eitaa logo
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
170 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
9 فایل
تمام روزها چشمم به پنجره‌ست، عطرت می‌پیچد اما....نمیایی! عیبی ندارد مولایم،هنوز چشم دارم، هنوز پنجره هست، نور هست، امید هست، خدا هست...... پاسخگویی: @gomnam_65 تاسیس کانال :۱۴۰۱/۱۱/۲۵ پایان کانال: ظهورآقاامام زمان(عج)ان شاء الله⚘️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#افزایش_ظرفیت_روحی 20 #اهمیت_تذکر_درونی 🔶 خیلی وقتا میشه که آدم با یه سری آموزش های دینی و اخلاقی
21 .... مثلا فرمودند که انسان مومن روزی حداقل 51 آیه قران بخونه. و حتی فرمودن بهتره که این 51 آیه رو طی 14 مرتبه بخونه!✔️ تقریبا میشه گفت هر یک ساعت یک بار باید آدم قرآن بخونه! ❇️ خب خودتون حساب کنید که اگه یه نفر هر یک ساعت یک بار چند تا آیه قرآن بخونه اصلا دیگه به این سادگیا سمت هوای نفس نخواهد رفت. 🔶 خصوصا اینکه آدم به معانی آیات قرآن توجه کنه. اساسا قرآن کتاب تذکر هست... اینکه فرمودن از ما نیست کسی که هر روز خودش رو محاسبه نفس نکنه... برای چی؟ ☢️ برای چی ائمه معصومین علیهم السلام انقدر تاکید دارن که ما مدام از هوای نفسمون حساب بکشیم؟ 💢 برای اینکه هوای نفس طوری هست که اگه یک ساعت رهاش کنی میزنه داغونت میکنه. حتما یه جوری حالت رو میگیره.😒 🌹🌺 خب امامان معصوم فداشون بشم خیلی علاقه دارن به اینکه ما حالمون توسط هوای نفس گرفته نشه... از بس دوستمون دارن نمیخوان ما اذیت بشیم... 🔶 از روش های تذکری که خداوند مهربان و اهل بیت علیهم السلام برامون قرار دادن استفاده کنیم. خصوصا به طور روزانه چند آیه قرآن رو با معناش قرائت کنیم. 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
🦋خیلی از مردم از لحاظ سلامتی مشکل دارند. نمی توانند شب ها بخوابند، غذای آنها به خوبی هضم نمی شود، ز
🌿🌺﷽🌿🌺 🦋 وقتی که حال شما خوب نیست یکی از این علتها یا چندتا از این علتها را جستجو کنید و شک نکنید که علت حال بد شما همین است و بس 1️⃣ شما به نداشته هایتان و نخواسته هایتان و اتفاقها و خاطرات منفی و شکستهای گذشته و رنجشهای قبل فکر کردید و این فکر کردن را ادامه دادید! 2️⃣ ساعاتی قبل یا روزهای قبل کلمات منفی و ناامیدکننده و ترس آور و کینه آوری را برزبان آورده اید! 3️⃣ یک فکر منفی باید 17 ثانیه ادامه پیدا کند تا بتواند حال شما و کار شما را خراب کند!!! 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی سلامتی و تعجیل در فرج حضرت بقیه الله صلوات
12.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره جذاب حاج آقا قرائتی از یک دختر یازده ساله @SpecialFamily
22.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢یا صاحب الزمان (عجل الله) 💠ای آنکه ظهور تو تمنای همه (عج)
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#تقوا_طرح_زیبای_زندگی 77 ❇️تقوا میگه اگه شما میخوای ثروتمند بشی باید به دیگران ببخشی. باید دست کری
