همیشه مهربان خواهم ماند
حتی اگر کسی قدر مهربانیم را نداند
من خدایی دارم که به جای همه برایم جبران میکند... #جملات_انگیزشی #انرژی_مثبت #قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
✖🎈✖
ســــــــــلام و صد سلام بہ ࢪوےماه همتون 😍
حال و احـــــوال چطوࢪه؟
شیرزنــــــــــان خطه عشق چطورن؟
میــــــــــلاد حضࢪت عبدالعظیم حسنے رو بهتون تبریک میگم 🎈
الــــــــــهے امروز ازدستاے ایشون برات ڪربلا بگیرید 😍
"یہ صلواتے بفرستیم هدیہ بہ مـــــادر امام رضا ؏ ، نجمه خاتـــــون 🍃"
خب امروز چےکاره اے؟ 😌
نگی دل و دماغ ندارم و ...
حوصله ندارم و...
مثل همیشه دیگه و...
این حرفای زشت ممنوع😁
پاشو الان یہ چاے مشتے بذار ☕️
بچه هارو بیـــــدار ڪن ...
پنجــــــــــره رو باز کن هواعوض بشہ🍃
چالش صبحانہ مونم فراموش نشہ😉
یہ تیپ عالے بزن 😍
یڪم دلبـــــرتر باش 💄
و بریم ڪه زندگے منتظر اتفاق های خوبہ...
امࢪوز مایہ خانومے هستیم
ڪه اهل بیت بهش افتخاࢪ مےکنن...💪
نشـــــاطم
امیـــــدم
کارهام
زرنگےم
حرفام
باعث افتخاࢪ اهل بیتمہ...🍃
الحمدللہ که ما اهل بیت رو داریم😍
#زن_عفت_افتخار
#هرچہباشدمننمڪپروردهام
#دلبہعشقفاطمہخوشڪردهام
نشرمطالب=صدقه جاریه😍
@gharargahemontazeran
•||تلنگرانہ||•🌱
میگفت: میدونی رفیق‼️
هل من ناصرینصرنی امامحسین
بهاینمعنانبودڪسی هستڪه منویاری ڪنه
به اینمعنی بودڪه دیگهڪسینیست؟
من دستشوبگیرمباخودم ببرمسمت سعادت🥲
راستمیگفتامامزمانمهمینطورن
فقط دنبال یهآه میگردن آرهیهآه
آهیڪه وقتی یهشهیددیدی
میگیخوشبهحالش شهید
اینقدرمقام داره تادیرنشدهخودتوبهخیمه امام زمانت برسون رفیق🖤
شایدسرنوشتبرات اینطوری رقمخورده توبشی حُرِ امام زمان عج🥲
#تلنگرانه
#قرارگاه_منتظران
@gharargahemontazeran
⭕️روایتی از مردی که فرزندش مقابل چشمانش شهید شد:
🔹بخش کودکان بود، وارد اتاق شدم، این مرد رو دیدم، تعجب کردم. از روبالشتی زیر سرش هم مشخصه. روی تخت بغلی هم بچه سه سالهای دراز کشیده بود (علم غیب ندارم، پدرش گفت) بچه همین آقایی بود که اینجا با تیر تو بدن و وضعیت روانی نامطلوب، حتی از خالی شدن اتاق هم ترس داشت. ماجراش رو، مثل قبلیها، بی کم و کاست از زبون خودش مینویسم:
🔸« موقع اذان مغرب بود، دور ضریح خلوتتر از باقی اوقات، فرصت مناسب بود برای عکس گرفتن. از سیرجون اومدیم با خونواده، بچهها رو جلو ضریح گذاشتم، گفتم دستتون رو بذارید رو پنجرههای ضریح آقا، به گوشی نگاه کنید من عکس بگیرم. داشتم آماده میشدم که ازشون عکس بگیرم، یکدفعه صدای جیغ و داد همهجا رو برداشت. فقط جیغ و اینکه میشنیدم فرار کنید. گیج شدم، نمیدونستم چیشده تا اینکه صدای تیراندازی نزدیکتر شد. بچه بزرگم ۸ سالش بود، دستشو گرفتم و این کوچیکه رو هم بغل کردم دویدیم. رفتیم پشت یکی از این کولرگازیهای ایستاده، پناه بگیریم. بچهها رو خوابوندم زمین و خودمو انداختم روشون که تیر نخورن. اون نامرد ما رو دید و شروع کرد تیراندازی، هی داد میزدم نزن بچهست نزن ولی کارشو کرد.پسر بزرگم یک لحظه سرشو از زیر بدن من اورد بالا ببینه چیشده که تیر خورد بهش و.
