اما با این حال، شما اینگونه بی تاب شدید...
حال چه سازد آن فرزندی که تا نگاهش به پیکر عریان و به خاک و خون فتاده پدرش افتاد، فرمود:
فَکَادَتْ نَفْسِی تَخْرُجُ.
«نزدیک بود "جان" از بدنم خارج شود.»
وقتی عمهام زینب کبری سلاماللّهعلیها حال مرا فهمید، نزدیک من آمد و فرمود:
مَا لِی أَرَاکَ تَجُودُ بِنَفْسِکَ یَا بَقِیَّةَ جَدِّی وَ أَبِی وَ إِخْوَتِی؟
«مرا چه شده که میبینم میخواهد روح از بدنت خارج شود، ای باقی مانده جد و پدر و برادرانم!؟»
من به عمهام زینب کبری سلاماللّهعلیها گفتم:
کَیْفَ لَا أَجْزَعُ وَ لَا أَهْلَعُ وَ قَدْ أَرَی سَیِّدِی وَ إِخْوَتِی وَ عُمُومَتِی وَ وُلْدَ عَمِّی وَ أَهْلِی مُصْرَعِینَ بِدِمَائِهِمْ مُرَمَّلِینَ بِالْعَرَاءِ مُسَلَّبِینَ!
«چگونه جزع و فزع نکنم در حالی که پیکر پدر بزرگوارم، برادرانم، عموهایم، عموزادگانم و اهل بیتم غرقه به خون خود شدهاند، اجسادشان برهنه است، لباسشان به تاراج رفته!»
لَا یُکَفَّنُونَ وَ لَا یُوَارَوْنَ وَ لَا یُعَرِّجُ عَلَیْهِمْ أَحَدٌ وَ لَا یَقْرَبُهُمْ بَشَرٌ ...
«بدنشان کفن نشده و به خاک سپرده نشدهاند، احدی متوجه ایشان نمیشود، بشری نزدیک آنان نمیرود...»
#امامسجاد"ع"
#کاملالزیارات/ص۲۵۷