💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_صدودوم((Break time))
💠✍🏻عین همیشه، وسط درس، درس رو تعطیل ڪرد.به حدے به بچه ها فشار می آورد و سوال و نمونه سوال هاے سختی رو حل می ڪرد ڪه تا اسم Break time می اومد، گل از گل بچه ها می شڪفت.شروع ڪرد به خندوندن بچه ها، و سوژه این بار،دیگه اجتماعی، سیاسی یا … نبود، این بار مستقیم خود اهل بیت رو هدف گرفت و از بین همه،#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
با یه اشاره ڪوچیڪ و همه چیز رو به سخره گرفت. و بچه ها طبق عادت
💠✍🏻همیشه، می خندیدن. انگار مسخ شده بودن، چشمم توے ڪلاس چرخید روے تڪ تڪ شون. انگار اصلا نفهمیده بودن چی شده و داره چی میگه. فقط می خندیدن.
و وقتی چشمم برگشت روےاون، با چشم هاے مست از قدرت و پیروزےبهم نگاه می ڪرد.براے اولین بار توےعمرم، با همه وجود از یه نفر متنفر بودم. اشتباهش و ڪارش، نه از سر سهو بود، نه هیچ توجیه دیگه اے. گردنم خشڪ شده بود. قلبم تیر می ڪشید. چشم هام گر گرفته بود و این بار، صداےسائیده شدن دندان هاے من بهم، شنیده می شد.
💠✍🏻زل زدم توے چشم هاش
ـ به حرمت اهل بیت قسم، با دست هاے خودم نفست رو توے همین ڪلاس می برم. به حرمت فاطمه زهرا قسم رهات نمی ڪنم.از خشم می لرزیدم و این جملات رو توے قلبم تڪرار میڪکردم.اون شب، بعد از نماز وتر رفتم سجده.
💠✍🏻 خدایا! اگر ڪل هدف از خلقت من، این باشه ڪه حق این نامرد رو بزارم ڪف دستش، به خودت قسم ڪه دفاع از سرورم براے من افتخاره. خدایا، تو می دونی من در برابر این مرد ضعیفم. نه تواناییش رو دارم، نه قدرت ڪلامش رو. من می خوام براےدفاع از شریف ترین بندگانت بایستم، در حالی ڪه می ترسم ڪه ضعف و ناتوانیم، به قیمت شڪست #حریم_اهل_بیت تموم بشه. ترجیح میدم همین الان و در جا بمیرم ولی مایه سرافکندگی اهل بیت پیامبر نشم.و سه روز، پشت سر هم روزه گرفتم.
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃
💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_صدودوم((Break time))
💠✍🏻عین همیشه، وسط درس، درس رو تعطیل ڪرد.به حدے به بچه ها فشار می آورد و سوال و نمونه سوال هاے سختی رو حل می ڪرد ڪه تا اسم Break time می اومد، گل از گل بچه ها می شڪفت.شروع ڪرد به خندوندن بچه ها، و سوژه این بار،دیگه اجتماعی، سیاسی یا … نبود، این بار مستقیم خود اهل بیت رو هدف گرفت و از بین همه،#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
با یه اشاره ڪوچیڪ و همه چیز رو به سخره گرفت. و بچه ها طبق عادت
💠✍🏻همیشه، می خندیدن. انگار مسخ شده بودن، چشمم توے ڪلاس چرخید روے تڪ تڪ شون. انگار اصلا نفهمیده بودن چی شده و داره چی میگه. فقط می خندیدن.
و وقتی چشمم برگشت روےاون، با چشم هاے مست از قدرت و پیروزےبهم نگاه می ڪرد.براے اولین بار توےعمرم، با همه وجود از یه نفر متنفر بودم. اشتباهش و ڪارش، نه از سر سهو بود، نه هیچ توجیه دیگه اے. گردنم خشڪ شده بود. قلبم تیر می ڪشید. چشم هام گر گرفته بود و این بار، صداےسائیده شدن دندان هاے من بهم، شنیده می شد.
💠✍🏻زل زدم توے چشم هاش
ـ به حرمت اهل بیت قسم، با دست هاے خودم نفست رو توے همین ڪلاس می برم. به حرمت فاطمه زهرا قسم رهات نمی ڪنم.از خشم می لرزیدم و این جملات رو توے قلبم تڪرار میڪکردم.اون شب، بعد از نماز وتر رفتم سجده.
💠✍🏻 خدایا! اگر ڪل هدف از خلقت من، این باشه ڪه حق این نامرد رو بزارم ڪف دستش، به خودت قسم ڪه دفاع از سرورم براے من افتخاره. خدایا، تو می دونی من در برابر این مرد ضعیفم. نه تواناییش رو دارم، نه قدرت ڪلامش رو. من می خوام براےدفاع از شریف ترین بندگانت بایستم، در حالی ڪه می ترسم ڪه ضعف و ناتوانیم، به قیمت شڪست #حریم_اهل_بیت تموم بشه. ترجیح میدم همین الان و در جا بمیرم ولی مایه سرافکندگی اهل بیت پیامبر نشم.و سه روز، پشت سر هم روزه گرفتم.
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