eitaa logo
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
466 دنبال‌کننده
4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
64 فایل
🌹امام زمان (عج) فرمودند: شیعیان مابه اندازه آب خوردنی مارانمی خواهنداگربخواهنددعامی کنند وفرج مامی رسد😔 🌴کپی ؟! حلاله،باذکر۵صلوات به نیت سلامتی و فرج مولا آیدی جهت تبادلات 👈 @M_GH_B
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ ❓آخرین دولت بودن به چه معنا است؟ 🌸 وقتی می‌گوییم (ع) آخرین دولت است، هم به این معنی است كه آخرین و مترقی‌ترین اندیشه درباره و زمامداری است و هم به این معنی است كه پس از آن، دولت دیگری حاكمیت نمی‌یابد. 💖 امام صادق علیه السلام فرمودند: 🌼 این امر [حكومت ما (ع)] فرا نرسد تا اینكه همه گروه‌ها بر مردم حكومت كرده باشند... آنگاه (ع) می‌كند و و را برپا می‌دارد.» 🌷 از برخی روایات دیگر، مفهوم زمانی را نیز می‌توان فهمید و بر این اساس اهل بیت(ع)، هم از نظر اندیشه، آخرین است و هم از نظر زمانی؛ یعنی نه پس از آن اندیشه جدیدتر و مترقی‌تری وجود خواهد داشت و نه پس از آن حكومت دیگری شكل خواهد گرفت. 🍃 امام باقر(ع) پس از آنكه در دربار هشام فرمودند: «دولت شما است و دولت ما »، تصریح می‌كنند كه: 🌷 و بعد از حكومت ما حكومتی نباشد؛ زیرا ما همان كسانی هستیم كه از آنان است، خداوند می‌فرماید: «سرانجام نیك از آن پرهیزكاران است». 📚 👤 https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌱[گـــــوهـرهاے زمیـنـــــی ]🌱 🍃 اڪرم صلی الله علیه وآله فرمود " من از جبرییل پرسیدم آیا بعد از من به زمین خواهی آمد ؟" 👈 گفت : بلی یا رسول الله بعد از شما ۱۰ مرتبه به زمین نازل خواهم شد .... و ده گوهر از روی زمین خواهم برد ( به دلیل ڪفران مردم ). ✍🏻 پیغمبر فرمودند : " آن گوهر ها چیست ؟" 🌱عرض ڪرد : ◀️دفعه اول که نازل بشوم را . ◀️دفعه دوم را . ◀️دفعه سوم را از چشم زنان . ◀️دفعه چهارم حمیت و را از مردان. ◀️دفعه پنجم را از دل سلاطین . ◀️دفعه ششم را از دل دوستان . ◀️دفعه هفتم را از دل اغنیا . ◀️دفعه هشتم را از دل فقیران . ◀️دفعه نهم را از دل حڪیمـــان. ◀️دفعه دهم را از دل مومنین. 🍃هر گاه خداوند نماید، بر ایشان نازل نڪند . 🔻به جایش نرخ های آنان گران می شود 🔻و ایشان ڪوتاه می گردد 🔻 سود نمی ڪنند 🔻و هایشان نیڪو نمی باشد 🔻 کم آب وباران برایشان دریغ می گردد 🔻و بر آنان مسلط می گردد. 📚 مناقب آل بیت النبی المختار(ص)، ص 107، نشر رضی، قم. ▪️منتظران ظهور غریب ترین امام▪️ https://eitaa.com/GharibtarinEmam
❣ 🌴ای یوسف زهرا سفرٺ کی به سر آیدبا دستِ تو کی نخل ثمر می آید✨ از پیک صبا کی شنوم آمدنت را کی بانگ انا ازکعبه براید⁉️ •| السلام‌علیک‌یاحجتةالله‌فی‌ارضه🌿|• ... 🌤 https://eitaa.com/GharibtarinEmam
📖 السَّلاَمُ عَلَى السَّيْفِ الشَّاهِرِ وَ الْقَمَرِ الزَّاهِرِ... 🌱سلام بر مولایی که با تیغ ، زمین ‌دردکشیده را از دست ظالمان نجات خواهد داد... سلام بر او و بر روزی که با دیدن روی ماهش، دردهای زمین تسلی خواهد یافت.🌼 🌤 🌤 https://eitaa.com/GharibtarinEmam
