فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غسل کرد.
وضو گرفت و به اسماء گفت:
«عطر من را بیاور.»
لباس پاكیزه پوشید.
خوابید. گفت:
«موقع نماز بیدارم کن،
اگر بیدار شدم که هیچ وگرنه
علی را خبر کن.»
نزدیک اذان اسماء فاطمه(س)را صدا زد؛
ولی او بیدار نشد.
***
خدا می داند فاصلۀ مسجد تا خانه،
بر علی(ع)چه گذشت... .
#فاطمیه
#حضرت_زهرا(س)
#حضرت_مادر
#صحن_حضرت_زهرا_س
#قطعه_ای_از_بهشت
#موکب_قرارگاه_منتظران
@Gharargahemontazeran
50.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اگه این اسم رو انتخاب میکنی، خیلی باید هواشو داشته باشی؛
که یه وقت نامردی اذیتش نکنه...!
#دوربینمخفی
#ببینید
#فاطمیه
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم باغم بهارم را گرفتند...💔
#مظلوم_مادر
#صل_الله_علیک_یا_فاطمة_الزهرا (س)
🏴🏴🏴🏴🏴
#فاطمیه
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱🏴⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا سوزناک بود این نوحه و روضه 😭
من که از فضه شنیدم بهتری، الحمدلله
در زدم دیدم خودت پشت دری، الحمدالله
#فاطمیه
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما در دو جهان...
فاطمه جان...
دل به تو بستیم...
محبان تو هستیم...
نظر کن ز عنایت...
به فردای قیامت...
#مظلوم_مادر
#صل_الله_علیک_یا_فاطمة_الزهرا (س)
🏴🏴🏴🏴🏴
#فاطمیه
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱🏴⊰━━━━
@gharargahemontazeran
2_144123985404931951.mp3
8.65M
نوحه شبانه 😭
حلالم کن
محمد حسین حدادیان
#فاطمیه
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
🖤السلام علیک ایتها الصدیقةالشهیده🖤
📖 کشتی پهلو گرفته
📝 نويسنده: سيد مهدي شجاعي
👈قسمت یازدهم
...
در آن زمان كه چهل كافر قداره بند دور تا دور خانة او را در محاصره داشتند و چهل شمشير خون آشام لحظه ميشمردند تا خون او را به تساوي ميان خويش، تقسيم كنند، پيامبر ايثارگري ميطلبيد تا در جاي خويش بخواباند و كفار را ناكام بگذارد. آن ايثارمنش هيچكس جز پدر شما، عليبن ابيطالب نميتوانست باشد. وقتي پيامبر به او اشارت فرمود و از او نظر خواست، او نپرسيد من چه ميشوم؟ عرضه داشت:« شما به سلامت ميمانيد؟» پيامبر فرمود: « آري، پسر عموي گراميام» و وقتي دل ما، از هول و اضطراب، قرار نداشت، علي شيرينترين خواب عمرش را آنشب به رختخواب پيامبر، هديه كرد و شأن نزول آيتي ديگر از قرآن را بر افتخارات خويش افزود. ملائكه حيرت كردند و خدا مباهات ورزيد:« و مِنَ النَّاسِ منْ يشْرِي نَفْسه ابتِغاء مرْضاتِ اللَّه و اللَّه رؤُف بِالْعِباد»
« و ميان مردم كسي هست كه جانش را با رضاي خدا، تاخت ميزند و خدا دوستدار اينگونه بندگان است.»
پيامبر بر دوش سلمان از ميان كفار چشم و دل كور عبور كرد و آنان نفهميدند. پرسيدند: «چيست بر دوش تو؟» سلمان راستگو گفت:« پيامبر»
آنان خنديدند و نفهميدند و به بستر پيامبر هجوم بردند آنچه ميخواستند در رختخواب بود؛ اما نميدانستند. آنان جان پيامبر را ميخواستند و علي جان پيامبر بود. علي آينة تمام نماي پيامبر بود، «انفسنا و انفسكم» در آن مباهلة تاريخساز، شان علي بود، اما آنها كه دركشان بدين پايه نميرسيد و فقط جسم پيامبر را ميشناختند، خود را ناكام يافتند و خشمگين و زخم خورده بازگشتند، صداي سايش دندانهاي كينهجويشان در گوش شب طنين ميافكند. اما دستشان از جهان كوتاه بود كه جهان در غار ثور، رحل اقامتي سه روزه افكنده بود. دل مسلمانان از خالصي پيامبر قرار و آرام يافت؛ اما جسم و جان و خانمانشان نه. كفار و مشركيني كه پيامبر را دور از دسترس مييافتند، زهر خود را به جان مؤمنان و بستگان او ميريختند. پيامبر، اما به مدينه وارد نشد. در قباء استقرار يافت و هر چه مؤمنين مدينه پاي فشردند، يك كلام فرمود:« من به مدينه وارد نمي شوم مگر به همراه دو عزيزم علي و فاطمه!»
