eitaa logo
۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
119 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
550 ویدیو
177 فایل
‌‌ ✨﷽✨‌ ‌‌‌📜از ازل خیالِ حوصله‌ی بحر می‌پزیم تا شعر بتراود؛ زندگی در جریان باشد و عشق بر لحظه ها چیره گردد. آری... شعر، نبض زندگی است. ‌ 🍃🌺🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
❀ ⃟ ⃟ ☕ یک‌جرعه‌شعرناب✓༺‌‌‌• 🍃🍓⃢🍒🌸🍎⃢🍩🌸🍒⃢🍓🍃 ‌بی‌همگان‌به سر شود بی‌تو به‌ سر نمی‌شود داغ تو دارد این دلـم جـای دگـر نمی‌شود دیده‌ی‌عقل مست‌ تو چرخه‌ی‌چرخ پست‌ تو گوش‌طرب به‌دست‌تو بی‌تو به سر نمی‌شود جان‌ز تو جوش‌می‌کند دل‌ز تو نوش‌می‌کند عقل، خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود خمــر من و خمــار من باغ من و بهـــار من خواب‌من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود جاه‌وجلال‌من تویی ملکت‌ و مال‌من تویی آب زلال من تویی بی‌ تو به سر نمی‌شود گاه سـوی وفــا روی گاه سـوی جفــا روی آن منی کجـا روی بی‌ تو به سر نمی‌شود دل بنِـهـند برکنـی توبه کنند بشکنـی این‌همه‌خود تومی‌کنی‌بی‌تو به سر نمی‌شود بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی باغ ارم سقـر شدی بی‌تو به سر نمی‌شود گرتو سری‌قدم شوم ور تو کفی‌علم شوم ور بروی عدم شوم بی‌تو به سر نمی‌شود خواب مرا ببسته‌ای نقـش مرا بشسته‌ای وزهمه‌ام‌گسسته‌ای بی‌تو به سر نمی‌شود گر تو نباشی یار من گشـت خراب کار من مونس‌وغمگسار من بی‌تو به سر نمی‌شود بی‌تونه‌زندگی‌خوشم‌بی‌تونه‌مردگی‌خوشم سر ز غم‌تو‌چون‌کشم‌بی‌تو به سر نمی‌شود هرچه‌بگویم‌ای سند نیست‌جدا ز نیک و بد هم‌توبگوبه‌لطف‌خود بی‌تو به سر نمی‌شود «مولوی» ‌ 『🦋 ‌‌‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣• -❀ ⃟ ⃟✍️حوصله ی بحر❁༺‌‌‌•- ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ادبیات آیینی ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
‹💖📓›❀ شعر و حکمت༺‌‌‌• هله نومید نباشـی که تو را یار براند گرت امروز براند نه که فردات بخواند در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا ز پس صبر تو را او به سـر صدر نشاند و اگر بر تو ببندد همـه رهها و گذرها ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند 🍃
دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری که امشب می‌نویسد زی نویسد باز فردا ری قلم را هم تراشد او رقاع و نسخ و غیر آن قلم گوید که تسلیمم تو دانی من کیم باری گهی رویش سیه دارد گهی در موی خود مالد گه او را سرنگون دارد گهی سازد بدو کاری به یک رقعه جهانی را قلم بکشد کند بی‌سر به یک رقعه قرانی را رهـاند از بلا آری
