🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
چیزی نمونده🙂😍 #خاطرات #ماه_رمضان 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🎍مستحب است اول ماه رمضان صورت وسرتون رو با کمی گلاب مسح کنید
تمام خانواده حتی بچه کوچک
فایده گلاب برای اولین روز ماه رمضان مانع از فقر وذلت وبیماری سرطان میشود.🌷
✍🏻 از مفاتیح الجنان اعمال
🍃 فراموش نشه به همه بگید ارام ارام صدای پای رمضان به گوش میرسد دستهاى خالى من دخيل دل پاكتان..
مرا در ساعات آخر شعبان نه به بهاى لياقت،بلکه به رسم رفاقت اول حلال و بعد دعایم کنید...
."التماس دعا
🎍حضرت محمد(ص) فرمود:هرکس سوره فتح را در شب اول ماه رمضان سه بار بخواند خداوند درهای رزق و روزی را تا رمضان سال بعد به روی او می گشاید
به دیگران هم بگویید.
..............................
🎍هركسي سوره نصر و سوره يس را در روز اول ماه رمضان بخواند درطول سال خوشحال و مسرور خواهد بود.
التماس دعا🌸
#شبانه
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
May 11
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
🌷 #دختر_شینا – قسمت ۳۱ 💥 سفره را که انداختند و ناهار را آوردند، یکدفعه بغضم ترکید. سرم را زیر لح
🌷 #دختر_شینا – قسمت ۳۲
باورم نمیشد به این سادگی از حاجآقایم، زندادشم، شیرین جان و خانه و زندگیام دل بکنم. گفتم: « من نمیتوانم طاقت بیاورم. دلم تنگ میشود.»اخمهایش تو هم رفت و گفت: « خیلی زرنگی. تو طاقت دوری نداری، آنوقت من چطور دلم برای تو و بچهها تنگ نشود؟! میترسم به این زودی چهار پنج نفر بشوید؛ آنوقت من چهکار کنم؟! »
گفتم: « زبانت را گاز بگیر. خدا نکند. »
آنقدر گفت و گفت تا راضی شدم. یکدفعه دیدم شوخی شوخی راهی همدان شدهام. گفتم: « فقط تا آخر عید. اگر دیدم نمیتوانم تاب بیاورم، برمیگردمها! »
همینکه این حرف را از دهانم شنید، دوید و اسباب اثاثیهی مختصری جمع کرد و گذاشت پشت ژیان و گفت: « حالا یک هفتهای همینطوری میرویم، انشاءاللّه طاقت میآوری. »
قبول کردم و رفتیم خانهی حاجآقایم. شیرین جان باورش نمیشد. زبانش بند آمده بود. بچهها را گذاشتیم پیشش و تا ظهر از همهی فامیل خداحافظی کردیم. بچهها از مادرم دل نمیکندند. خدیجه از بغل شیرین جان پایین نمیآمد. گریه میکرد و با آن زبان شیرینش پشت سر هم میگفت: « شینا، شینا »
هر طور بود از شینا جدایش کردم. سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. صمد آنقدر ماشین را پر کرده بود که دیگر جایی برای خودمان نبود. ژیان قارقار میکرد و جلو میرفت. همدان خیلی با قایش فرق میکرد. برایم همه چیز و همه جا غریب بود. روزهای اول دوری از حاجآقایم بیتابم میکرد. آنقدر که گاهی وقتها دور از چشم صمد مینشستم و هایهای گریه میکردم. این سفر فقط یک خوبی داشت. صمد را هر روز میدیدم. هفتهی اول برای ناهار میآمد خانه. ناهار را با هم میخوردیم. کمی با بچهها بازی میکرد. چایش را میخورد و میرفت تا شب.
کار سختی داشت. اوایل انقلاب بود. اوج خرابکاری منافقین و تروریستها. صمد با فعالیتهای گروهکها مبارزه می کرد. کار خطرناکی بود.
آمدن ما به همدان فایدهی دیگری هم داشت. حالا دوست و آشنا و فامیل میدانستند جایی برای اقامت دارند. اگر خرید داشتند یا میخواستند دکتر بروند، به امید ما راهی همدان میشدند. یا این حساب، اغلب روزها مهمان داشتم.
یک ماه که گذشت. تیمور، برادر صمد، آمد پیش ما. درس میخواند. قایش مدرسهی راهنمایی نداشت. اغلب بچهها برای تحصیل میرفتند رزن – که رفت و برگشتش کار سختی بود. به همین خاطر صمد تیمور را آورد پیش خودمان. حالا واقعاً کارم زیاد شده بود. زحمت بچهها، مهمانداری و کارهای روزانه خستهام میکرد.
آن روز صمد برای ناهار به خانه نیامد. عصر بود.تیمور نشسته بود و داشت تکالیفش را انجام میداد که صدای زنگ در بلند شد.تیمور رفت و در را باز کرد. از پشت پنجره توی حیاط را نگاه کردم.برادرشوهرم، ستار،بود.داشت با تیمور حرف میزد.کمی بعد تیمور آمد لباسش را پوشید و گفت:«من با داداش ستار میروم کتاب و دفتر بخرم.»
با تعجب گفتم:«صمد که همین دیروز برایت کلی کتاب و دفتر خرید.»
تیمور عجله داشت برای رفتن. گفت: « الان برمیگردیم. »شک برم داشت،گفتم:«چرا آقا ستار نمیآید تو؟»
همینطور که از اتاق بیرون میرفت، گفت:«برای شام میآییم.»دلم شور افتاد. فکر کردم یعنی اتفاقی برای صمد افتاده. اما زود به خودم دلداری دادم و گفتم:«نه، طوری نشده.حتماً ستار چون صمد خانه نیست،خجالت کشیده بیاید تو. حتماً میخواهند اول بروند دادگاه صمد را ببینند و شب با هم بیایند خانه.» چند ساعتی بعد،نزدیک غروب،دوباره در زدند. این بار پدرشوهرم بود؛ با حال و روزی زار و نزار.تا در را باز کردم، پرسیدم:«چی شده؟! اتفاقی افتاده؟!» پدرشوهرم با اوقاتی تلخ آمد و نشست گوشهی اتاق.هر چه اصرار کردم بگوید چه اتفاقی افتاده، راستش را نگفت. میگفت:«مگر قرار است اتفاقی بیفتد؟! دلم برای بچههایم تنگ شده. آمدهام تیمور و صمد را ببینم.»
باید باور میکردم؟! نه،باور نکردم.اما مجبور بودم بروم فکری برای شام بکنم. دلهرهای افتاده بود به جانم که آن سرش ناپیدا.توی فکرهای پریشان و ناجور خودم بودم که دوباره در زدند. به هول دویدم جلوی در. همین که در را باز کردم، دیدم یک مینیبوس جلوی در خانه پارک کرده و فامیل و حاجآقایم و شیرین جان و برادرشوهر و اهل فامیل دارند از ماشین پیاده میشوند. همان جلوی در وارفتم. دیگر مطمئن شدم اتفاقی افتاده. هر چه قسمشان دادم و اصرار کردم بگویند چه اتفاقی افتاده ، کسی جواب درست و حسابی نداد.همه یک کلام شده بودند:«صمد پیغام فرستاده، بیاییم سری به شما بزنیم.»
باید باور میکردم؛ اما باور نکردم. میدانستم دارند دروغ میگویند. اگر راست میگفتند، پس چرا صمد تا این وقت شب نیامده بود.تیمور با برادرش کجا رفته؟!چرا هنوز برنگشتند.این همه مهمان چطور یکدفعه هوای ما را کردند.
🔰ادامه دارد....🔰
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
📌 #طرح_مهدوی ؛ #عاشقانه_مهدوی
🔹 حرفهای زیادی روی دلم مانده است
میشود با بهار بیایی؟
🌸 السَّلاَمُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ فِطْرَةِ الْأَيَّامِ
🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
🔹️@Ghadami_Bara_Zoohor
🔹️فقط دعا گویانِ امام مهدی، اهل نجاتند!
💎 امام حسن عسکری علیه السلام:
به خدا قسم او(قائم عجل الله فرجه)، غيبتى طولانى خواهد داشت كه هيچ كس در آن نجات نمىيابد، مگر كسى كه خداى تعالى او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد؛ و در دعا به تعجيل فرج موفّق سازد.
💎وَ اَللَّهِ لَيَغِيبَنَّ غَيْبَةً لاَ يَنْجُو فِيهَا مِنَ اَلْهَلَكَةِ إِلاَّ مَنْ ثَبَّتَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى اَلْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ فِيهَا لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِيلِ فَرَجِهِ.
