eitaa logo
✍️قلم زنی✒️
233 دنبال‌کننده
642 عکس
117 ویدیو
3 فایل
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم ذره ای بودم و مهـــر تو مـرا بالا برد اینجا محفلی است، برای قلم زنی در عرصه‌ی نگارش دل‌نوشته‌های تحلیلی، تاریخی و ناگفته‌هایی از جنس افکار زن نگار ارادتمند #فاطمه_شکیب‌رخ دکتری تاریخ @Shakibrokh
مشاهده در ایتا
دانلود
واكنش عایشه هنگام شنیدن خبر شهادت اميرالمؤمنين (عليه السلام) هنگامی که خبر شهادت امیرالمؤمنین(ع) به مدینه رسید عائشه اظهار شادمانی کرد و بیت شعری بدین معنا خواند؛ اکنون با شنیدن این خبر، همچون مسافری که با رسیدن به مقصد چشمم روشن شده، آرام گرفتم! با شادمانی های عائشه و شعرخوانی‌هایش، زینب دختر أم سلمه (نادختری پیغمبر) به او اعتراض کرد و گفت: آیا نسبت به علی اینگونه می گویی!؟ عائشه با خنده‌ای تمسخرآمیز و ریشخند و با تظاهر به فراموشی که انگار نمی داند، دربارۀ چه موضوعی، خوشحالی می کند گفت: هرگاه فراموش کردم، یادآوری‌ام کنید! نیز روایت شده که عائشه هنگام شنیدن خبر شهادت حضرت، از فرط خوشحالی سجدۀ شکر کرد و از مَسروق -که از مقرّبین و راویان احادیث عائشه بوده- نقل شده که می گوید: روزی بر عائشه وارد شدم، دیدم برده‌ای را با نام «عبدالرحمن» صدا زد، و گفت: بَرده‌ام است. گفتم چطور اسمش را عبدالرحمن گذاشته‌ای!؟ گفت: به حبّ عبدالرحمن بن ملجِم، قاتل علی!* پ.ن: در هر زمانی از تاریخ می توان، در خانه وحی زندگی کرد، نان‌ و نمک سفره ی رحمت اللعالمین را خورد و عائشه بود، می توان با علی علیه السلام بیعت کرد، در جمل در کنار او جنگید و ابن مجلم مرادی شد! آری براستی که با حق ماندن، به قرابت و هم نشینی با حق، ارتباطی ندارد! کافی ست که نان حلال پدر و شیر‌پاک مادر، بندبندِ وجود آدمی را در بر گرفته باشد! آن گاه با قرن ها فاصله از جسمِ علی علیه السلام، چراغ هدایت در مسیر حق جویی، به روشنی خورشید، همواره تابان خواهد بود… اللّهمَّ العَن قَتلَة اَميرَالمُومِنين(علیه السلام) *موسوعة التاريخ الإسلامي ٥: ٤٣٧، و ٤٢٩ (پاورقی٤). @Ghalamzanii