🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
❣﷽❣ 📚 #فریاد_مهتاب #خاطرات_مظلومانه_مادر_مدینه #السلام_عليك_فاطمة_الزهرا_سلام_الله_عليها قسمت 7
❣﷽❣
📚 #فریاد_مهتاب
#خاطرات_مظلومانه_مادر_مدینه
#السلام_عليك_فاطمة_الزهرا_سلام_الله_عليها
#قسمت_آخر 8⃣5⃣
آرى، شما كه با فاطمه (س) اين گونه برخورد كرديد چگونه توقّع داريد كه او اجازه دهد شما در تشييع جنازه او حاضر شويد؟ * * * على (ع) در خانه نشسته است
كه به او خبر مى دهند عمرمى خواهد قبرها را بشكافد تا پيكر فاطمه (س) را پيدا نمايد.
على (ع) برمى خيزد.
شمشيرِ ذو الفقار را در دست مى گيرد و از خانه بيرون مى آيد.
نگاه كن! او چقدر خشمگين است، رگ هاى گردن او پر از خون شده است.
عُمَر جلو مى آيد و مى گويد: «اى على! اين چه كارى بود كه تو كردى؟ ما پيكر فاطمه را از قبر بيرون مى آوريم تا خليفه بر آن نماز بخواند».
على (ع) دست مى برد و عُمَر را با يك ضربه بر زمين مى زند و روى سينه او مى نشيند و مى گويد: «تا امروز هر كارى كرديد من صبر كردم، امّا به خدا قسم، اگر دست به اين قبرها بزنيد با شمشير به جنگ شما مى آيم، به خدا، زمين را از خون شما سيراب خواهم نمود». 255
همه على (ع) را مى شناسند، اگر على (ع) قسم بخورد به قسم خود عمل مى كند. چه كسى مى تواند
(صفحه112)
در مقابل شمشير على (ع) ايستادگى كند؟
ابوبكر در فكر نجات عُمَر است، چه كند، چگونه على
(ع) را آرام كند؟ جلو مى آيد و به على (ع) مى گويد: «تو را به حقّ پيامبر قسم مى دهم عُمَر را رها كن، ما از تصميم خود منصرف شديم، ما هرگز اين كار را انجام نمى دهيم». 256
على (ع)، عُمَر را رها مى كند و مردم متفرّق مى شوند. آرى، على (ع) به فاطمه (ع) قول داده بود كه قبر او براى هميشه مخفى بماند. على (ع) خيلى دلش مى خواهد كنار قبر فاطمه (س) برود.
فاطمه (س) از او خواسته است كه على (ع) بر سر قبر او برود و قرآن بخواند.
اشك در چشم على (ع) حلقه زده است، او دلش مى خواهد به كنار قبر فاطمه (س) برود.
امّا بايد تا شب صبر كرد، وقتى كه هوا تاريك تاريك شود على (ع) به ديدار فاطمه (س) خواهد رفت و در خلوت شب با او سخن خواهد گفت.
به راستى او با همسر سفر كرده اش چه خواهد گفت؟
جا دارد او اين گونه با او سخن گويد:
فاطمه جانم!
سرانجام ديشب، نيمه شب، من از همه چيز باخبر شدم.
وقتى در تاريكى شب، پيكر تو را غسل مى دادم، دستم به زخم بازوى تو رسيد. دلم مى سوزد. چرا هرگز از
زخم بازويت به من چيزى نگفتى؟
پايان. بانوى من!
تو خود مى دانى كه هنگام نوشتن اين كتاب، چقدر بر مظلوميّت تو گريستم، اين قلم، نيازمند نگاه توست، عشق تو در دلم زبانه مى كشد... به راستى چه كسى جز تو شايستگى مقام شفاعت را دارد؟ آن روزى كه ندا دهنده اى در
(صفحه113)
آسمان ندا مى دهد كه چشمان خويش را فرو گيريد تا فاطمه دختر محمّد9 گذر كند! چگونه باور كنم كه در آن روز، مرا و خوانندگان اين كتاب را فراموش مى كنى و ما را در غربت و تنهايى رها مى كنى؟ هرگز! هرگز! تو مادر مهربانىها هستى! همه ما منتظر آن روز باشكوه هستيم! روزى كه تو دست ما را بگيرى و...
ان شاءالله اين مطالبى كه در پنجاه و هشت قسمت مجموعه حقايقى از مظلوميت حضرت زهرا سلام الله عليها با اسناد و ادله از معتبرترين كُتب اهل سنت و كُتب مفاخر شيعه استفاده كامل برده باشيد از مجموعه كتاب بسيار ارزشمند (( فرياد مهتاب )) با نويسندگى جناب (( دكتر مهدى خُدّاميان آرانى )) كه ان شاءالله اجر دنيوى و اُخروى را از دستان مبارك حضرت صديقه كبرىٰ فاطمة الزهرا سلام الله عليها دريافت كنند
#التماس_دعاى_فرج
📚🖊نویسنده
#دکتر_مهدی_خدامیان_آرانی
👈 #پایان
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
▪️منتظران ظهور غریب ترین امام▪️
https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
#پیشگویی_حضرت_علی_از_حوادث_آینده ✅ در پیشگویی(حضرت علی ع) از حوادث آینده #قسمت_دوم 2️⃣ 🔰 #دو
#پیشگویی_حضرت_علی_از_حوادث_آینده
✅در پیشگویی(حضرت علی ع) از حوادث آینده
#قسمت_آخر
✍️#اسلام را همچون #پوستینِ_وارونه پوشند.