و از آنجا به علي بن ابيطالب پيام داد كه به همراهي فاطمهها به مدينه بيا. من همچنان چشمِ انتظار و استقبال، گشودة شما ميدارم. علي بن ابيطالب بلافاصله، از ما سه فاطمه، من، فاطمة بنت اسد و فاطمة دختر زبير بن عبدالمطلب و تني چند از زنان و ضعيفان كارواني ساخت و پس از اعلامي عمومي به سوي مدينه حركت كرد. شبها را در منازل بين راه به نماز و تهجد و عبادت ميپرداختيم و روزها را راه ميرفتيم. كفار و مشركين كه از كف دادن پيامبر برايشان سنگين و گران تمام شده بود، بدشان نميآمد كه از ميانة راه بازمان گردانند و به گروگانمان بگيرند. هنوز تا مدينه بسيار مانده بود كه اسود غالم ابوسفيان راه را بر ما گرفت و گفت :
ــ من فرستادة ابوسفيانم و مأمورم كه راه را بر شما ببندم.
تا او خود، سر رسد بدنهاي زنان كاروان چون بيد ميلرزيد و نگراني و اضطراب بر دلهايشان چنگ ميانداخت، اما دل من به علي و خداي علي محكم بود. علي مرتضي به صلابت كوه ايستاد و فرياد كشيد:
ــ ما بايد به مدينه برويم. در راهِ رفتن به مدينه، من هر مانعي را از سر راه برخواهم داشت، حتي اگر اين مانع، اسود، غالم ابوسفيان باشد، جان خود را بردار و راه خود را پيشگير. اسود تمكين نكرد، علي مرتضي دوباره هشدار داد، مؤثر نيفتاد، سه باره او را بر جان خويش ترساند. سخت سري كرد. حضرت، شمشير از نيام بركشيد و در پي جنگ سختي جسد او را بر جاي گذاشت . كاروان را دوباره حركت داد. هنوز راه چنداني نپيموده بوديم كه ابوسفيان، بر سر راه سبز شد. جسد اسود را در ميان راه ديده بود و چون ماري زخم خورده به خود ميپيچيد، نعره زد:
ــ اي علي! كه غالم مرا كشتهاي! به چه اجازهاي زنان خويشاوند مرا به مدينه ميبري؟
علي مرتضي، خونسرد، متين و اسوار پاسخ فرمود:
ــ با اجازه آنكس كه اجازة من به دست اوست. تو هم از سرنوشت غالمت عبرت بگير و جانت را بردار و بگريز. ابوسفيان شمشير كشيد و علي مرتضي آنقدر با او شمشير زد كه او حياتش را در مخاطره ديد. مغموم و شكست خورده جانش را برداشت و گريخت.
مردي به مردانگي علي آفريده نشده است و شمشيري به كارسازي شمشير او. خدا فقط ميداند كه در خلقت او چه كرده است. وقتي بر پيامبر وارد شديم، بوي جبرئيل فضا را آكنده بود، آغوش پيامبر، هنوز بوي جبرئيل ميداد، بوي عرش، بوي وحي.
پدرم، علي را كه در آغوش فشرد، فرمود:
ــ پيش پاي شما جبرئيل اينجا بود و به من خبر داد از عبادات شما در ميان راه و از مناجاتتان با خداي تعالي و از سختيها و جنگ و گريزهايتان تا بدينجا ... و اين آيات در شأن شما نزول يافت:« آنان كه ياد خدا ميكنند، ايستاده و نشسته
و بر پهلو و در آفرينش آسمان و زمين انديشه ميكنند.» و ميگويند:« خدايا! تو اينها را به عبث نيافريدهاي، تو پاك و منزهي، ما را از عذاب جهنم، نگاه دار خدايا! آن را كه تو به جهنم فرود بري، خوار و ذليل كردهاي و ستمگران را هيچ ياوري نخواهد بود.