78 هر موقع حس کردید حالتون بده حتما هر جور شده برید حال یه نفر رو خوب کنید. بعد میبینید حال خودتون هم خوب شده 💞😊 اون فرد هرچقدر نسبت نزدیک تری به شما داشته باشه حال خوب شما هم بیشتر میشه. مثلا اگه یه خانمی با یه کلام زیبا حال شوهرش رو خوب کنه. بعد خدا تمام غم های دنیا رو از دل اون خانم برمیداره. 💕🌹 یا آقایی با یه کلام قشنگ حال خانمش رو خوب کنه. یا یه شاخه گل بخره. لازم هم نیست که حتما یه مناسبتی باشه. همینجوری یه دفعه ای برای خانمش یه کار احساسی کنه. بعد انقدر حال دل اون آقا خوب میشه. 💢 توی دنیا تنها خوری نداریم! خدا ما آدم ها رو متصل به همدیگه کرده و داره ماها رو با هم امتحان میکنه. حال خوب و بد ما آدم ها بهمدیگه وصله. بهم کمک کنیم همگی حالمون همیشه خوب باشه 😊🎁 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
بسم الله الرحمن الرحیم 💐 #اخلاق_در_خانواده #کلام_بیست_و_چهارم #سخن_محبت_آمیز❤️ 🌺 گفتگو و سوال و
بسم الله الرحمن الرحیم 💐 ✨در احکام دین مقدس اسلام ، در امور مربوط به خانه و کارهای مختلف خانواده، احکامی اولیه و ثانویه دارد ✅ احکام اولیه⏪ آنهایی هست که زن و شوهر باید در مرحله اول اجرا کنند سپس اگر تخلف ورزیدند🚫 ، نوبت به احکام ثانویه می‌رسد . 🔻ولی بسیاری از مردم رو میبینیم که حکم ثانویه رو بجای حکم اولیه میگیرند و در مقابل عمل دچار محذور و سرگردانی می‌شوند .😕 بعنوان نمونه میگویند : ⛔️دستور اسلام هست که زن در خانه کار نکند ، بچه شیر ندهد یا اگر شیر داد آخرت المثل بگیرد نظافت نکند ووووو ⛔️مرد هم می‌تواند بگوید راضی نیستم از خانه بیرون بروی حتی اگر پدر ومادرت نیاز داشته باشند و یا بیشتر از دو دست لباس تابستانی و زمستانی نمیخرم ووو در این صورت اگر این دستورات اسلام عمل بشود زن در میان خانه اسیری در قفس میشود 🔴 و مرد رئیسی بدون خوراک و پوشاک و خانه مزبله ای به غیر قابل زیست 🔴 📌درسته حکم اسلام همین هست اما این حکم در مرحله دوم اجرا میشه و به اصطلاح ثانوی هست و در موقع تخطی از حکم اولیه و در زمان دعوا و درگیری قابل اجراست . ✅حکم اول اسلام که برای همه قابل اجراست و حکم اصلی و قاطع و طبق عدالت و فطرت ، این هست که خود زن و شوهر با آزادی و رضایت کامل ، امور خانه رو میان خودشون تقسیم کنند 🌸 علی و فاطمه علیها السلام که این موضوع رو مطرح کردن. ⚜ رسول خدا ص براشون اینگونه تقسیم کردند : کارهای خانه بعهده فاطمه س و کارهای بیرون خانه بعهده علی ع باشد 😍 🌺فاطمه س از این تقسیم کار راضی و خشنود شدند و فرمودند: بسیار خوشحال شدم که پدرم کارهای مربوط به مبارزه زندگی و درگیری با مردان را از گردن من برداشت .💞
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
بسم الله الرحمن الرحیم 💐 #اخلاق_در_خانواده #کلام_بیست_و_پنجم #احکام_اولیه_وثانویه_درهمسری ✨در ا