📘کمال الدين، ج ۲، ص ۳۸۴
💎 کسی که در این اوضاع آخرالزمانی که اکثریت مردم جهان در غفلت و بی خبری به سر میبرند، بی خدایی و لامذهبی و بی تفاوتی نسبت به امام زمان موج میزند، برای ظهور و فرج دعا میکند.. یعنی این شخص دغدغه غیبت و غربت آقایش را دارد؛
💎و قطعا مورد توجه و عنایت خاص خداوند و مشمول دعای خیر معصومین علیهمالسلام واقع میشود!(به شرط صحیح العقیده بودن)! یادت باشد برایش دعا کنی، مادرش دعایت میکند!!!
🔹️@Ghadami_Bara_Zoohor
#امام #زمان آمدنی نیست، آوَردَنیست"
✨ حاج اسماعیل دولابی میفرماید: ظاهرا میگوییم آقا می آید ولی در حقیقت ما به خدمت حضرت میرویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم، باید از پشت دیوار بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از همان ابتدا حاضر بودند. امام زمان گم و غائب نشده است. ما گم و غائب شده ایم.
📚 مصباح الهُدی ص ۳۱۹
از حضرت فاطمه روایت شده که پیامبر اکرم فرمودند: امام همچون کعبه است که (مردم) باید به سویش روند، نه آن که (منتظر باشند تا) او به سوی آنها بیاید.
📚 بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۵۳
تا ما نخواهیم، او نمی آید...
کافیست از خودمان شروع کنیم..
#اللهم_عجل_لوليک_الفرج
تعجیل درفرج مولا صاحب الزمان 3 صلوات
🔹️@Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#اطلاعات حقوقی بد نیست بدانید: ✅✅✅ 🕰 گاهی اتفاق افتاده که به دلیل برخی #شوخی هایی با افراد، آنها
#اطلاعات حقوقی
حقوق مسافرین چیست❓✍️❓
1. صدور بلیط توسط شرکت مسافربری و تسلیم آن به مسافرین با ذکر مشخصات طبق ضوابط و مقررات
2. اطلاع رسانی به مسافرین توسط شرکت مسافربری در زمان صدور بلیط از مسیر حرکت به نحو مقتضی
3. استرداد قیمت بلیط در صورت انصراف از سفر تحت شرایط مقرر، که تا یک ساعت قبل از حرکت ده در صد و بعد از آن پنجاه در صد از کل مبلغ بلیط کسر می گردد
4. تمدید بلیط مسافری قبل از انجام سفر بدون پرداخت هرگونه وجه اضافی
5. صدور بلیط رایگان برای اطفال کمتر از ۵ سال بدون اختصاص صندلی
6. سوار و پیاده نمودن مسافرین در پایانه های مسافربری
7. استفاده از مزایای بیمه ای در طول سفر
8. استرداد کل مبلغ بلیط در صورت تأخیر در جایگزین وسیله نقلیه حداکثر یک ساعت
9. جایگزینی وسیله نقلیه مناسب حسب ضرورت بدون دریافت هزینه اضافی در زمان تعیین شده
10. توقف وسایل نقلیه مسافربری در طول سفر جهت صرف غذا و انجام فرایض دینی در مکان و زمان مناسب
11. حمل توشه همراه مسافر به میزان ۲۰ کیلوگرم بصورت رایگان و بیش از آن با پرداخت هزینه های مربوطه ۵/۲درصد نرخ پایه بلیط برای هر کیلوگرم بار اضافی
12. عدم دریافت هرگونه وجهی غیر از وجه بلیط مسافری از مسافرین.
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
🌸🍃 🍃 🔖میخچه ، از چیستی تا درمان ✔️ميخچه، توده هايي از سلول هاي مرده اي هستند که حاصل اصطکاک و بر خ
علائمکمخونی
🌼مهمترین علامت کمخونی احساس خستگی زودرس و فرسودگی است، علائم دیگر شامل:
🍂ضعف
🍀رنگ پریدگی پوست
🍂ضربان نامنظم یا تند قلب
🍀کوتاهی نفس
🍂درد سینه
🍀احساس سبکی در سر و یا سرگیجه خفیف
🍂مشکلات شناختی
🍀بی حسّی، کرختی یا سردی انتهای اندامها
🍂سردرد
⚡ممکن است در ابتدا کم خونی آنقدر ضعیف باشد که متوجه علائم آن نشوید، اما شدّت علائم با پیشرفت کم خونی افزایش مییابد.
