eitaa logo
قهرمان من
754 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
757 ویدیو
0 فایل
🇮🇷یه کانال خاص با اعضای خاصتر ✅هدف معرفی شهدا، سبک زندگیشان، کرامات خاص و.. ✅سرگرمی مذهبی، تربیتی و پرورشی اجرای پویش های مذهبی و اهدا جوایز لینک کانال🤝👇 https://eitaa.com/joinchat/2889941063Cdb10755b04
مشاهده در ایتا
دانلود
20.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی پیکر ش ه ی د مرتضی عطایی در واکنش به همسرش از هر دو چشمش اشک میریزد + عکس این هشتگ ها مربوط به این پست نیست   -------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇😅 @ghahremane_man3 لینک گروه شهدایی ما https://eitaa.com/joinchat/2941255791Gc20d436cc3
ادامه پست قبلی *** او در روز هفدهم بهمن سال سی و پنج در شهرستان رفسنجان در محله قطب‌آباد دیده به جهان گشود. از مهم‌ترین فعالیت‌ها و مأموریت‌ها سیدحمید به همراه دیگر نیروهای اطلاعات ـ عملیات، شناسایی منطقه "هورالعظیم" بود، که حاصل آن در عملیات "خبیر" به بار نشست. عوارض جسمی این مأموریت حساس و دراز مدت، که مستلزم حضوری چندین ساعته و مستمر و شبانه‌روزی در آب‌های سرد هور بود، به شکل پا درد شدید بروز می‌کرد، اما کمتر کسی از بستگان و دوستان و نزدیکان سید حمید از این دردهای آزاردهنده اطلاع داشت. آری. او با یک پیکر برادر شهیدش متحول شد. توبه کرد. در مناطق جنگی بزرگی خون شهدا رو درک کرد و در آخر شهید شد. شادی روحش صلوات @ghahremane.Man3 این هشتگ ها مربوط به پست نمیباشد   -------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇😅 @ghahremane_man3 لینک گروه شهدایی ما https://eitaa.com/joinchat/2941255791Gc20d436cc3
ادامه از پست قبلی با پیروزی انقلاب و سپری شدن دوران ستمشاهی، یوسف نیز  همراه دیگر فرزندان مستضعف امام پا به عرصه انقلاب گذاشت و با تشکیل اولیه ، جذب خیل عاشقان انقلاب شد و بعد از جنگ  تحمیلی به صورت سربازی  گمنام و رزمنده‌ای خستگی‌ناپذیر مشغول نبرد با کفار بعثی شد. در همین سال‌ها برادر یوسف در حادثه‌ای  درگذشت. یوسف در عملیات‌های مختلف جبهه‌ها شرکت می‌کرد. او در لشکرهای علی بن‌ابی طالب و خاضعانه و غریبانه بدون آنکه مسئولیتی داشته باشد خدمت می‌کرد. از جمله نیروهای شجاع و کارآمد و گردان همیشه خط‌شکن حضرت ولیعصر عج‌الله استان زنجان بود که در عملیات‌های آبی - خاکی والفجر هشت و کربلای پنج در ماموریت‌های شناسایی و جمع‌آوری اطلاعات، از مناطق پدافندی دشمن و درهم شکستن خطوط مستحکم نیروهای بعثی، در کسوت یک بسیجی حضوری چشمگیر و نقشی تاثیرگذار داشت. او سرانجام در عملیات کربلای پنج، هنگام فتح پاسگاه کوت سواری عراق در شلمچه به رسید. چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داده بود: غواص یعنی -------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇😅 @ghahremane_man3 لینک گروه شهدایی ما https://eitaa.com/joinchat/2941255791Gc20d436cc3
هدایت شده از قهرمان من