❀ ⃟ ⃟ ☕ یک‌جرعه‌شعرناب✓༺‌‌‌• 🍃🍓⃢🍒🌸🍎⃢🍩🌸🍒⃢🍓🍃 ‌بی‌همگان‌به سر شود بی‌تو به‌ سر نمی‌شود داغ تو دارد این دلـم جـای دگـر نمی‌شود دیده‌ی‌عقل مست‌ تو چرخه‌ی‌چرخ پست‌ تو گوش‌طرب به‌دست‌تو بی‌تو به سر نمی‌شود جان‌ز تو جوش‌می‌کند دل‌ز تو نوش‌می‌کند عقل، خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود خمــر من و خمــار من باغ من و بهـــار من خواب‌من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود جاه‌وجلال‌من تویی ملکت‌ و مال‌من تویی آب زلال من تویی بی‌ تو به سر نمی‌شود گاه سـوی وفــا روی گاه سـوی جفــا روی آن منی کجـا روی بی‌ تو به سر نمی‌شود دل بنِـهـند برکنـی توبه کنند بشکنـی این‌همه‌خود تومی‌کنی‌بی‌تو به سر نمی‌شود بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی باغ ارم سقـر شدی بی‌تو به سر نمی‌شود گرتو سری‌قدم شوم ور تو کفی‌علم شوم ور بروی عدم شوم بی‌تو به سر نمی‌شود خواب مرا ببسته‌ای نقـش مرا بشسته‌ای وزهمه‌ام‌گسسته‌ای بی‌تو به سر نمی‌شود گر تو نباشی یار من گشـت خراب کار من مونس‌وغمگسار من بی‌تو به سر نمی‌شود بی‌تونه‌زندگی‌خوشم‌بی‌تونه‌مردگی‌خوشم سر ز غم‌تو‌چون‌کشم‌بی‌تو به سر نمی‌شود هرچه‌بگویم‌ای سند نیست‌جدا ز نیک و بد هم‌توبگوبه‌لطف‌خود بی‌تو به سر نمی‌شود «مولوی» ‌ 『🦋 ‌‌‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣• -❀ ⃟ ⃟✍️حوصله ی بحر❁༺‌‌‌•- ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ادبیات آیینی ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
نکند فکـر کنی در دلِ مـن یادِ تو نیست ‏گوش کن!نبضِ‌دلم زمزمه‌اش باتو یکیست ‏⁧ 🌱
‹💖📓›❀ شعر و حکمت༺‌‌‌• هله نومید نباشـی که تو را یار براند گرت امروز براند نه که فردات بخواند در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا ز پس صبر تو را او به سـر صدر نشاند و اگر بر تو ببندد همـه رهها و گذرها ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند 🍃
❀ ⃟ ⃟ ☕ یک جرعه شعر ناب✓༺‌‌‌• 🍃🍓⃢🍒🌸🍎⃢🍩🌸🍒⃢🍓🍃 ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما افـتاده در غـرقـابه‌ای تا خود که داند آشنا گر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود مرغـان آبی را چه غم تا غم خورد مـرغ هوا ما رخ ز شکـر افروخـته با مـوج و بحـر آموخته زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه ده ای موسـی عمـران بیا بر آب دریا زن عصا این باد اندر هر سری سودای دیگر می‌پزد سـودای آن ساقـی مرا باقـی همـه آنِ شما دیروز مستان را به ره بربود آن ساقی کله امروز مـی در می‌دهد تا برکند از ما قبا ای رشک ماه و مشتری با ما و پنهان چون پری خوش خوش کشانم می‌بری آخر نگویی تا کجا هر جا روی تو با منی ای هر دو چشم و روشنی خواهی سوی مستیم کش خواهی ببر سوی فنا عالم چو کوه طور دان ما همچو موسی طالبان هر دم تجـلّی مـی‌رسد برمـی‌شـکافـد کـوه را یک پاره اخضر می‌شود یک پاره عبهر می‌شود یک پاره گوهـر می‌شـود یک پاره لعـل و کهـربا ای طالبِ دیدار او بنـگــر در این کهـسـار او ای‌کُه چه باده‌خورده‌ای ما مست گشتیم از صدا ای باغبان ای باغبان در ما چه درپیچیده‌ای گـر برده‌ایم انگـور تو، تو برده‌ای انبان ما _ ‌‌‌「‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」 ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال • ⇢‌‎‎‌‌「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini
❀ ⃟ ⃟ ☕ یک جرعه شعر ناب✓༺‌‌‌• ‌ 🍃🍓⃢🍒🌸☕⃢🍩🌸🍒⃢🍓🍃 ‌‌ ‌‌گــر فــراق بنــده از بــد بندگیست چون تو با بد بد کنی پس فرق چیست؟ ‌ ‌ای بدی که تو کنی در خشم و جنگ با طرب‌ تر از سماع و بانگِ چنگ ای جفـــای تـو ز دولت خوب‌ تر و انتقــامِ تـو ز جان محبوب‌ تر نارِ تو این است نورت چون بود؟ ماتم این، تا خود که سورت چون بود؟ ‌ ‌ ‌‌‎‎‌‌「‌‌‌‌‌‌‌シ‌‌‎‎‌」 ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ ~🦋𝓙𝓸𝓲𝓷↷ -❀ ⃟ ⃟✍️❁༺‌‌‌•- @Gharargahe_adabiyate_aini❀』
❀ ⃟ ⃟ ☕ یک‌جرعه‌شعرناب✓༺‌‌‌• 🍃🍓⃢🍒🌸🍎⃢🍩🌸🍒⃢🍓🍃 ‌بی‌همگان‌به سر شود بی‌تو به‌ سر نمی‌شود داغ تو دارد این دلـم جـای دگـر نمی‌شود دیده‌ی‌عقل مست‌ تو چرخه‌ی‌چرخ پست‌ تو گوش‌طرب به‌دست‌تو بی‌تو به سر نمی‌شود جان‌ز تو جوش‌می‌کند دل‌ز تو نوش‌می‌کند عقل، خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود خمــر من و خمــار من باغ من و بهـــار من خواب‌من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود جاه‌وجلال‌من تویی ملکت‌ و مال‌من تویی آب زلال من تویی بی‌ تو به سر نمی‌شود گاه سـوی وفــا روی گاه سـوی جفــا روی آن منی کجـا روی بی‌ تو به سر نمی‌شود دل بنِـهـند برکنـی توبه کنند بشکنـی این‌همه‌خود تومی‌کنی‌بی‌تو به سر نمی‌شود بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی باغ ارم سقـر شدی بی‌تو به سر نمی‌شود گرتو سری‌قدم شوم ور تو کفی‌علم شوم ور بروی عدم شوم بی‌تو به سر نمی‌شود خواب مرا ببسته‌ای نقـش مرا بشسته‌ای وزهمه‌ام‌گسسته‌ای بی‌تو به سر نمی‌شود گر تو نباشی یار من گشـت خراب کار من مونس‌وغمگسار من بی‌تو به سر نمی‌شود بی‌تونه‌زندگی‌خوشم‌بی‌تونه‌مردگی‌خوشم سر ز غم‌تو‌چون‌کشم‌بی‌تو به سر نمی‌شود هرچه‌بگویم‌ای سند نیست‌جدا ز نیک و بد هم‌توبگوبه‌لطف‌خود بی‌تو به سر نمی‌شود «مولوی» ‌ 『🦋 ‌‌‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣• - ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
ای که به هنگامِ درد راحتِ جانی مرا وِی که به تلخـیِ فقـر گـنجِ روانی مرا 🌱
دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری که امشب می‌نویسد زی نویسد باز فردا ری قلم را هم تراشد او رقاع و نسخ و غیر آن قلم گوید که تسلیمم تو دانی من کیم باری گهی رویش سیه دارد گهی در موی خود مالد گه او را سرنگون دارد گهی سازد بدو کاری به یک رقعه جهانی را قلم بکشد کند بی‌سر به یک رقعه قرانی را رهـاند از بلا آری
ای نورِ ما ای سورِ ما ای دولتِ منصورِ ما جوشی بِنِه در شورِ ما تا مِی شود انگورِ ما 🍇
ای نورِ ما ای سورِ ما ای دولتِ منصورِ ما جوشی بِنِه در شورِ ما تا مِی شود انگورِ ما 🍇