💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_نود_ودوم((مرزهاےخیال))
💠✍🏻سرم رو آوردم بالا دیدم دایی محسن بالاے سرم ایستاده.چی می نویسی ڪه اینقدر غرق شدے؟ بقیه حرف هاے امروزه، تا فراموش نڪردم دارم هر چی رو یادم مونده می نویسم.
💠✍🏻نشست ڪنارم و دفترم رو برداشت. سریع تر از چیزے ڪه فڪر می ڪردم یه دور سریع از روش خوند و چهره اش رفت توی هم.
ـ مهران از من می شنوے پاے صحبت این آدم و اون آدم نشین. به این چیزها هم توجه نڪن.
خیلی جا خوردم.
💠✍🏻چرا؟ حرف هاش ڪه خیلی ارزشمند بود.
ـ دوستی با خدا معنا نداره، وارد این وادےڪه بشی سر از ناڪجا آباد در میارے. دوستی یه رابطه دو طرفه است. همون قدر ڪه دوستت از تو انتظار داره، تو هم ازش انتظار دارے. نمیشه گفت بده بستونه، اما صد در صد دو طرفه است.
💠✍🏻ساده ترینش حرف زدنه، الان من دارم با تو حرف میزنم. تو هم با من حرف میزنی و صدام رو می شنوے، سوال داشته باشی می پرسی. من رو می بینی و جواب می شنوے. تو الان سنت ڪمه، بزرگ تر ڪه بشی و بیوفتی توے فراز و نشیب زندگی، از این رابطه ضربه می خورے. رابطه #خدا با انسان، با رابطه انسان ها با هم فرق می ڪنه. رابطه بنده و معبوده، ڪلا جنسش فرق داره. دو روز دیگه، توے اولین مشڪلات زندگیت،
💠✍🏻با خدا مثل رفیق حرف میزنی، اما چون انسانی و صداے خدا رو نمی شنوے و نمی بینیش، شڪ می ڪنی ڪه اصلا وجود داره یا نه. اصلا تو رو می بینه یا نه. این شڪ ادامه پیدا ڪنه سقوط می ڪنی. به هر میزان ڪه اعتماد و باورت جلوتر رفته باشه، به همون میزان سقوطت سخت تره.
💠✍🏻حرف هاش تموم شد. همین طور ڪه ڪنارم نشسته بود، غرق فڪر شدم.ولی من همین الان یه دنیا مشڪل دارم، با خدا رفاقتی زندگی ڪردم و خدا هم هیچ وقت تنهام نگذاشته و ڪمڪم ڪرده.زل زد توےصورتم
ـ خدا رو دیدے؟ یا صداش رو شنیدے؟ از ڪجا می دونی خدا ڪمکت ڪرده؟ از ڪجا می دونی توهم یا قدرت خیال نیست؟ شاید به صرف قدرت تلقین، چنین حس و فڪرے برات ایجاد شده. مرز بین خیال و واقعیت خیلی باریڪه
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃
💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_نود_ودوم((مرزهاےخیال))
💠✍🏻سرم رو آوردم بالا دیدم دایی محسن بالاے سرم ایستاده.چی می نویسی ڪه اینقدر غرق شدے؟ بقیه حرف هاے امروزه، تا فراموش نڪردم دارم هر چی رو یادم مونده می نویسم.
💠✍🏻نشست ڪنارم و دفترم رو برداشت. سریع تر از چیزے ڪه فڪر می ڪردم یه دور سریع از روش خوند و چهره اش رفت توی هم.
ـ مهران از من می شنوے پاے صحبت این آدم و اون آدم نشین. به این چیزها هم توجه نڪن.
خیلی جا خوردم.
💠✍🏻چرا؟ حرف هاش ڪه خیلی ارزشمند بود.
ـ دوستی با خدا معنا نداره، وارد این وادےڪه بشی سر از ناڪجا آباد در میارے. دوستی یه رابطه دو طرفه است. همون قدر ڪه دوستت از تو انتظار داره، تو هم ازش انتظار دارے. نمیشه گفت بده بستونه، اما صد در صد دو طرفه است.
💠✍🏻ساده ترینش حرف زدنه، الان من دارم با تو حرف میزنم. تو هم با من حرف میزنی و صدام رو می شنوے، سوال داشته باشی می پرسی. من رو می بینی و جواب می شنوے. تو الان سنت ڪمه، بزرگ تر ڪه بشی و بیوفتی توے فراز و نشیب زندگی، از این رابطه ضربه می خورے. رابطه #خدا با انسان، با رابطه انسان ها با هم فرق می ڪنه. رابطه بنده و معبوده، ڪلا جنسش فرق داره. دو روز دیگه، توے اولین مشڪلات زندگیت،
💠✍🏻با خدا مثل رفیق حرف میزنی، اما چون انسانی و صداے خدا رو نمی شنوے و نمی بینیش، شڪ می ڪنی ڪه اصلا وجود داره یا نه. اصلا تو رو می بینه یا نه. این شڪ ادامه پیدا ڪنه سقوط می ڪنی. به هر میزان ڪه اعتماد و باورت جلوتر رفته باشه، به همون میزان سقوطت سخت تره.
💠✍🏻حرف هاش تموم شد. همین طور ڪه ڪنارم نشسته بود، غرق فڪر شدم.ولی من همین الان یه دنیا مشڪل دارم، با خدا رفاقتی زندگی ڪردم و خدا هم هیچ وقت تنهام نگذاشته و ڪمڪم ڪرده.زل زد توےصورتم
ـ خدا رو دیدے؟ یا صداش رو شنیدے؟ از ڪجا می دونی خدا ڪمکت ڪرده؟ از ڪجا می دونی توهم یا قدرت خیال نیست؟ شاید به صرف قدرت تلقین، چنین حس و فڪرے برات ایجاد شده. مرز بین خیال و واقعیت خیلی باریڪه
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