⃣4⃣ (ع) به روى او لبخند مى زند و مى گويد: آيا مى خواهى به تو بدهم كه چشمانت روشن شود؟ مى داند كه در اين سفر با سختى هاى زيادى روبرو شده و رنج اسارت كشيده است، اكنون بايد دل او را با اى شاد كرد. اى ! خشنود باش و ! به زودى خداوند به تو مى دهد كه همه دنيا خواهد شد و را در اين كره خاكى برقرار خواهد كرد. نرجس مى فهمد كه او مادرِ (عج) خواهد شد، همان كسى كه همه به آمدنش مژده داده اند. به راستى چه مژده اى از اين بهتر! گوش كن! سؤالى مى كند: ــ آقاى من! پدرِ اين فرزند كيست؟ ــ آيا آن شب را به ياد دارى؟ شبى كه (ع) و جدّم، (ص) مهمان تو بودند. آن شب، پيامبر تو را براى چه كسى خواستگارى كرد؟ ــ فرزندت (ع) را مى گويى! ــ آرى، تو به زودى همسر او خواهى شد. اينجاست كه چهره از خوشحالى همچون مى شكفد. خدا سرور مردان جهان را براى با او انتخاب نموده است. (ع) در انتظار آمدن خواهرش است. حتماً او را به ياد دارى، همان كه مدّتى قبل به خانه اش رفتيم. ⃣4⃣ دارد به اين سو مى آيد. (ع) به استقبال خواهر مى رود. اكنون (ع) با دست اشاره به نرجس مى كند و به مى گويد: "اين همان است كه در مورد آن با تو سخن گفته بودم". لبخندى مى زند و به نزد مى رود و او را در آغوش مى گيرد. از شوق، اشكش جارى مى شود. او خدا را شكر مى كند كه اين خاندان را مى بيند. بارها و بارها از برادرش خواسته بود تا مقدّمات ازدواج (ع) را فراهم كند، آرزو داشت تا آن حضرت را ببيند. (ع) به او گفته بود بايد صبر كنى تا بيايد، فقط اوست كه شايستگى دارد مادر (عج) بشود. خيلى خوشحال است. به چهره نگاه مى كند، يك آسمان نجابت و پاكى را در اين چهره مى بيند. به راستى تو چه كردى كه شايسته اين مقام شدى، ! (ع) از مى خواهد تا نرجس را به خانه خود ببرد و به او احكام را ياد بدهد. ⃣4⃣ مدّتى مى گذرد، وقت آن است تا مراسم ازدواج برگزار شود; ! من با خود فكر مى كنم كه حتماً براى اين ، جشن باشكوهى برگزار خواهد شد; امّا متوجّه مى شوم كه هيچ در كار نيست. اين به صورت مخفى صورت مى گيرد و فقط چهار نفر در اين مراسم شركت دارند: و (ع) و و . شايد تعجّب كنى؟ تو تا به حال مراسم اين طورى نديده اى؟ شنيده اند سرانجام كسى مى آيد كه همه حكومت هاى ظلم و ستم را نابود مى كند. آنها به خيال خود مى خواهند كارى كنند كه آن هيچ نسلى نداشته باشد امروز (ع) مى خواهد پسرش مخفى باشد تا دشمنان حسّاس نشوند. ! ماندن ما در اين شهر ديگر به صلاح نيست. بايد به خود برويم، مى ترسم حكومتى به ما شك كنند. من به تو قول مى دهم كه باز هم به اينجا بياييم. من در خانه خود مشغول هستم. به تو و خاطرات سفرمان فكر مى كنم. از ما يك سال گذشته است. صداى درِ خانه به گوشم مى رسد. بلند مى شوم در را باز مى كنم. از ديدنت خيلى مى شوم. باور نمى كردم كه اين قدر با باشى كه باز هم به من سر بزنى. ... https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته مهدی خدامیان ⃣4⃣ (ع) به روى او لبخند مى زند و مى گويد: آيا مى خواهى به تو بدهم كه چشمانت روشن شود؟ مى داند كه در اين سفر با سختى هاى زيادى روبرو شده و رنج اسارت كشيده است، اكنون بايد دل او را با اى شاد كرد. اى ! خشنود باش و ! به زودى خداوند به تو مى دهد كه همه دنيا خواهد شد و را در اين كره خاكى برقرار خواهد كرد. نرجس مى فهمد كه او مادرِ (عج) خواهد شد، همان كسى كه همه به آمدنش مژده داده اند. به راستى چه مژده اى از اين بهتر! گوش كن! سؤالى مى كند: ــ آقاى من! پدرِ اين فرزند كيست؟ ــ آيا آن شب را به ياد دارى؟ شبى كه (ع) و جدّم، (ص) مهمان تو بودند. آن شب، پيامبر تو را براى چه كسى خواستگارى كرد؟ ــ فرزندت (ع) را مى گويى! ــ آرى، تو به زودى همسر او خواهى شد. اينجاست كه چهره از خوشحالى همچون مى شكفد. خدا سرور مردان جهان را براى با او انتخاب نموده است. (ع) در انتظار آمدن خواهرش است. حتماً او را به ياد دارى، همان كه مدّتى قبل به خانه اش رفتيم. ⃣4⃣ دارد به اين سو مى آيد. (ع) به استقبال خواهر مى رود. اكنون (ع) با دست اشاره به نرجس مى كند و به مى گويد: "اين همان است كه در مورد آن با تو سخن گفته بودم". لبخندى مى زند و به نزد مى رود و او را در آغوش مى گيرد. از شوق، اشكش جارى مى شود. او خدا را شكر مى كند كه اين خاندان را مى بيند. بارها و بارها از برادرش خواسته بود تا مقدّمات ازدواج (ع) را فراهم كند، آرزو داشت تا آن حضرت را ببيند. (ع) به او گفته بود بايد صبر كنى تا بيايد، فقط اوست كه شايستگى دارد مادر (عج) بشود. خيلى خوشحال است. به چهره نگاه مى كند، يك آسمان نجابت و پاكى را در اين چهره مى بيند. به راستى تو چه كردى كه شايسته اين مقام شدى، ! (ع) از مى خواهد تا نرجس را به خانه خود ببرد و به او احكام را ياد بدهد. ⃣4⃣ مدّتى مى گذرد، وقت آن است تا مراسم ازدواج برگزار شود; ! من با خود فكر مى كنم كه حتماً براى اين ، جشن باشكوهى برگزار خواهد شد; امّا متوجّه مى شوم كه هيچ در كار نيست. اين به صورت مخفى صورت مى گيرد و فقط چهار نفر در اين مراسم شركت دارند: و (ع) و و . شايد تعجّب كنى؟ تو تا به حال مراسم اين طورى نديده اى؟ شنيده اند سرانجام كسى مى آيد كه همه حكومت هاى ظلم و ستم را نابود مى كند. آنها به خيال خود مى خواهند كارى كنند كه آن هيچ نسلى نداشته باشد0 امروز (ع) مى خواهد پسرش مخفى باشد تا دشمنان حسّاس نشوند. ! ماندن ما در اين شهر ديگر به صلاح نيست. بايد به خود برويم، مى ترسم حكومتى به ما شك كنند. من به تو قول مى دهم كه باز هم به اينجا بياييم. من در خانه خود مشغول هستم. به تو و خاطرات سفرمان فكر مى كنم. از ما يك سال گذشته است. صداى درِ خانه به گوشم مى رسد. بلند مى شوم در را باز مى كنم. از ديدنت خيلى مى شوم. باور نمى كردم كه اين قدر با باشى كه باز هم به من سر بزنى. ... https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🇮🇷 🖼 | اقتصاد همراه با 🍃🌹🍃 ثامن۲۰