هدایت شده از کانال حسین دارابی
🔴 تقدیم به همهی عمّهها
توی فرهنگ کوچهبازاری، عمه یک چهره بدجنسه که همه اخلاقای بد بچهها بهش رفته و همه لعن و نفرینا نثارشه، نصف جوک و لطیفهها هم که شوخی با عمهخانوماس.
اما توی سِیرِ زندگی اهلبیت عمه نقش محوری داره و انگاری جای پای عمهها توی همهی تحولاتِ بزرگ هست!
از صفیه عمهی پیامبر گرامی تا حکیمهخاتون عمهی امام زمان، عمهها هستند و نقش ایفا میکنند که خب این قصه با درخشش حضرت زینب به اوج خودش میرسه و به عمه جایگاهی ویژه میبخشه!
بین این عمههای شهیر، یک عمهای هم هست که ظاهرا جوانتر از بقیه بوده و حتی نقل شده که ایشون مجرد هم بوده!
عمه جانِ جوادالائمه!
عمهای که زیارتش با زیارت حضرت زهرا برابر دونسته شده و آقا علیبن موسیالرضا و جوادالائمه هم به زیارت این عمهی گرامی خیلی سفارش نموده.
عمهی جوانی که حرکت و هجرتش نقطهی عطف همهی حرکتهای بعد از خودش در مسیر حمایت از ولایته.
بذارید الکی فلسفیش نکنم و همینطور خودمونی ادامه بدم.
شما در هر نقطه از ایران که سر به دیوارِ امامزادهای بذارید و عرض حاجتی کنید، نفسی چاق کنید و عطر گلاب حرمی رو بریزید توی ریههاتون، زیر باد کولر گازی یا توی سایهی ایوون بقعهای خستگی در کنید، از صدای گنجشکهای صحنش لذتی ببرید، صفحه قرآنی بخونید، دو رکعت نمازی بجا بیارید، حاجتی بگیرید و حتی اگه تو مسیر مسافرت، خسته و کوفته، توی نمازخونهای پایی دراز کنید و آخیشِ از ته دلی بگید، باید بدونید که تجربهی هر کدوم از این حالِ خوبها رو مدیونِ همون عمهای هستید که چند قرن پیش راه افتاد سمت ایران و با جای قدمهاش رودی از نور و حیات و نَفَس رو جاری کرد سمت ایرانِ ما و بعد از اومدنِ اون عمه بود که میشد توی هر قریه و روستایی از ایران، بقعهای برای تازه کردن نفس و پاک کردن اشک پیدا کرد...
تولدتون مبارک عمهای که از حجاز برای ما ایرانیها یک چمدون نه، که هزار هزار چمدون عشق و هجرت و جهاد و شهادت سوغات آوردید و ما با سوغاتیهای شما بود که بیشتر از چهل ساله سربلندِ دو سراییم💚
✍ملیحه سادات مهدوی
راستی! کفالت امام خمینی جان، هم با عمهشون بوده😅 باید هشتگ بزنیم: #این_عمههای_اثرگذار
بفرستید برای عمههاتون
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
سلام_امام_زمانم❤
سلام بر تو 🍃
ای نور✨ خداوند؛
که هدایت یافتگان به مدد آن،
راه را از بیراهه می شناسند...
و مومنان💞 به یُمن آن نجات مییابند...
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــــالْفَــرَج🌤
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
پاسخ شما به این سوال چیه؟ 🔶 جواب این سوال مبنای تمام مطالب بعدی ما در تربیت فرزند خواهد بود.
#آداب_تربیت_فرزند ۵۴
✅ حالا که هدف عملیاتی تربیت فرزند رو فهمیدیم میایم سراغ روش تربیت فرزند در هفت سال اول.
🔶 اگه قرار باشه ما بچه رو در هفت سال دوم تحت دستورات فراوان قرار بدیم و امر و نهی کنیم این یک مقدمه مهم میخواد
👈💥 مقدمه ش اینه که در هفت سال اول، پادشاهی کودک رعایت بشه تا دیگه هیچ عقده ای توی دل بچه باقی نمونه.