🔹بعد از گریه مفصلش گفت زنش رو هم از دست داد و حالا خودش مونده و این بچه سه سالهش که هردو مجروحن. پسرش حرف نمیزد ترس و تنهایی همه وجودش رو گرفته بود.پرسیدم تونستی آخرین عکس رو از پسرت بگیری یا نه که بغض هردومون ترکید.😭
#شاهچراغ
#قرارگاه_منتظران
@gharargahemontazeran
✨﷽✨
📙داســتــان مـعـنــوی
✍طلبه ای در یک از شهرها زندگی میکرد
از نظر مادی در فشار بود
و از نظر ازدواج نیز مشکلاتی داشت.
🌙یک شب متوسل به امام زمان (علیهالسلام)
شد چند شبی بعد از این توسل
امام زمان (علیهالسلام) را در خواب دید
❤️حضرت فرمودند: فلانی میدانی
چرا دعایت مستجاب نمیشود؟
گفت: چرا؟
فرمودند: طول امل و آرزو داری
🕋گاهی انسان به در خانه خدا میرود
دعا میکند اما با نقشه میرود
دل به این طرف و آن طرف حرکت میکند
🤲گاهی به خدا یاد میدهد و میگوید:
خدایا در دل فلانی بینداز بیاید
مشکل مرا حل بکند
❤️فرمودند: شما به خدا یاد ندهید
خدا خودش بلد است
انسان به ائمه معصومین (علیه السلام)
هم نباید یاد بدهد
باید بگوید خدایا من این خواست را دارم
و به هیچ کس هم نمیگویم
طول امل نباید داشته باشیم
🔹طلبه گفت: یابن رسول الله
من همین طور هستم که میفرمائید
بهتر از این نمیتوانم باشم چه کنم؟
میخواهم خوب باشم اما تا میآیم دعا کنم
فلانی و فلانی در ذهنم میآیند
و این گونه دعا میکنم
❤️حضرت فرمودند: حالا که طول امل
و موانع اجابت داری نایب بگیر
تا حضرت فرمودند نایب بگیر.
🔹طلبه میگوید: آقا جان شما نائب میشوید؟
❤️حضرت فرمودند: بله قبول میکنم
میگوید دیدم حضرت نایب شدند
و لب های حضرت دارد حرکت میکند
از خواب بیدار شدم گفتم:
اگر حاجتم هم برآورده نشود مهم نیست
در عالم رؤیا حجت خدا را یکبار زیارت کردم
📿بلند شدم وضو بگیرم
تا نماز شب و نماز شوق به جا بیاورم
دیدم در مدرسه را میزنند.
❓گفتم: این وقت شب کیست که در مدرسه
را میزند؟
رفتم در مدرسه را باز کردم
دیدم دایی خودم است
گفتم: دایی جان چه شده این وقت شب؟
گفت: با تو کاری دارم
امشب هر کاری کردم دیدم خوابم نمیبرد
فکر و خیالات مرا برداشته بود
یک مرتبه این خیال همه وجودم را فرا گرفت
من که پسر ندارم همه اموالم از بین میرود
یک دختر هم که بیشتر ندارم
فکر کردم اگر دخترم را به تو بدهم
همه اموالم هم در اختیار توست.