خدايا! ما شنيديم كه منادي ايمان ندا درميداد كه ايمان بياوريد به پروردگارتان و ايمان آورديم، خدايا ببخش گناههاي ما را و بپوشان بديهايمان را و در معيت خوبانمان بميران. خداوندا! آنچه را كه بر پيامبرت وعده كردهاي، بر ما ارزانيدار و در روز جزا خوارمان مكن كه تو در وعده و پيمان خويش تخلف نميكني.»
پس خداوند استجابت كرد دعايشان را ...
«من عمل هيچيك از زن و مرد اهل عمل شما را تباه نميكنم. پس آنانكه هجرت كردند و از ديارشان رانده شدند و در راه من اذيت و آزار ديدند و تن به مقاتله سپردند بديهايشان را پاك ميكنيم و در بهشتهايي واردشان ميسازيم كه از زير آن، نهرها روان است. پاداشي از سوي خدا، كه درنزد خداست بهترين و ارزندهترين پاداشها.»
اين آيات به يكباره خستگي راه از تنهايمان سترد و خود بهترين پاداش شد براي آن...
ادامه دارد...
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃اَلسلام علیکَ بقدرِ شوقی حنینی وَحبی
سلام بر تو به اندازه اشتیاق آرزو و علاقه ام ❤️
#سلام_امام_زمانم
شیرِ عرب که لرزه به ارکانِ کفر زد
کشتی شکست خورده ی هجران فاطمه است
السلام علیکِ یا اُم الائمه النُجباءِ النُقباءِ
خدا قبرِ تو را پنهان نموده تا بگوید که:
اگر گنجینهای داری، نگاهش دار پنهان تر
#به_وقت_سلام
#قرار_عاشقی
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ فیلمی که می بینید مربوط به مراسم ترحیم همسر حاج حسن خلج است. این مراسم که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰ در مهدیه تهران برگزار شد یکی از ماندگارترین جلسات روضه سال های اخیر است.
👈 در میانه این مراسم حاج سعید حدادیان با دعوت از حاج حسن خلج از وی خواست دقایقی برای حضار روضه بخواند.
🔸حاج حسن خلج با حضور در کنار منبر یکی از به یادماندنی ترین روضه هایش را خواند که هنوز پس از سال ها در خاطر خیلیها مانده است.
◾️به مناسبت #ایام_فاطمیه دقایقی از این مراسم رو بشنویم
#فاطمیه
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
امیرالمؤمنین عليه السلام:
إن كُنتُم لِلنَّجاةِ طالِبينَ فارفُضوا الغَفلَةَ و اللَّهوَ، و الزَموا الاجتِهادَ و الجِدَّ...
اگر خواهان نجات هستيد، غفلت و سرگرمى را دور افكنيد و به كوشش و جدّيت چنگ زنيد...
📚منبع:
غررالحكم حدیث3741
🍀🍀🍀🍀
#کلامکم_نور
#درمحضر_اهلبیت(ع)
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂ما را ز خاندان کرم آفریدهاند...
🍂ما را " مدافعان حرم " آفریدهاند...
🍂🪴🍂
✨ شهید مدافع حرم:
🪴نام و نام خانوادگی: محمود رادمهر
🪴تاریخ تولد : ۱۳۵۸/۹/۳
🪴محل تولد: ساری _ مازندران
🪴تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۲/۱۶
🪴محل شهادت: سوریه ،خانطومان
🪴مزار: مازندران،ساری،آرامگاه ملامجدالدین
🍂🪴🍂
شهادت:
شهید رادمهر در خانطومان در آخرین عملیات، به سمت ساختمان فرماندهی دوید تا اطلاعات را امحا کند ،وسط راه دوازده هفت به اوخورد و پرت شد و خورد به دیوار و افتاد پایین و به فیض شهادت نائل آمد.
🍂🪴🍂
قسمتی از وصیت نامه شهید :
برادران و خواهران اگر میخواهید دنیا و آخرتتان تضمین شود و از مصائب آخر الزمان در امان باشید و دینتان حفظ بماند و عاقبت به خیر شوید ، بصیرتتان را افزایش دهید ، اطاعت از ولایت مطلقه فقیه را بر خود واجب بدانید و اگر می خواهید در این دوران پر آشوب گمراه نشوید، گوشتان به سخنان ولایت مطلقه فقیه و چشمتان به اعمال این بزرگوار و تمام وجودتان صرف عمل به خواسته ها و اوامر ایشان باشد.
🍂🪴🍂
📚 کتاب زندگی نامه شهید محمود رادمهر:
📕 شهید عزیز
🍂🪴🍂
برای شادی روح شهید محمود راد مهر و دیگر شهدای مدافع حرم و شهدای اسلام، صلوات...