#هدف_ما_سلامتی_شماوخانواده_هاست
#سلامتی
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
بسم الله الرحمن الرحیم 💫 سلام وعرض ادب 🌹 📌#جلسه_ششم ( 6⃣) 📝موضوع :#آموزش_مدیریت_تمایلات_برای_نوجوانا
سلام وعرض ادب 🌹
📌#جلسه_هفتم ( استادحسینی )
📝موضوع :#آموزش_مدیریت_تمایلات_برای_نوجوانان
#قسمت_هفتم
♻️تا وقتی که این #پذیرش_رنج رو این
بچه یاد نگرفته باشه حتی #مدیریت_تمایلات هم به دردش نمیخوره😔😔
❓پذیرش#رنج چی میگه❓❓
🔅میگه عزیز من شمادر دنیا #رنج خواهید کشید
➖بالا بری
➖پایین بری
➖خوشت بیاد
➖خوشت نیاد
بالاخره باید #رنج بکشی✔️
🔴شما یک نفر رو در دنیا پیدا نمیکنی بگه آقا من هیچ رنجی در زندگی ندارم.
کسی رو سراغ دارین❓❓
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
سلام وعرض ادب 🌹 📌#جلسه_هفتم ( استادحسینی ) 📝موضوع :#آموزش_مدیریت_تمایلات_برای_نوجوانان #قسمت_هفتم
🔸همین خودتون غیر ممکنه #رنجی نداشته باشین..
هر کسی یک دردی ،،،یک مشکلی داره 😞
〽️طرف پیر باشه.
〽️جوان باشه
〽️زن باشه
〽️مرد باشه ➖〽️پولدار باشه
〽️فقیر باشه➖〽️رئیس جمهور باشه
➖〽️کارگر باشه
هر شغلی در هر کشوری در هر جایی که زندگی میکنه #رنج داره ...
🌷قران کریم می فرماید:::
لقد خلق الانسان فی کبد
((ما انسان را در رنج خلق کردیم)).
یعنی انسان شما فکر نکن میتونی یک جوری زندگی کنی که هیچ #رنجی نکشی
همچین چیزی نیست😉😉
♨️شما بالاخره در دنیا باید یک #رنج_هایی رو بپذیری و این پذیرش#رنج
یکی از اولین چیزهایی هست که به انسانها باید آموزش داده بشه 👇👇
در همون ۷سالگی
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
🔸همین خودتون غیر ممکنه #رنجی نداشته باشین.. هر کسی یک دردی ،،،یک مشکلی داره 😞 〽️طرف پیر باشه. 〽️جوا
📛فکر کن یک بچه ای از ۷تا ۱۴ سالکی
۷سال #پذیرش_رنج و #مبارزه_با_هوای_نفس رو یاد بگیره این بچه ۱۴،،۱۵سالگی اندازه یک پیر مرد ۸۰،،۹۰ساله می فهمه
سرد و گرم چشیده روزگار خواهد شد.
🔮اصلا این آدم هست که #لذت_زندگی رو متوجه میشه.✅
⭕️آدمی که همش دنبال#هوای_نفسش بره اصلآ نمی فهمه #لذت چبه⁉️⁉️
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
📛فکر کن یک بچه ای از ۷تا ۱۴ سالکی ۷سال #پذیرش_رنج و #مبارزه_با_هوای_نفس رو یاد بگیره این بچه ۱۴،،۱۵
💠حالا در این مورد یک مقدار توضیح بدم بعد بحث #رنج رو ادامه بدم .
♦️اگر کسی می خواهد #لذت هم ببره حتی #لذت دنیایی 👈ما همیشه لذت آخرتی که نمیگیم 👈لذتهای معنوی..
حتی لذت خوردن شما میخوای لذت بیشتری از خوردن ببری👇👇
خوب باید جلوی خودت رو بگیری تا بیشتر لذت ببری ..
❓❓یک سوال❓❓
❓لذت شام بیشتره یا لذت افطاری❓
افطاری چرااا⁉️⁉️⁉️
چون یک ذره جلوی خودت رو گرفتی خیلی سادست👌👌
هر جایی که انسان میخواد حتی #لذتهای_سطحی رو هم ببره باید یک مقداری جلوی خودش رو بگیره تا همون #لذتهای_سطحی هم خیلی لذت ببره ...
🌸 شهید مطهری یک تعبیری دارن میگن::
که واقعآ کسانی که بین الطلوعین میخوابند خیلی لذت ها رو از دست میدن😔😔
🦋اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم🦋
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor