#چگونه_فیلم_ببینیم
#قسمت_3⃣1⃣
✅ جان گرفتن شخصیتها
📌 یك وسیلهی عالی برای شخصیتپردازی سینمایی آن است كه ببینیم دیگر شخصیتها چگونه به فرد دیگری مینگرند. گاهی پیش از این كه شخصیتی روی پردهی سینما ظاهر شود به این طریق حجم وسیعی از اطلاعات پیرامون او را میتوان ارائه داد. این اتفاقی است كه در نخستین سكانس هاد (۱۹۶۳) رخ میدهد. در این سكانس لونی (براندون ویوایلد) ساعت ششونیم صبح در یكی از خیابانهای شهر كوچكی در تگزاس قدم میزند و به دنبال عمویش، هاد (پل نیومن) میگردد. همینطور كه لونی از جلوی یك بار رد میشود، صاحب آنجا مشغول پاك كردن خرده شیشهها از جلوی پنجرهی بزرگ بار است. لونی متوجهی خرده شیشهها شده و میگوید «مثل این كه دیشب حسابی سرت شلوغ بوده» و صاحب بار جواب میدهد «دیشب هاد اینجا بود واسه همینه كه حسابی سرمون شلوغ بود» تأكید روی اسم هاد و لحن صاحب بار به وضوح نشان میدهد كه «هاد» معادل «دردسر» است. شخصیتپردازی پیچیده و زمینهسازی از طریق مكالمهی دیگران، همان چیزهایی است كه در كازابلانكا (۱۹۴۲) پیش از ورود ریك (همفری بوگارت) دربارهاش گفته میشود. در شین (۱۹۵۳) نیز یك چنین شخصیتپردازی منعكس شوندهای دیده میشود، آنجا كه ویلسن (جك پلانس) كه سراپا نمادی از شرّ است، میخواهد وارد باری بشود كه كسی آنجا نیست و زیر یك میز سگی مریض چمباتمه زده است. همین كه ویلسن وارد میشود، آن سگ گوشش را تیز كرده و دمش را بین پاهایش قرار داده و بیمناك نگاهی میاندازد.
📌شخصیتپردازی از طریق تضاد
یكی از مؤثرترین تكنیكهای شخصیتپردازی استفاده از تضاد رفتاری، نوع نگرش، عقاید، شیوهی زندگی و ظاهر شخصیتها در برابر شخصیتهای اصلی است. در فیلم بیلی باد (۱۹۶۲) به كارگردانی پیتر یوستینف، از یك سو بیلی (ترنس استامپ) را داریم، شخصیتی معصوم، بیتكلف و ساده و مطبوع كه به وضوح در تضاد با شخصیت كلاگارت (رابرت رایان) قرار دارد كه ترشروی و اهریمنی است. این تضاد تكان دهنده میان این دو شخصیت را در ظاهر و حالات صورتشان همچنین نوع لباس و شكل حرف زدنشان میبینیم. استامپ صورت بچگانهای دارد، ظاهری ملایم و آرام دارد، حركاتش مطبوع و تقریباً نوعاً زن صفتانه است؛ چشمانش آبی روشن، كاملاً بی شیلهپیله و معصوم است. چهرهی رایان، بالغ و كشیده است، دهان و فكهایش قوی و منقبضاند، از ظاهرش تلخی و بدگمانی میبارد، چشمان سیاه، تنگ و نافذ و بدنهادی دارد. موهای بیلی روشن است و پیراهن سفیدی بر تن كرده كه در تضاد با موها و لباس سیاه كلاگارت قرار دارد. صدای بیلی آرام و تا حدی آهنگین است اما كلاگارت لحنی سرد و زبانی چرب و نرم دارد.
📌 بازیگران برای این كه بتوانند به سرعت و بهطور عمیقی یك شخصیت را در ذهن و یاد ما قرار دهند؛ اغلب از اغراق در بازی استفاده كرده یا یكی دو خصیصه در شخصیتی را برتر جلوه داده و یا آن را به شكل تحریف شدهای به نمایش میگذارند كه این تمهید را كاریكاتوری كردن شخصیتها مینامند. وسواس شخصیت فلیكس انگر (جك لمون) و درهم و برهم بودن شخصیت اسكار مدیسن در یك زوج عجیب (۱۹۶۸) این گونه است.
📌 نكتهی مشابه دیگری كه در شخصیتپردازی به كار گرفته میشود «لایتموتیف» است. اصطلاحی كه از موسیقی وام گرفته شده و به تكرار یك حركت، یك عبارت یا یك ایده گفته میشود كه از یك شخصیت سر میزند و كم كم به وجه مشخصهی او بدل میشود. در كار خونین (۲۰۰۲) كلینت ایستوود كارگردان فیلم كه نقش تری مككالب، مأمور بازنشستهی اف.بی. آی را بازی میكند، عمل قلب انجام داده و بارها در طول فیلم قفسهی سینهاش را لمس میكند كه این لایتموتیفی سرشار از تعلیق و نشانی از آسیبپذیری قهرمان و پا به سن گذاشتن وی است...
🔹 برگرفته از ماهنامه سینمایی فیلم
🌿 @GeraFilm1