eitaa logo
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
91.1هزار دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
25 فایل
‍ ❣دوست واقعى فقط خداست "خدا" تنها دوستيه ❣ ڪه هيچوقت پشتت رو خالى نمیڪنه و ❣ تنها دوستيه ڪه هميشه محبتش یڪ ❣طرفه است با خدا دوستى ڪن ❣ڪه محتاج خلق نشی تبلیغاتــــ ما🤍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1016528955C6f8ce47ae9
مشاهده در ایتا
دانلود
💙🍃 🍃🍁 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝نسل سوختــه ((بچه هاے شناسایی)) 🔘✍🏻بهترین سفر عمرم تمام شده بود.موقع برگشت، چند ساعتی توے توقف ڪردیم. آقا مهدے هم رفت، هم اطلاعات اون منطقه رو بده و هم از دوستانش، و مهمان نوازے اون شب شون تشڪر ڪنه. سنگ تمام گذاشته بودن، ولی سنگ تمام واقعی، جاےدیگه بود.دلم گرفته بود و همین طورے براے خودم راه می رفتم و بین ساختمان ها می چرخیدم، ڪه سر و ڪله آقا مهدے پیدا شد. بعد از ماجراے اون دشت، خیلی ازش خجالت می ڪشیدم. با خنده و لنگ زنان اومد طرفم. – می دونستم اینجا می تونم پیدات ڪنم. 🔘✍🏻 یه صدام می ڪردید خودم رو می رسوندم. گوش هام خیلی تیزه.توے اون دشت ڪه چند بار صدات ڪردم تا فهمیدے، همچین غرق شده بودے ڪه غریق نجات هم دنبالت می اومد غرق می شد. ـ شرمنده بیشتر از قبل، شرمنده و خجالت زده شده بودم. 🔘✍🏻شرمنده نباش، پیاده نشده بودے محال بود شهدا رو ببینم. توے اون گرگ و میش، نماز می خوندیم و حرڪت می ڪردیم. چشمم دنبال تو می گشت ڪه بهشون افتاد.و سرش رو انداخت پایین، به زحمت بغضش رو ڪنترل می ڪرد. با همون حالت، خندید و زد روے شونه ام. 🔘✍🏻 بچه هاے شناسایی و اطلاعات عملیات، باید دهن شون قرص باشه. زیر شڪنجه، سرشونم ڪه بره، دهن شون باز نمیشه. حالا ڪه زدے به خط و رفتی شناسایی، باید راز دار خوبی هم باشی. و الا تلفات شناسایی رفتن جنابعالی، میشه سر بریده من توسط والدین گرامی. خنده ام گرفت راه افتادیم سمت ماشین. ـ راستی داشت یادم می رفت، از چه ڪسی یاد گرفتی از روے آسمون، جهت قبله و طلوع رو پیدا ڪنی؟نگاهش ڪردم. نمی تونستم بگم واقعا اون شب چه خبر بود. فقط لبخند زدم.بلد نیستم، فقط یه حس بود، یه حس ڪه قبله از اون طرفه . ✍ادامه دارد......   ➢ @Ganje_aarsh ❤️ 🍃🍁 💙🍃
💙🍃 🍃🍁 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝نسل سوختــه ((بچه هاے شناسایی)) 🔘✍🏻بهترین سفر عمرم تمام شده بود.موقع برگشت، چند ساعتی توے توقف ڪردیم. آقا مهدے هم رفت، هم اطلاعات اون منطقه رو بده و هم از دوستانش، و مهمان نوازے اون شب شون تشڪر ڪنه. سنگ تمام گذاشته بودن، ولی سنگ تمام واقعی، جاےدیگه بود.دلم گرفته بود و همین طورے براے خودم راه می رفتم و بین ساختمان ها می چرخیدم، ڪه سر و ڪله آقا مهدے پیدا شد. بعد از ماجراے اون دشت، خیلی ازش خجالت می ڪشیدم. با خنده و لنگ زنان اومد طرفم. – می دونستم اینجا می تونم پیدات ڪنم. 🔘✍🏻 یه صدام می ڪردید خودم رو می رسوندم. گوش هام خیلی تیزه.توے اون دشت ڪه چند بار صدات ڪردم تا فهمیدے، همچین غرق شده بودے ڪه غریق نجات هم دنبالت می اومد غرق می شد. ـ شرمنده بیشتر از قبل، شرمنده و خجالت زده شده بودم. 🔘✍🏻شرمنده نباش، پیاده نشده بودے محال بود شهدا رو ببینم. توے اون گرگ و میش، نماز می خوندیم و حرڪت می ڪردیم. چشمم دنبال تو می گشت ڪه بهشون افتاد.و سرش رو انداخت پایین، به زحمت بغضش رو ڪنترل می ڪرد. با همون حالت، خندید و زد روے شونه ام. 🔘✍🏻 بچه هاے شناسایی و اطلاعات عملیات، باید دهن شون قرص باشه. زیر شڪنجه، سرشونم ڪه بره، دهن شون باز نمیشه. حالا ڪه زدے به خط و رفتی شناسایی، باید راز دار خوبی هم باشی. و الا تلفات شناسایی رفتن جنابعالی، میشه سر بریده من توسط والدین گرامی. خنده ام گرفت راه افتادیم سمت ماشین. ـ راستی داشت یادم می رفت، از چه ڪسی یاد گرفتی از روے آسمون، جهت قبله و طلوع رو پیدا ڪنی؟نگاهش ڪردم. نمی تونستم بگم واقعا اون شب چه خبر بود. فقط لبخند زدم.بلد نیستم، فقط یه حس بود، یه حس ڪه قبله از اون طرفه . ✍ادامه دارد......   ➢ @Ganje_aarsh ❤️ 🍃🍁 💙🍃