❇️ از آنجایی که اسلام عزیز رضایت و آزادی زوجین رو در مرحله اول دستورات خودش قرارداده این تقسیم رو الزامی نکرده تا اگر در شرایطی عکس این تقسیم اتفاق افتاد مانعی نباشه ✅ و زن و شوهر بتونند در کمال مهر و محبت و آزادی با هم به توافق برسند💞 ❇️ خلاصه اینکه اگر فقها در رساله ها مینویسند شوهر میتواند به زن اجازه ندهد از خانه بیرون رود و یا زن میتواند در خانه هیچ کاری انجام ندهد قانون و دستوری هست که حق و اختیار را به زن و شوهر میدهد و اینگونه قوانین برای زمان نزاع و اختلاف هست نه برای همیشه .⭕️ اگر خاطرتون باشه در ابتدای این مباحث عرض کردیم که اصالت با اخلاق هست نه حقوق ✅ یعنی جایی که با اخلاق شایسته میشه زندگی رو شیرین کرد از حقوق و قوانین استفاده نمی‌کنیم👌 🌷امام صادق علیه‌السلام از پدرش امام باقر علیه السلام نقل می‌فرماید: 🔻علی و فاطمه درباره خدمات خانه از رسول خدا ص داوری خواستند پیغمبر قضاوت فرمود که خدمت درون خانه برعهده فاطمه باشد و خدمت بیرون خانه بر عهده علی . فاطمه گفت : جز خدا کسی نمی‌داند که چه سروری به من دست داد از اینکه رسول خدا ص دست به گریبان شدن با مردان را از عهده من برداشت .🙏😍 وسائل جلد ۱۴_ص۱۲۳🍃 🔰و آن حضرت فرمود : هر زنی که به شوهرش شربت آبی بدن برای او بهتر است از اینکه یکسال عبادت کند و در آن سال روزها را روزه بدارد و شبها را نماز بخواند و نیز خداوند در برابر هر شربت آبی که به شوهرش میدهد شهری در بهشت برایش بنا میکند و شصت گناه او را می آمرزد .🌲 وسائل جلد ۱۴_ص۱۲۳📙 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💞💐
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
‍ 🌷 #دختر_شینا – قسمت ۶۵ ✅ فصل شانزدهم 💥 خانم دارابی، که دلش پیش من مانده بود، با یک قابلمه غذا آم
‍ 🌷 – قسمت ۶۶ ✅ فصل شانزدهم 💥 وقتی رسیدیم خانه، دیگر ظهر شده بود. رفت از بیرون ناهار خرید و آورد. بچه‌ها با خوشحالی می‌آمدند لباس‌هایشان را به ما نشان می‌دادند. با اسباب‌بازی‌هایشان بازی می‌کردند. بعد از ناهار هم آن‌قدر که خسته شده بودند، همان‌طور که اسباب‌بازی‌ها دستشان بود و لباس‌ها بالای سرشان، خوابشان برد. 💥 فردا صبح وقتی صمد به سپاه رفت، حس قشنگی داشتم. فکر می‌کردم چقدر خوشبختم. زندگی چقدر خوب است. اصلاً دیگر ناراحت نبودم. به همین خاطر بعد از یکی دو ماه بی‌حوصلگی و ناراحتی بلند شدم و خانه را از آن بالا جارو کردم و دستمال کشیدم. آبگوشتم را بار گذاشتم. بچه‌ها را بردم و شستم. حیاط را آب و جارو کردم. آشپزخانه را شستم و کابینت‌ها را دستمال کشیدم. خانه بوی گل گرفته بود. 