eitaa logo
⚘...قرار عاشقی...⚘
519 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
⚘يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا⚘ صفحه رسمی اطلاع رسانی یادمان شهدای گمنام ورودی شهر مهران آدرس ایتا و روبیکا و ویراستی: @GharareeAsheghi آدرس اینستاگرام: @Gharar__asheghi ارتباط با ادمین : @M_sina_chavoshi
مشاهده در ایتا
دانلود
عکسی که شوخی شوخی جدی شد زمانی شهید حاج نزد رزمندگان رفت، زمانی که فرماندهان خواستند یک عکس یادگاری با حاج قاسم بگیرند، ابوحامد (علیرضا توسلی) به شوخی گفت: شهدا به ترتیب. ‼️ ولی این شوخی نبود، بلکه خیلی جدی به واقعیت تبدیل شد. 🔻 در این تصویر عکس شهیدان علی سلطان مرادی (۲۲ بهمن‌ماه سال ۱۳۹۳)، عباس عبداللهی (۲۲ بهمن‌ماه سال ۱۳۹۳)، علیرضا توسلی (نهم اسفندماه سال ۱۳۹۳)، حسین بادپا (۳۱ فروردین‌ماه۱۳۹۴)، مصطفی صدرزاده(اول آبان‌ماه سال ۱۳۹۴) و حاج قاسم سلیمانی (۱۳ دی‌ماه سال ۱۳۹۸) دیده می‌شود .
کمر درد شدیدی داشت. بعد از فیزیوتراپی و درمان، رفت بیت‌الزهرا. میهمان‌ها که می‌آمدند، مدت زیادی سر پا می‌ایستاد. جلوی پای میهمان‌ها تمام قد می‌ایستاد و به همه خوش آمد می‌گفت‌. گفتم: با وضعیتی که شما دارید، صلاح نیست این‌قدر سر پا بایستید و جلوی هر کسی که وارد می‌شود، از روی صندلی بلند شوید. گفت: همه‌ کسانی که می‌آیند این‌جا، میهمان مادر هستند. مگر می‌شود برای میهمان مادر از جایم بلند نشوم؟! یک پسربچه‌ی چهار ساله وارد شد؛ جلوی پای او هم بلند شد، ایستاد و خوش آمد گفت. گفتم: حاج آقا، این بچه که متوجه احترام شما نمی‌شود. ایستادن جلوی او که ضرورت ندارد. گفت: اگر این بچه احترام من را ببیند، همیشه به این‌جا می‌آید و روضه‌خوان مادرم خواهد شد. سردار دل ها حاج @merajshohda
4.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 🔺وقتی شهید حاج در نماز عید فطر لبخند معروفش رو زد... 🔻شعری که حاج قاسم رو به خنده آورد @merajshohda
این عکس برای آذر ماه سال ۱۳۹۵ است... بازديد ميدانی "شهید حاج قاسم سليمانی" از مناطق تازه پاكسازی شده و قلعه حلب! آنقدر که مغزم خسته می‌شود عصبی میشوم و دندان به هم میسایم که آن زمان که او در بیابان ها با جسم ناقص و مجروحش برای امنیت ما مردم ایران و انسان ها تلاش می‌کرد ما چکار میکردیم؟ ما کجا بودیم؟ ما به چه کاری مشغول بودیم... زمانی که او مرگ را به سخره گرفته بود مسئولان چکار میکردند؟ احتمالا برخی هایشان تا گردن در جکوزی و استخر بودند. شایدم در کاخ هایشان خوابیده بودند ‏وقتی حاجی به خاطر ما دولا دولا می‌دوید زمین میخورد و زانوهایش زخمی میشد وقتی سرما به استخوان هایش میزد وقتی سوت خمپاره می‌آمد و روی زمین می‌خوابید و سرش به زمین میخورد و محاسنش خاکی میشد سر من بر بالش نرم بود! وقتی غم کودکان را میخورد ‏من در حال غصه خوردن برای چه بودم؟ او هیچگاه بر کسی منت نگذاشت اصلا چیزی نمی‌گفت! این اذیت می‌کند مرا بغض گلویم را میفشارد از این همه خدمت سلیمانی ها و این همه خیانت چپ و راست... حاج @merajshohda