این عکس مربوط است به عملیات کربلای یک است. «سنگرسازان بی سنگر جهاد تهران به فرماندهی شهید ملاآقایی و شهید مهدی عاصی تهرانی اومدند کمک رزمندگان لشکر حضرت رسول(ص). لودر و بلدوزرها جلوتر از نیروها برای زدن خاکریز حرکت می‌کردند. هوا روشن و پاتک دشمن شروع شده بود. فاصله تانک‌ها با دستگاه‌های مهندسی شاید صد متر بیشتر نبود که باد شدید هم شروع شد و تانک ها هم مستقیم به سمت لودر و بلدوزرها شلیک می‌کردند. با هر جابجایی خاک گرد و غبار بلندی ایجاد می‌شد. شهید خسرو صبوری روی لودر سینه به سینه تانک‌ها خاکریز می‌زد که ناگهان گلوله مستقیم تانک، لودر او رو نشانه رفت و به لودر اصابت و همزمان ترکشی، لوله هیدرولیک بازوهای لودر را پاره کرد و روغن داغ با حرارت مرگبار روی لودر ریخت. لودر شد یک پارچه آتش. خسرو هم پشت فرمان لودر؛ روضه رو باز نکنم . تا بچه ها رسیدند خسرو دیگر پشت فرمان نبود. فقط پاهای خسرو بود که روی پدالها قرار داشت. دو همسنگر بهت زده به باقی مانده رفیقشون نگاه می‌کنند. از سنگرساز بی سنگر شهید صبوری دو تا پای سوخته ماند که در گلزار شهدای امام زاده عقیل(ع) اسلامشهر به خاک سپرده شد.» این هشتگ ها مربوط به این پست نیست   -------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇😅 @ghahremane_man3 لینک گروه شهدایی ما https://eitaa.com/joinchat/2941255791Gc20d436cc3
متولد سال ۱۳۴۰ در شهر بود. وی در خانواده‌ای فرهنگی بزرگ شد و همه فرزندان از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با و آشنا می‌شدند و علاقه زیاد و ارتباط عمیق شهید محمد حسین یوسف الهی با نیز ریشه در همین دوران داشته است. در زمان جنگ و در و در واحد و مشغول به فعالیت و بعد‌ها نیز به عنوان جانشین این واحد انتخاب شد. این شهید بزرگوار در طول جنگ تحمیلی، پنج مرتبه به شدت مجروح شد و در نهایت در هشت در بیست و هفتم ماه سال ۱۳۶۴ به دلیل مصدومیت حاصل از بمب‌های شیمیایی در بیمارستان لبافی نژاد شهر تهران به رسید. واقعیت چشم برزخی او در پست بعدی👇👇👇 بیا تو کانال ما ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ 🏵️🏵️🏵️ قهرمان من 🏵️🏵️🏵️ ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
برای سلامتی‌ام و نیاز نکن/ و شهادت دارم اما حضور در منطقه را به همه این کارها ترجیح می‌داد و بارها به منطقه اعزام شد. در جریان به شدت از ناحیه گردن و پا مجروح شد و حتی پرده گوشش پاره شد. مادرش می‌گوید: هنگامی که به ما خبر مجروحیت حمید را دادند سراسیمه به سمت بیمارستان رفتیم و او را در شرایط نامطلوبی دیدیم. حمید تا من را دید گفت: مادر من آرزو و حسرت شهادت دارم، خواهش می‌کنم برای سلامتی من نذر و نیاز نکن و از رفتن به منطقه راضی باش. حدود دو ماه در بیمارستان بود و چند عمل جراحی روی او انجام شد اما تا بهبود نسبی پیدا کرد دوباره راهی منطقه شد. در جبهه سیب‌زمینی پوست می‌کنم به گفته مادر و سخاوت از جمله خصوصیات حمید بود تا جایی که برای مجلس عروسی‌اش میهمانی ساده‌ای برگزار کرد و به نیت ۳۰ جزء قرآن ۳۰ نفر از دوستان و اقوام را برای مجلس دعوت کرد. همچنین این خصوصیات را در منطقه هم داشت تا جایی که با وجود این که معاون گردان و فرمانده گروهان بود، همواره خود را نیروی تدارکات معرفی می‌کرد و اگر کسی درباره فعالیت‌هایش در می‌پرسید می‌گفت: در جبهه برای رزمندگان سیب‌زمینی پوست می‌کنم. ادامه مطلب در پست بعدی.. شما از طرف شهدا دعوت شدید فقط کافیه بزنی رو اسم کانال👇👇 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ 🏵️🏵️🏵️ قهرمان من 🏵️🏵️🏵️ ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