💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_شصت
👈((شاگرد))
◆✍جداےاز برنامه هاے عبادے اون دفتر، برنامه هاےسابق خودم رو هم ادامه می دادم. قدم به قدم و ذره به ذره از قول یڪی از اون هادےها شنیده بودم، نباید یهو تخت گاز جلو برے. یا ترمز می برے و از اون طرف بوم می افتی، یا ڪلا می برےو از این طرف بوم.چله حدیثیم تموم شده بود. دنبال هر حدیث اخلاقی اے ڪه می گشتم، ڪه برنامه جدید این چله بشه. یا چیزی پیدا نمی ڪردم
◆✍ یاچند روز از تموم شدن چله قبلی می گشت و من همچنان، دست از پا درازتر.
سوار #تاڪسی هاے_خطی، داشتم از مدرسه برمی گشتم ڪه یهو روے یه دیوار نوشته بود “خوشا به حال شخصی ڪه تفریحش، ڪار باشه” #امام_علی_علیه_السلام تا چشمم بهش افتاد، همون حس همیشگی بلند گفت: – آره دقیقا خودشه.
◆✍و این حدیث برنامه چله بعدے من شد. تمام فڪر و مغزم داشت روے این مقوله ڪار می ڪرد #ڪار … قرار بود بعد از ظهر با بچه ها بریم #گیم_نت
توے راه چشمم به نوشته پشت شیشه یه مغازه #قاب_سازے افتاد. چند دقیقه بهش خیره شدم و رفتم تو
ـ سلام آقا، نوشتید شاگرد می خوایید.
هنوز ڪسی رو #استخدام نڪردید؟
خنده اش گرفت. چنان گفتم ڪسی رو استخدام نڪردید، ڪه انگار واسه مصاحبه شغلی یا یه مرڪز دولتی بزرگ اومده بودم.
– چند سالته؟
ـ ۱۵
جا خورد
ـ ولی هنوز بچه اے
ـ در عوض شاگرد بی حقوقم، پولش مهم نیست می خوام ڪار یاد بگیرم. بچه اهل ڪار هم هستم، صبح ها میرم مدرسه بعد از ظهر میام.
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃
💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_شصت
👈((شاگرد))
◆✍جداےاز برنامه هاے عبادے اون دفتر، برنامه هاےسابق خودم رو هم ادامه می دادم. قدم به قدم و ذره به ذره از قول یڪی از اون هادےها شنیده بودم، نباید یهو تخت گاز جلو برے. یا ترمز می برے و از اون طرف بوم می افتی، یا ڪلا می برےو از این طرف بوم.چله حدیثیم تموم شده بود. دنبال هر حدیث اخلاقی اے ڪه می گشتم، ڪه برنامه جدید این چله بشه. یا چیزی پیدا نمی ڪردم
◆✍ یاچند روز از تموم شدن چله قبلی می گشت و من همچنان، دست از پا درازتر.
سوار #تاڪسی هاے_خطی، داشتم از مدرسه برمی گشتم ڪه یهو روے یه دیوار نوشته بود “خوشا به حال شخصی ڪه تفریحش، ڪار باشه” #امام_علی_علیه_السلام تا چشمم بهش افتاد، همون حس همیشگی بلند گفت: – آره دقیقا خودشه.
◆✍و این حدیث برنامه چله بعدے من شد. تمام فڪر و مغزم داشت روے این مقوله ڪار می ڪرد #ڪار … قرار بود بعد از ظهر با بچه ها بریم #گیم_نت
توے راه چشمم به نوشته پشت شیشه یه مغازه #قاب_سازے افتاد. چند دقیقه بهش خیره شدم و رفتم تو
ـ سلام آقا، نوشتید شاگرد می خوایید.
هنوز ڪسی رو #استخدام نڪردید؟
خنده اش گرفت. چنان گفتم ڪسی رو استخدام نڪردید، ڪه انگار واسه مصاحبه شغلی یا یه مرڪز دولتی بزرگ اومده بودم.
– چند سالته؟
ـ ۱۵
جا خورد
ـ ولی هنوز بچه اے
ـ در عوض شاگرد بی حقوقم، پولش مهم نیست می خوام ڪار یاد بگیرم. بچه اهل ڪار هم هستم، صبح ها میرم مدرسه بعد از ظهر میام.
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