خداوند شمارا از شرایطی عبور میدهد که هیچ از آن سر در نمیآورید...
فقط به خاطر اینکه شمارا در جایگاهی برساند که شایستهاش هستید...
#جملات_انگیزشی #انرژی_مثبت #قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
✨﷽✨
🌹شما هم همینطورید ؟؟؟
✍ برخی از ما پیشبینی میکنیم در کاری سود خواهیم کرد، جلو میرویم و زیر زبان میگوییم: «خدایا توکل بر تو کردم.» و منتظر هستیم که آنچه پیشبینی و برنامهریزیِ ماست بهطور کامل محقق شود.
در اینصورت اگر پیشبینی ما محقق شود تأثیری در خداشناسی ما ندارد چون خودمان مطمئن بودیم سود خواهیم کرد؛ اما اگر برعکس شود خیلی زود نتیجهگیری غلط کرده و میگوییم من توکل کردم چرا چنین شد؟؟ این کار توکل به خود است، توکل به خدا نیست. توکل به خدا آن است که انسان حتی اگر بداند سود کردن در یک کار قطعی است باز سود و ضررش را به خدا بسپارد؛ و از خدا بخواهد اگر در این تجارت برای او ضرر دنیوی و اخروی است، در این تجارت او را شکست دهد. چون در توکل شکست ظاهری است و در باطن پیروزی است.
دوستی نقل میکرد: در منطقهای از شهر شایع شد که شهرداری طرحی دارد و ما طلا فروختیم قطعهی زمینی آنجا بخریم. اما وقتیکه خواستیم زمین را بخریم، فروشنده مبلغ جزیی بیعانه ما را بالا کشید و ما نتوانستیم آنجا، قطعه زمینی بخریم. بعد از مدتی زمین آنجا دو برابر شد و ما ته دل گفتیم: خدایا ما که بر تو توکل کردیم چرا برای ما سودی نخواستی؟؟
بعد از 4 سال متوجه شدیم همه قولنامهها تقلبی بود و شهرداری طرحی هم در آنجا نداشت. آنهایی که خریده بودند به یک هزار تومن هم کسی از آنها نمیخرید. آنجا بود که متوجه شدیم توکل واقعی چیست و اگر کسی توکل واقعی به خدا کند آخرش به یقین سود است.
🌹قرارگاه منتظران
@Gharargahemontazeran
✍چرا باید خدا را عبادت کنیم با اینکه از ما بی نیاز است؟⁉️
👈روزی جوانی نزد حضرت موسی علیه السلام آمد و گفت: ای موسی خدا را از عبادت من چه سودی می رسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟ حضرت موسی علیه السلام فرمود: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می کردم. روزی بز ضعیفی بالای صخره ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی برایش بیفتد.
🔺با هزار مصیبت و سختی خودم را به صخره رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز ! خدا داند این همه دویدن من دنبال تو وصدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می رود. می دانی موسی از سکه ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی نیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر خطر گرگی است که تو نمی بینی و نمی شناسی و او هر لحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست.
⚠️ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد، بلکه با عبادت می خواهد از او دور نشویم تا شیطان بر ما احاطه پیدا نکند و در دام حیله های شیطان نیفتیم... "وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ " و هر کس از یاد خدا رویگردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست (زخرف 36)
📚الانوار النعمانیه
🌹قرارگاه منتظران
@Gharargahemontazeran
💠حدیث زندگی
🎁هدیه دادن
پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:
«من دخل السوق فاشتري تحفة فحملها الي عياله كان كحامل صدقة الي قوم محاويج وليبدا بالاناث قبل الذكور فان من فرح ابنته فكانما اعتق رقبة من ولد اسماعيل ومن اقر بعين ابن فكانما بكي من خشية الله ومن بكي من خشية الله ادخله الله جنات النعيم
هر كس به بازار رود و هديه اي براي خانواده اش بخرد و ببرد، [پاداش او ] مانند كسي است كه براي نيازمندان صدقه مي برد [ . و هنگامي كه هديه را به خانه مي برد]، بايد، قبل از پسران، به دختران بدهد، زيرا كسي كه دخترش را شادمان كند، مانند كسي است كه يك بنده از فرزندان اسماعيل را آزاد كرده است . و هر كس [با دادن هديه اي ] چشم پسري را روشن كند، گويا از ترس خدا گريسته است و هر كس از ترس خدا بگريد، خداوند او را داخل نعمت هاي بهشت كند.
🌹قرارگاه منتظران
@Gharargahemontazeran
خاکی که به قیمت جان به دست آمد‼️
✫⇠#خاکریز_اسارت
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
🌴قسمت شانزدهم:
اگر تیر عالم بجنبد ز جای،
نبرد رگی تا نخواهد خدای
♻️بعد از ساعاتی استراحت تصمیم گرفتم سرکی به بقیه اتاقای روبرو بکِشم، شاید آبی یا کنسروی پیدا بشه. میترسیدم از اتاق خارج بشم و ترکش بخورم چون مرتب توپ و خمپاره میخورد تو پایگاه و ترکشا همه جا پخش بودند یا اینکه گشتیای دشمن منو ببینن. با خودم می گفتم نکنه گشتی های دشمن در این اطراف پرسه بزنن، یا با دوربین منو ببینن و افرادی رو بفرستن اسیرم کنن ، بالاخره یخورده که با خودم کلنجال رفتم آخرش تو یه لحظه تصمیم گرفتم اتاقو ترک کنم و با سینه خیز بروم سمت اون طرف.
♻️فکر می کردم داخل اتاق برام امن تره ، ولی خدا به گونه ای دیگه مقرر کرده بود که در مخیله من نمی گنجید. هنوز چند متری از داخل اتاق فاصله نگرفته بودم که صدای انفجاری مهیب تمام وجودم را لرزوند و گرد و خاک زیادی در اطرافم بلند شد و مقداری خاک و پاره های سنگ و سیمان و آجر در اطرافم فرود اومد. خودم را به زمین چسبوندم که ترکش نخورم. بعد از چند لحظه که به زمین میخکوب شده بودم سرمو برگردوندم ببینم چه اتفاقی افتاده. متعجب و حیران از#عنایت و#امداد_الهی در کمال ناباوری دیدم همون اتاقی که چند لحظه قبل از اون اومدم بیرون، کاملا تخریب شده و سقفش ریخته بود. قسمتی از سقف خورده بود روی همون تختی که روش استراحت می کردم. اینجا بود فهمیدم شهید شدنی نیستم و ظاهرا تقدیرم جوری دیگه رقم خورده. اینکه دقیقاً همان لحظاتی قبل از اصابت گلوله تو اتاقی که توش بودم این فکر به ذهنم خطور کنه و برای پیدا کردنِ آب و مواد غذایی بروم بیرون ، جز امداد الهی و تقدیرم که زنده موندن بود چیز دیگه ای نمی تونه باشه. گر چه هیچ آب و کنسروی پیدا نکردم ولی حداقل جانم محفوظ موند.
♻️به هر حال روز دوم رو تا شب در اون پایگاه سپری کردم و صبر کردم تا هوا کاملا تاریک بشه. نمازو که خوندم با توکل بر خدا حرکتو شروع کردم. خیلی امید داشتم تاریکی شب و پنهان بودن از دید دشمن کمکم کنه و بتونم بعد از دو شبانه روز خودمو به خط خودی برسونم. گاهی با سینه خیز ، گاهی با نیم خیز و گاهی نیز با دویدن بر روی پای راستم تمام تلاش و توانمو بکار گرفتم. شب تاریک بود و منطقه پر از موانع گوناگون و سیم خارادارای حلقوی. جبهه هم مقداری آروم شده بود. هیچ نشونه ای که بتونم راهمو پیدا کنم وجود نداشت. نه ستاره ای بود و نه در آن منطقه کوهستانی قرار داشت که راهنمام باشه و نه قطب نمایی داشتم که بتونم مسیر رو تشخیص بِدم.
راههای مختلف رو می رفتم و امتحان می کردم و مرتب دور خودم می چرخیدم...
🌹قرارگاه منتظران
@Gharargahemontazeran
لطفا نظراتتون رو در مورد خاطرات خاکریز اسارت با ما درمیان بگذارید تا میزان علاقه مندی شما رو در مورد مطالب بدونیم و مطالبی مطابق میل شما بگذاریم 😇
1319_D1737054T15813619(Web) (mp3cut.net).mp3
739.3K
زیارت حضرت پدر علیه السلام #یکشنبه
سلاااااااااام امام زمانم 🍎✋
سيدي یک نظر سوی ماکن🙏
دیدن روی ماهت عطا کن 🙏
#قرارگاه_منتظران #قطعه_ای_از_بهشت #سلام_بر_اهل_بیت
#او_خواهد_آمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰سالروز ورود حضرت معصومه به قم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔰حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها
#قرارگاه_منتظران #قطعه_ای_از_بهشت
برای شروع نباید عالی باشی،
اما برای عالی بودن باید شروع کنی.
#جملات_انگیزشی #انرژی_مثبت #قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
حقیقتا که شهدا زنده ترند😇😢
🍀کرامتی ازشهیدی که بعد از شهادت برگه امتحانی دخترش را امضا کرد!
وقتی برنامه امتحانی ثلث دوم رو دادن به بچه ها و خواستن پدرشون امضا کنن ، زهرا صالحی غم دلشو گرفت!آخه باباش شهید شده بود ، وقتی ناراحت میره خونه با دل شکسته به خواب میره و پدر رو توی خواب میبینه ... بابا ازش میخواد که برگه شو بیاره تا امضا کنه و زهرا این کاررو میکنه وقتی از خواب بیدار میشه و برگه امتحانیشو میبینه متوجه میشه که بابا روی کارنامه نوشته : «اینجانب رضایت دارم، سید مجتبی صالحی» ...
همان موقع کارنامه را به آیت الله خزعلی می دهند تا برای تعیین صحت و سقم آن پیش علمای دیگر ببرد.
علمای آن زمان(مرحومین آیات عظام مرعشی نجفی و گلپایگانی) صحت ماجرا را تایید می کنند و کارنامه به رویت حضرت امام(ره) نیز می رسد. اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به خود شهید مجتبی صالحی است اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد.
خصلت مردمی بودن شهید، این موضوع را خیلی سریع بین مردم پخش کرد و امروز مردم با رفتن به موزه شهدا و دیدن آن کارنامه امضا شده ، شهید را بهتر می شناسند و به یکدیگر معرفی می کنند.
در آن موقع علما می خواهند که شهید صالحی از آینده جنگ و مملکت بگوید، پدر به خواب مادرم می آید و می گوید: « ما می دانیم ولی اجازه نداریم بگوئیم »
مادر ، شهید را به حضرت زهرا(س) قسم می دهد که با برخورد مردم که دم در می آیند و از امضای نامه می پرسند چه بکند؟ شهید می گوید: سادات (اسم همسر شهید) آیا تو شک داری؟ و مادر با گریه می گوید نه، او ادامه می دهد: اگر کسی شک دارد بگو تا روز قیامت در آن شک باقی بماند تا همه حقایق آشکار شود.
🌷منابع :
نوید شاهد
🌹قرارگاه منتظران
@Gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ضریح جدید حرم حضرت زینب سلامالله علیها
@TasnimNews