1_711947876.mp3
2.3M
یازهرا🌺:
روضه حضرت زهرا(س)
ای صفای خانه من الوداع
گرمی کاشانه من الوداع
الوداع ای یار هجده ساله ام
الوداع ای یار سیلی خورده ام
الوداع ای غنچه پژمرده ام
ای هم آوای علی تنها مرو
بی کسم من بی کسم زهرا مرو
با فراغ خود سیه پوشم مکن
من غریب هستم فراموشم مکن
**
گوزلریم ایوده بو دیوارو دره دوشدوخجا
فاطمه بیر بولور الله نه مشقت چکورم
داد اوغمدن که قیزون گلدی دیسون ئولدی ننم
باخدی گوردی باخورام الره حسرت چکورم
سن گیدنن گونوز ایوده گئجه چولده یاشورام
تار اولوب گون گوزومه دائمی ظلمت چکورم
نیلییم الریمی باغلادی تقدیر قضا
گوشه گیرم ئوز ایویمده هله غربت چکورم
فاطمه بیر گئجه معناده عقلا ایوه گل
گور حسین ناز الدیقجا نه محبت چکورم
آچیخ اولسیدی الیم قاتیلیوی قویمازدم
دولانا گوز قاباقندا چوخ اذیت چکورم
قاپیم باغلی قالوب بیر کس گلوب مندن خبر دوتمور
غریب ایتمیش فلک ایندی زول القربانی زهراجان
دیولر آغلاماق قلبی ایدر غم غصه دن خارج
منیم قلبیم بوشالمور غصه دن بیر آنی زهراجان
گونوزلر ایوده ایلشوب یانان قاپینی باغلارام
یتیم اوشاقلارون باخار دیزیمی من قوجاخلارام
هامی ایوه گیدن زمان گلوب بقیعده آغلارام
☑️کانال بانک مداحی
[@Bankmaddahi]👈
❣﷽❣
#شهادت_حضرت_زهرا س
#فاطمیه
روز آخر امیرالمؤمنین وارد خانه شد و دید حضرت زهرا پس از مدت ها که نمی توانست کار خانه انجام دهد، آن روز خمیری آماده کرده تا نان بپزد و ظرف آبی آماده کرده تا موهای حسنین و لباس هایشان را بشوید. امیرالمؤمنین با تعجب از آنچه می دید علت را پرسید و حضرت در حالی که اشک بر صورتش جاری بود فرمود:
«یا على، اکنون هنگام فراق من و توست. دیشب در خواب دیدم که پدرم در مکانی بلند ایستاده و به راست و چپ می نگرد و منتظر کسی است. عرض کردم:
پدر، رفتی و مرا تنها و بی کس باقی گذاشتی؟ شب و روز هر ساعت بر تو گریه میکنم و از هیچ غذایی لذت نمی برم و خواب راحت ندارم. فرمود: فاطمه جان، من اینجا منتظر تو ایستاده ام، چرا که مدت فراق زیاد شده و شب های انتظار و غم پایان یافته و ارتحال نزدیک شده است. دخترم، فردا شب هنگام رسیدن تو به من است.
با دیدن این خواب یقین کردم که فردا شب از نزد تو خواهم رفت. این خمیر را برای نان امروز آماده کرده ام و با این آب میخواهم موهای فرزندانم را بشویم؛ چرا که تو فردا مشغول غسل و کفن و دفن من هستی و می ترسم فرزندانم گرسنه بمانند و سرهایشان غبار آلود بماند و لباسهایشان تمیز نباشد.»
هنگامی که امیرالمؤمنین کلمه فراق را از حضرت زهرا شنید، گریست و فرمود:
«یا فاطمه، هنوز غم پدرت در قلب من است، پس چگونه می توانم دوباره با فراق تو محزون شوم؟»
حضرت زهرا فرمود:
«ای پسر عمو، بر فراق من همان گونه صبر کن که بر دوری پدرم صبر کردی که خدا با صابرين است».
آنگاه در حالی که میگریست موهای حسنین را شانه زد و لباس های فرزندانش را شست.
سپس به آنها فرمود:
«ای نور دیدگانم، کنار قبر پدربزرگتان بروید و برای من شفا بخواهید.»
هنگامی که حسنین رفتند، حضرت از فضه خواست تا بسترش را پهن کند. آنگاه در بستر خوابید و فرمود:
«ای پسر عمو، نزد من بنشین که اکنون وقت وداع است».
[@Bankmaddahi]👈
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