💥 برای ناهار صمد آمد. از همان جلوی در می‌خندید و می‌آمد. بچه‌ها دوره‌اش کردند و ریختند روی سر و کولش. توی هال که رسید، نشست، بچه‌ها را بغل کرد و بوسید و گفت: « به‌به قدم خانم! چه بوی خوبی راه انداخته‌ای. » خندیدم و گفتم: « آبگوشت لیمو است، که خیلی دوست داری. » بلند شد و گفت: « این‌قدر خوبی که امام رضا (ع) می‌طلبدت دیگر. » با تعجب نگاهش کردم. با ناباوری پرسیدم: « می‌خواهیم برویم مشهد؟! » 💥 همان‌طور که بچه‌ها را ناز و نوازش می‌کرد، گفت: « می‌خواهید بروید مشهد؟! » آمدم توی هال و گفتم: « تو را به خدا! اذیت نکن. راستش را بگو. » سمیه را بغل کرد و ایستاد و گفت: « امروز اتفاقی از یکی از همکارها شنیدم برای خواهرها تور مشهد گذاشته‌اند. رفتن ته‌و‌توی قضیه را درآوردم. دیدم فرصت خوبی است. اسم تو را هم نوشتم. » گفتم: « پس تو چی؟! » موهای سمیه را بوسید و گفت: « نه دیفگه مامانی، این مسافرت فقط مخصوص خانم‌هاست. باباها باید بمانند خانه. » گفتم: « نمی‌روم. یا با هم برویم، یا اصلاً ولش کن. من چطور با این بچه‌ها بروم. » 💥 سمیه را زمین گذاشت و گفت: « اول آبگوشتمان را بیاور که گرسنه‌ام. اسمت را نوشته‌ام، باید بروی. برای روحیه‌ات خوب است. خدیجه و معصومه را من نگه می‌دارم. تو هم مهدی و سمیه را ببر. اسم شینا را هم نوشتم. » گفتم: « شینا که نمی‌تواند بیاید. خودت که می‌دانی از وقتی سکته کرده، مسافرت برایش سخت شده. به زور تا همدان می‌آید. آن‌وقت این همه راه! نه، شینا نه. » گفت: « پس می‌گویم مادرم باهات بیاید. این‌طوری دست‌تنها هم نیستی. » گفتم: « ولی چه خوب می‌شد خودت می‌آمدی. » گفت: « زیارت، سعادت و لیاقت می‌خواهد که من ندارم. خوش به حالت. برو سفارش ما را هم به امام رضا(ع) بکن. بگو امام رضا(ع) شوهرم را آدم کن. » گفتم: « شانس ما را می‌بینی، حالا هم که تو همدانی، من باید بروم. » یک‌دفعه از خنده ریسه رفت. گفت: « راست می‌گویی‌ها! اصلاً یا تو باید توی این خانه باشی یا من. » 💥 همان شب ساکم را بستم و فردا صبح زود رفتیم سپاه. قرار بود اتوبوس‌ها از آن‌جا حرکت کنند. توی سالن بزرگی نشسته بودیم. سمیه بغلم بود و مهدی را مادرشوهرم گرفته بود. خدیجه و معصومه هم پیشمان بودند. برایمان فیلم سینمایی گذاشته بودند تا ماشین‌ها آماده شوند. 💥 خانمی توی سالن آمد و با صدای بلند گفت: « خانم محمدی را جلوی در می‌خواهند. » سمیه را دادم به مادرشوهرم و دویدم جلوی در. صمد روی پله‌ها ایستاده بود. با نگرانی پرسیدم: « چی شده؟! » گفت: « اول مژدگانی بده. » خندیدم و گفتم: « باشد. برایت سوغات می‌آورم. » آمد جلوتر و آهسته گفت: « این بچه که توی راه است، قدمش طلاست. مواظبش باش. » و همان‌طور که به شکمم نگاه می‌کرد، گفت: « اصلاً چه‌طور است اگر دختر بود، اسمش را بگذاریم قدم‌خیر. » 💥 می‌دانست که از اسمم خوشم نمی‌آید. به همین خاطر بعضی وقت‌ها سربه‌سرم می‌گذاشت. گفتم: « اذیت نکن. جان من زود باش بگو چی شده؟! » گفت: « اِسممان برای ماشین درآمده. » خوشحال شدم. گفتم: « مبارک باشد. ان‌شاءاللّه دفعه‌ی دیگر با ماشین خودمان می‌رویم مشهد. » دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: « الهی آمین. خدا خودش می‌داند چقدر دلم زیارت می‌خواهد. » ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا