#اسوه_های_تشکیلاتی 1️⃣
#شهید_مصطفی_چمران🌹
🔶 اثرگذاری روی نیروها
🔹کم کم همه ی بچه ها شده بودند مثل خود دکتر؛ لباس پوشیدنشان، سلاح دست گرفتنشان، حرف زدنشان. بعضی ها هم ریش شان را کوتاه نمی کردند تا بیشتر شبیه دکتر بشوند.
بعدا که پخش شدیم جاهای مختلف بچه ها را از روی همین چیزها می شد پیدا کرد. یا مثلا از اینکه وقتی روی خاکریز راه می روند نه دولا می شوند و نه سرشان را می دزدند. ته نگاهشان را هم بگیری یک جایی آن دور دست ها گم می شود...
@Gharargah_mehshekan
#اسوه_های_تشکیلاتی 2️⃣
#شهید_محمود_کاوه🌹
🔶 در خاطره ی کوه ها
🔹گفتم: «آقا محمود! اگه مردم تو رو فراموش كنن، اين كوه ها فراموشت نمي كنن.» گفت: «چطور مگه؟» گفتم: «به دستور تو، سربازهای امام، روی خيلي از قله هاي كردستان نماز خوندن؛ اين تو بودي كه كلمه ی اشهد ان لا اله الا الله و علي ولي الله رو در بيشتر اين كوه ها طنين انداز كردي.» بچه ها مثل اينكه منتظر بودند كسي سر حرف را باز كند، همه شروع كردند به زدن حـرف هـايـي از هميـن دسـت.
🔸 چهـره اش نشـان مي داد كه از اين حرف ها خوشش نيامده. گفت:«ما بدون امام چيزي نيستيم؛ امام همه چيز را از خدا ميدونن.» كمي مكـث كـرد و گفـت: «از ايـن حــرف هـا هــم ديگـه كسـي نزنـه وگرنـه كلاهمون ميره تو هم.»
@Gharargah_mehshekan
#اسوه_های_تشکیلاتی 3️⃣
#شهید_حسن_باقری🌹
🔶 نیروی عملیات
🔹اگـر بیـن بسیجـــی هـــا حرفی می شد، می گفت: «برای این حرف ها به هم تهمت نزنید؛ این تهمت ها فردا باعث تهمت های بزرگتری میشه. اگه از دست هم ناراحت شدید، دورکعت نماز بخوانید، بگویید: خدایا! این بنده ی تو حواسش نبود من گذشتم؛ تو هم ازش بگذر. این طوری مهر و محبت زیاد میشه. اون وقت با این نیروها میشه عملیات کرد.»
@Gharargah_mehshekan
#اسوه_های_تشکیلاتی 4️⃣
#شهید_حسین_خرازی🌹
🔶 فرمانده بی توقع
🔹گفت: «امشب من اینجا بخوابم؟»
🔸 گفتم: «بخواب؛ ولی پتو نداریم.»
یک برزنت گوشه ی سنگر بود.
🔹گفت: «اون مال کیه؟»
گفتم: «مال هیشکی. بردار بخواب.»
همان را برداشت کشید روش. دم در خوابید.
🔸صبح فردا، سر نماز، بچه ها بهش می گفتند: «حاج حسین! شما جلو بایستید.»
@Gharargah_mehshekan
#اسوه_های_تشکیلاتی 7️⃣
#شهید_سید_محمد_بهشتی🌹
🔶 مسؤولیت به اندازه توانايي
🔹چنـدتایـی اومده بودنـد کـه: «مـا تـو بـازار فلانـی رو خـوب می شناسیم؛ برای سامان دادن امور اقتصادی دولت و انقلاب مناسبه.»
🔸 بهشتی گفت: «اگه 500 هزار تومن خودتون رو بدید دستش، مطمئنید خیانت نمیکنه؟» ساکت شده بودند.
🔸 گفت: «کار انقلاب، کار 500 هزار تومن نیست که تا این حد هم به او اعتماد ندارید.»
🔹مواظب بود بیش از توانایی و اطمینان، به کسی مسئولیت ندهد.
@Gharargah_mehshekan