807729748186074.mp3
36.17M
|⇦•افتاده بود وتشنه لب... و توسل به حضرت جواد الائمه علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ کاظمین منتظر است با آغوشی گشوده تا جوان‌ترین ستاره دنبال دار امامت را از خاک تا افلاک دنبال کند و این حالت محزون خاک است که ملائک را به زاری نشانده است. @Ganje_arsh