💢 وقتی بچه عقده محبت یا سایر عقده ها رو داشته باشه در هفت سال دوم به راحتی زیر بار تربیت نمیره. نمیشه بهش گفت که دوست داشتنی هات رو کنار بذار!
اون بیچاره هنوز در عطش خواسته های برطرف نشده ش قرار داره.
🔹 پس مقدمه مهم دوران اصلی تربیت اینه که بچه دوران پادشاهی رو به خوبی بگذرونه
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#آداب_تربیت_فرزند ۵۴ ✅ حالا که هدف عملیاتی تربیت فرزند رو فهمیدیم میایم سراغ روش تربیت فرزند در هفت
#آداب_تربیت_فرزند ۵۵
❤️ برای همین هست که میگیم پدر و مادر باید خیال بچه رو راحت کنند. مدام بچه رو توی بغل بگیرن و نوازش کنند و محبت کنند.
💕 بچه باید احساس کنه که توی پر قو داره بزرگ میشه و محبت کافی داره دریافت میکنه.
🌹 مادر همیشه با لبخند به کودکش نگاه کنه و عمیقا احساس محبت داشته باشه حتی زمانی که بچه خطایی کرده.
👈بازی هایی هم که برای کودک قرار میدید باید به افزایش قدرت مدیریت علاقه ها کمک کنه.
🔸مثلا وقتی کودک سه ساله خودتون رو مغازه میبرید و میخواد که چیزی براش بخرید بهش بگید عزیزم شکلات رو انتخاب میکنی یا بستنی؟
#تربیت
#تربیت_فرزند
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🔹همیشه برای کودک زمینه انتخاب بین علاقه ها رو فراهم کن و کم کم کمکش کن تا انتخاب های بهتری داشته باشه.
مثلا توی بازی های گروهی بچه ها بگید هر کی تونست برای بقیه فداکاری بیشتری کنه اون برنده هست.
کودک باید فداکاری کردن براش یه کار طبیعی و ساده باشه.
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
#زندگی_مشترک
#زوجین
🔹سمیترین رفتار زوجین...👍
🔸عدم نشاط زوجین
🔸تحقیر خلقت!
#خدا اثر انگشت کسی رو شکل
کسی دیگه قرار نداده 👇
مقایسه نکن❌
🎥دکتر #عزیزی
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
☘️ کسی که اخلاق خوش در خانه دارد مانند کسی است که روزها را روزه دارد و شبها را عبادت کند.
💐 در یک کلام زبان باعث سوراخ کردن کیسهی اعمال است، هر چه اعضا زحمت میکشند و جمع میشوند یک حرکت زبان کیسه را سوراخ میکند!
🌿 اگر از زن و فرزند غضبناک شدید باید از مهلکه خارج شوید وگرنه قطعاً زمین خواهید خورد.
🌸شرط دیدن امام زمان تقواست و بس؛ مقداری هم زبان را قرص داشتن است و باید ثابت کنی اختیار زبانت را داری.
💠 آیتالله خوشوقت (ره)
#تلنگر
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
. نکته نـــــ😍اب امام زمانی شب بیست و هفتم : 🔆 #سؤال راهکارهای عملی یاد امام زمان (عج) را بفرمایی
.