🍂🪴🍂
#به_رسم_شهادت
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
🖤السلام علیک ایتها الصدیقةالشهیده🖤
📖 کشتی پهلو گرفته
📝 نويسنده: سيد مهدي شجاعي
👈قسمت دوازدهم
...
سختيهایی كه در راه خدا كشيده بوديم در ابتداي مدينه روزها و شبهاي آرامتري داشتيم. انصار، مؤمن و مهربان بودند و مهاجرين صبور و استوار. آرامش نسبي مدينه، فرصتي بود تا پدرتان مرا از پدرم رسول الله خواستگاري كند. در مقابل آن سختيها و مصائب كه اين دو پسر عم، پشت سر گذاشته بودند، آرامش مدينه مجالي مينمود براي وصلت ما. هماكنون پدرتان علي مرتضي خواهد آمد، برخيزيد عزيزان من! بيش از اين بيتابي نكنيد. علي خود از شنيدن خبر، چنان بيتاب شده است كه ميان راه چند بار ردايش در پايش پچيده است و او را به زمين افكنده است. نه فقط دل علي كه پاي علي نيز با اين خبر لرزيده است، بيتاب ترش نكنيد، برخيزيد عزيزان من! بغضهايتان را فرو بخوريد. اشكهايتان را بستريد و علي را تسلي دهيد. سرور زنان عالم اين پاي را بگو از ارتعاش بايستد. اين دست را بگو كه دست بدارد از اين لرزش مدام. اين قلب را بگو كه نلرزد. اين بغض را بگو كه نشكند و اشك از ناودان چشم نريزد. اين دل بيتاب را بگو كه فاطمه هست، نمرده است. اي جلوة خدا! اي يادگار رسول! زيستن، بي تو سخت است .ماندن، بي تو چه دشوار. اين مرگ، مرگ تو نيست. مرگ عالم است. حيات بي تو، حيات نيست. اين مرگ نقطه ختمي است بر كتاب جهان. زمين با چه دلي ترا در خويش ميگيرد و متلاشي نميشود؟ آسمان با چه چشمي به رفتن تو مينگرد كه از هم نميپاشد و فرو نميريزد؟ خدا اگر نبود من چه ميكردم با اين مصيبت عظمي؟ انا لله و انا الیه راجعون فاطمه جان! عزيز خدا! دردانة رسول! چه بزرگ است فتنههاي جهان و چه عظيم است ابتلاهاي خداي منّان پس از ارتحال پيامبر. خدا ميداند كه دل من، تنها گرم تو بود. در آن وانفساي بعد از وفات نبي كه همه مرتد شدند جز چند تن، چشمة زلال اسلام محض از خانة تو ميجوشيد. در آن طوفانها كه كشتي اسلام را دستخوش امواج جاهليت ميكرد، تنها لنگر متين و استوار، لنگر رضاي تو بود در آن گردبادهاي سهمگين پس از وفات پيامبر كه حق در زير پاي مردم، كعبه در پشتشان، پيامبر در زواياي غفلت زده و زنگار گرفته دلهايشان و شيطان در عقل و چشم و گوششان جاي مي گرفت. جادة منتهي به خانة تو، تنها طريق هدايت بود، كه بيرهرو مانده بود. در آن ابتداي ميعاد مستمر موساي اسلام، كه سامري بر منبر هدايت نبوي و ولایت علوي تكيه ميزد، تنها تجلي انوار ربوبي بر درختان خانة تو بود. رضاي تو اسلام بود و خشم تو كفر. هيهات. هيهات. اگر رود خروشان اسلام در مسير اصلي خويش، يعني جرگة رضاي تو و نه شورهزار غضب خداوند جريان مييافت، مدت اقامت تو در دنياي پس از رسول، اينسان قليل و ناچيز نميگشت...
ادامه دارد...
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
#سلام_امام_زمانم
🥀از ما زمینیان به شما آسمان ، سلام
مولای دلشکسته، امام زمان سلام...
🥀این روزها هزار و دو چندان شکسته ای
حالا کجای روضهی مادر نشسته ای؟...
🏴سلام بر تو ای مولایی که خدا و خلق خدا در انتظار قیام تو اند.
سلام بر تو و بر آن روزیکه انتقام حرمت شکسته مادر را خواهی ستاند.🥀
#سلام_امام_زمانم
@Gharargahemontazeran