📚مأخذ، کتاب بهترین شاگرد شیخ
#تلنگرانه
#قرارگاه_منتظران
@gharargahemontazeran
قرارگاه منتظران
خاکی که به قیمت جان به دست آمد‼️ ✫⇠#خاکریز_اسارت ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت سی ام:ت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرارگاه منتظران
خاکی که به قیمت جان به دست آمد‼️ ✫⇠#خاکریز_اسارت ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت سی ام:ت
خاکی که به قیمت جان به دست آمد‼️
✫⇠#خاکریز_اسارت
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت سی و یکم:تغییر عضویت از سرباز به بسیجی
⭐بعد از اینکه#شب_سوم به بسیجی بودنم#اعتراف کردم، تموم پرونده قبلیم که طفلکیا اون همه برای پر کردنش زحمت کشیده بودن باطل و پاره شد و یه پرونده جدید بنام متَطوِع (بسیجی) برام باز کردن و هر چه می گفتم تو اون می نوشتن. پیش خودمون بمونه و بعثیا نفهمن. اون روزا زبونم به راست نمی چرخید و دستِ خودم نبود.😏 گاهی از ته دل خنده م می گرفت که کاتب بیچاره مجبور بود فازِ دوم#پروژه_فریب و دروغ رو کتابت کنه.!
⭐ژنرال پرسید: اهل کجایی و از کجا اعزام شدی؟ گفتم#کاشان. گفت چند نفر بودید. گفتم ۴۰ اتوبوس. گفت اتوبوسا چن نفر جا می گیرن. گفتم حدود چهل نفر، چیزی در حدود ۱۵۰۰ تا۱۶۰۰ نفر. خدا برکت بده! میخواستم یجورایی بزرگنمایی کنم. گفت چند روز یه بار این تعداد از شهرتون اعزام میشه؟ گفتم تقریباً هر هفته یه اعزام دارن. واقعیتش این بود که ما تعداد کمی طلبه بودیم که بعنوان مبلغ اعزام شدیم.
آمار ۱۰۰ برابری!🔻
⭐آمار ۱۶ نفری خودمون رو صد برابر کردم و پیشِ خودم می گفتم:#سنگ_مفت و گنجیشک هم مفت. اینجوری بیشتر تو دلشون خالی میشه. بزار اینا فِکر کنن هر بار همین تعداد از کاشان اعزام میشه و جالب این بود که دیگه به دروغام شک نکردن. امان گرفته بودم و قسم خورده بودم که دیگه راستش رو بگم. نامردی بود دوباره دروغ و دَمبل سرِ هم بکنم. یه طوری هم خودمو به موش مردگی زده بودم که اصلاً تصور نمی کرد که جرات کنم و حتی یه نصفه دروغ تحویلش بدم. بقول امام علی علیه السلام الحرب خدعه(جنگ فریب دادنِ دشمن است) و این دروغا فریب دشمن بود که بخاطر مصالح و منافع ملی گریزی از اون نبود.
⭐بقول جناب خان طوری اون ژنرال نگون بخت رو بهم می بافتم که اصلا فکر نمی کرد برای بار دوم از یک بسیجی ۲۰ ساله رودست بخوره. اونا در مقابل همه رزمنده های ما حتی نوجوونای ۱۵ و ۱۶ ساله همینجور ذلیل و درمونده می شدن و چیزی گیرشون نمیومد. از تدارکات جبهه ، وضع غذا و همه چیز سؤال می کرد و گفتم تو جبهه همه چیز پیدا میشه و حتی چیزایی که تو شهرها کمیابه تو جبهه هست. از قیمت اجناس تو شهرا می پرسید و من سعی میکردم قیمتا رو نصف کنم و تحویلش بِدم. خوب نبود#گرانفروشی می کردم. به هر حال مهمونشون بودم و باید اجناس ایرونی رو ارزون تحویلشون می دادم.
⭐از تاثیر بمبارن ها پرسید. گفتم خبری از تلفات نیروهای نظامی تو پادگانا ندارم. من یه بسیجی ام که اولین باره اومدم جبهه و مسئولین هم در این باره چیزی تو رادیو و تلوزیون نمیگن ، ولی از مردم عادی توی بمبارن شهرها خیلی کشته و زخمی میشن...
#داستان_دنباله_دار
#رمان
#قرارگاه_منتظران
@gharargahemontazeran