نکته نـــــ😍اب امام زمانی شب بیست و هشتم :
🔆 #سؤال
قسمت دوم راهکار عملی یاد امام
زمان ارواحنا له الفداء 👇
🔆 #جواب
6. در تعقیبات نمازها امام زمان رو
دعا کن👈تعقیبات نماز صبح برای
ظهور، تعقیبات نماز ظهروعصر برای
ظهور حضرت حجت (عج)
7. هدیه به مادر امام زمان (عج)
8. برپایی جلسات مهدوی
9. حضور در اماکن منتسب به حضرت
10. دوستی با مهدیون👌
رفیقی داری که شما رو یاد امام زمان
بندازه!؟ اگر داری سفت بچسبش که
مانند گوهر نایابه در این زمانه
11. در زمان استجابت دعا، امام رو
دعا کن👇
🔸اول اذان ظهر
🔸غروب
🔸زمان نزول باران
🔸وقت افطار
🔸عصر روز عرفه
🔸شب های قدر
🔸100 آیه از قرآن که خوندی دعا
مستجابه؛ واسه امامت دعا کن
🔸زمانی که برای #اباعبدالله اشک
میریزی یا مراسمی میری
13. روز #جمعه رو از دســــت نده👇
#زیارت حضرت در روز جمعه رو حتما
بخون، صد صلوات هر جا بودی هدیه
کن برای حضرت ( اگه شرایط نداشتی
در بین کارهات 14 صلوات هدیه کن)
12. هماهنگ کردن محیط زندگی و
محیط کار با یاد حضرت👇
🔸یه پرچم امام زمانی
🔸یه تابلو
🔸یه نوشته با دستخط خودت
🔸یه پوستر
یه چیزی که وقتی سرت رو بالا میاری
ببینی و یاد امام زمان بیفتی👌
14. اگر در موقعیت گناه قرار گرفتی
به خاطر #امام_زمان (عج) خارج شو
( همه چیز از خروج تو شروع میشه
دوست خوبم😇دیدم که میگما🥰)
همین الان با یه #صلوات حضرت رو
یاد کن و ازش بخـــــــــــواه اسمتو جزء
یاران بنویسه😍ان شاء الله ❤️
#شبانه
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
May 11
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_دهم 💠 عباس و عمو با هم از پلههای ایوان پایین دویدند و زنعمو روی ایوان خ
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_یازدهم
💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکردم فکرش بههم ریخته و دیگر نمیداند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفسهایش را میشنیدم.
انگار سقوط یک روزه #موصل و #تکریت و جادههایی که یکی پس از دیگری بسته میشد، حساب کار را دستش داده بود که بهجای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!»
💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به #آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بیتابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت میمونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید!
این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب #نیمه_شعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را میسوزانَد.
💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر دهها کیلومتر آن طرفتر که آخرین راه دسترسی از #کرکوک هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد.
آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ #داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشیها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریدهاند.
💠 همین کیسههای آرد و جعبههای روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بستهشدن جادهها آذوقه مردم تمام نشود.
از لحظهای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای #دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسنترها وضعیت مردم را سر و سامان میدادند.
💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش میگرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب میفهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمیتواند با من صحبت کند.
احتمالاً او هم رؤیای #وصالمان را لحظه لحظه تصور میکرد و ذره ذره میسوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در #محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت.
💠 به گمانم حنجرهاش را با تیغ #غیرت بریده بودند که نفسش هم بریده بالا میآمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت میکرد تا نفسهای خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم میخوان #مقاومت کنن.»
به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لبهایی که از شدت گریه میلرزید، ساکت شدم و اینبار نغمه گریههایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم.
💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را میشنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که بهسختی شنیده میشد، پرسید :«نمیترسی که؟»
مگر میشد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور میتوانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَهلَه میزد.
💠 فهمید از حمایتش ناامید شدهام که گریهاش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! بهخدا قسم میخورم تا لحظهای که من زنده هستم، نمیذارم دست داعش به تو برسه! با دست #قمر_بنی_هاشم (علیهالسلام) داعش رو نابود میکنیم!»
احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیتالله سیستانی حکم #جهاد داده؛ امروز امام جمعه #کربلا اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچههاشو رسوندم #بغداد و خودم اومدم ثبت نام کنم. بهخدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو میشکنیم!»
💠 نمیتوانستم وعدههایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز میخواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کمر داعش رو از پشت میشکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً #حیدری بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید.
نبض نفسهایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرمتر شد و هوای #عاشقی به سرش زد :«فکر میکنی وقتی یه مرد میبینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد...
#ادامه_دارد
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
#خدایا
با نام تو
آغاز می کنم
شروع هر لحظه را...
که توزیباترین علت هرآغازی....
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹️@Ghadami_Bara_Zoohor