#حضرت_حمزه #نبی_اکرم #توبه
🔻 وحشی، غلامی سیاهپوست بود که خیلی دقیق، نیزه پرتاب میکرد؛ به گونهای که حلقهای را آویزان میکردند و اینها را اینطوری تمرین میدادند، آنوقت این وحشی، نیزه را از داخل حلقه رد میکرد؛ موقع تمرین فاصلهها را پیوسته دور میکردند که دقیق پرتاب کنند.
🔸 همسر ابوسفیان ، مادر معاویه که هند نام داشت به وحشی گفت که من تو را آزاد میکنم، به شرطی که یکی از این سه نفر را در جنگ اُحد بکشی، یا پیغمبر خدا (صلیاللهعلیهوآله)، یا علی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و یا حمزه را.
🔹 گفت که به پیغمبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) نمیشود نزدیک شد؛ چون اصحاب، اطراف او را گرفتند و مراقبش هستند و من او را نمیتوانم بکشم، حضرت علی هم که خیلی در جنگ باهوش است و مراقب اطراف خود است؛ دست من به او هم نمیرسد، ولی جناب حمزه وقتی که خشمگین میشود، گاهی این طرف و آن طرف میشود، او را میتوانم بکشم.
🔸 کمین کرد و حضرت حمزه را کشت؛ این مصیبت خیلی برای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، گران تمام شد! خیلی، خیلی، خیلی!
🔹 این وحشی هم فراری بود، ولی بعد که برای طلب بخشش و مسلمان شدن پیش حضرت] آمد، به حضرت فرمود آیا برای من هم مسلمان شدن و توبه کردن ممکن است حضرت فرمودند: «بله ولی من نمیتوانم قاتل عمویم را ببینم، لذا از جلوی چشم من دور باش».
(ر ک: ابن اثیر، أسد الغابة، ج۴، ص۶۶۳)
کد ۱۲۳۶
@merajshohda