eitaa logo
۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
113 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
607 ویدیو
197 فایل
‌‌ ✨﷽✨‌ ‌‌‌📜از ازل خیالِ حوصله‌ی بحر می‌پزیم تا شعر بتراود؛ زندگی در جریان باشد و عشق بر لحظه ها چیره گردد. آری... شعر، نبض زندگی است. ‌ 🍃🌺🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
قوامی_دشتی(2).mp3
8.42M
🎵ترنّم مهــر🎼 ‌ دل‌ودین‌وعقل‌وهوشم‌همه‌را بر آب دادی ز کـدام باده ســـاقـی به مـنِ خـراب دادی؟ گلهای رنگارنگ، شماره ۴۳۰ خواننده: حسین قوامی مایه‌ی دشتی✓ ‌‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه‌ی فرهنگ و هنر _ _ ‌‌‌「‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」 ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال • ⇢‌‎‎‌‌「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤲📿 الهـی قلب تو از مـهـــر، لبریز سعادت همدمت باد و طرب نیز ادب در جـانِ پاکت جـاودانه نفـس‌هـایت کلامِ عــالــمــانه مــدام از لعـلِ تو شـوقـــی دمـیـده‌است جهان سرمست و دل چون مِی تپیده‌است ز شـــوق روی تو دل، آب گشته چو زلفت شب رو و بی تاب گشته به ذوق رویِش و لطفِ جوانه ترنّم بر لب و دل پُر ترانه امیـدِ زندگـی جـانـی دوباره دمیده در تنم با یک اشاره گَهی سرمست از آهِ سحرگاه برآرم شـور و غوغا تا دلِ ماه که ماه و انجـم از مهـرت گدازان جهان از یک فروغت گشته تابان تو ای سرمنشاءِ سرمستیِ ما حلاوت بخشِ کلّ هستیِ ما تبی ده در دلم تا این جهان هست دلم پیوســته گردد در تبت مست تو در اوجِ شکـوهِ با کمالت لطافت می‌دهی با حُسنِ حالت نهان کی مانَد از حالت هوایم طـرب باریده در شـور و نوایم من آن سازی که بی زخمه بنالم بر احـوالِ بدیـعِ خود ببالم جهانم غرقِ بحرِ وهم عشق است که دنیایت ورای فهم عشق است -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ ﴾ به نیّت شفای بیماران... 🤲📿 🌹۞اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ۞‌🌹 اللَّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در قیامت حرف‌ها دارم به درگاهِ خدا بغض‌های خفته فریادی شود بی انتها
آه سردم، اشک دردم مجنونی چو آهوی وحشی، صحراگردم تا به نگاهت دیده گشودم لرزد و سوزد، شمع وجودم رفتی و بردی، جان و دلم را ای به فدایت، بود و نبودم بیا و بنشین، تا یک‌دم می نوشم، از آن دو لب نوشین ما را در دل صفا بوَد، فروغی از خدا بوَد روی دل سوی او کن تا روشن‌دل چو اشک من، ز گرمی و صفا شوی پیوندی با دل‌ها کن بی تو من دور از دل، چشم بد دور از دل می‌تابد نور از دل، چشم بد دور از دل گر این سخن، تو را رسد، شبی گذر به سوی ما کن مجنون شو، به کعبه‌ی دل‌ها، ره پیدا کن تا به نگاهت دیده گشودم لرزد و سوزد، شمع وجودم رفتی و بردی، جان و دلم را ای به فدایت، بود و نبودم بیا و بنشین، تا یک‌دم می نوشم، از آن دو لب نوشین
آهِ ســردم حکایتی دارد اشک دردم شکایتی دارد سوزهجران‌ِتو چه جانکاه است بی وفــایی نهــایتی دارد با نسیمِ خیالِ گیسویت دل، امـیدِ هـدایتـی دارد وقتِ بیتابیِ دلِ محزون لطفِ رویت عنایتی دارد شوقِ دیدارِ روی دلخواهت در دقـایق سـرایتی دارد روحِ سرگشته‌ام به رویایی رویـتِ بی روایتــی دارد عزمِ‌تو همچنان به‌هجران‌است تا وصــالــت درایتــی دارد ۱۴٠۳/٠۴/۲۳ -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