♦️به وقت برپا شدن #بیرق_گمراهى #باطل در محلّ خود جاى گرفته، و #جهالت بر مرکبهایش سوار گشته، و گروه #ستمگر_بزرگ و فراوان گردد، و #دعوت_کننده به #حق کم شود، و روزگار همچون وحشى گزنده حمله نماید، و شتر #باطل پس از سکوت عربده کشد و قوّت گیرد، و #مردم بر #معصیت پیمان برادرى بندند، و بر #دین از هم دورى نمایند، و بر #دروغ با یکدیگر دوست شوند، و بر راستى با هم دشمنى ورزند.
❌در این وقت #فرزند باعث #خشم_پدر، و #باران عامل حرارت گردد، و مردم پست فراوان، و خوبان کمیاب شوند.
مردم (توانمند) آن روزگار همچون #گرگ، و #حاکمانشان_درنده، و #میانه_حالشان #طعمه، و #نیازمندانشان_مرده خواهند بود، راستى ناپدید شود، و دروغ فراوان گردد، مردم به زبان اظهار دوستى، و به دل دشمنى کنند، فسق عامل نسبت، و عفّت باعث شگفتى شود،
🔸و #اسلام را همچون #پوستینِ_وارونه پوشند.
📚بخشی از خطبه 107 نهج البلاغه
https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
#زندگينامه_شيطان #قسمت_ششم سپس خداوند فرمود: الحال چاره اى جز این نیست که باید از بهشت خارج شوید.
#زندگينامه_شيطان
#قسمت_آخر
شیطان در جواب گفت :اول آن که ، اجازه دهى تا روز قیامت زنده باشم .
خدا در جوابش فرمود: اگر مى خواهى از صدمه مرگ و جان کندن نجات یابى اراده من بر این است که هر کس به دنیا آید مزه مرگ را بچشد
چون نجات از مرگ براى کسى نیست ؛ تو را مهلت مى دهم تا روزى که معلوم است.
شاید مراد روز ظهور امام عصر - عجل الله تعالى فرجه الشریف - باشد که به دست لشکر آن حضرت کشته مى شود و شاید هم روز آخر دنیا باشد.
شیطان گفت: دوم این که ، خدایا! از تو مى طلبم که در مقابل هر یک از فرزندان آدم ، دو فرزند به من عطا کنى !
از این رو، در اخبار وارد شده : برابر هم یک نفر از اولاد آدم که متولد مى شود، دو شیطان بر او مسلط است و او را اغوا مى کنند.
سوم،گفت:خدایا! از تو مى خواهم که مرا در بدن اولاد آدم مانند خون جریان دهى که از هر جاى بدن او بخواهم ، بتوانم او را به معصیت بکشانم.
چهارم ،از تو مى خواهم که فرزندان آدم ما را نبینند، ولى ما آنها را ببینیم !
پنجم ، از تو مى خواهم این قدرت را به من بدهى که به هر صورت بخواهم بتوانم در آیم .
بنابر این (در هر جا و هر شکلى که مى خواهد در مى آید تا شاید مردم را فریب دهد).
همان طور که در اول خلافت ابوبکر به شکل پیرمردى زاهد در آمد، اول به ابوبکر بیعت کرد تا مردم تشویق شدند. و ده ها داستان دیگر...
ششم . پروردگار! از تو مى خواهم تا روح در بدن اولاد آدم است بر آن مسلط باشم !
هفتم ، عرض کرد: خدایا! از تو مى خواهم مرا مخصوصا در سینه آدم و اولاد او مسلط گردانى تا او را وسوسه کنم . چنان چه در قرآن مى فرماید« الخناس الذى یوسوس فى صدور الناس من الجنه و الناس »
« شیطانى که وسوسه و اندیشه بد در دل مردم مى افکند، وسوسه او، هم در دل جن باشد و هم در دل انسان »
خداوند هم در پایان هر یک از خواسته هاى او فرمود: راضى شدم .
وقتى شیطان این حاجات را از خداوند گرفت ، عرض کرد: « فبعزتک لاغوینهم اجمعین
اى خدا! به عزت و بزرگوارى خودت ، همه آنها را گمراه و از راه راست منحرف مى کنم .
من آنها را از پیش رو (آنها که آخرت را در پیش دارند در نظرشان کوچک و ساده جلوه مى دهم )
و از پشت سر (آنها را که به جمع آورى اموال و ثروت مشغول هستند به بخل و نپرداختن حقوق واجب دستور مى دهم )
و از طرف راست (امور معنوى را به وسیله شبهه و شک و تردید ضایع مى سازم )،
و از طرف چپ (لذت مادى و شهوات را در نظر آنها جلوه مى دهم .) و سراغشان مى روم و تو اکثر آنها را شکر گزار نخواهى یافت.
https://eitaa.com/GharibtarinEmam
❣﷽❣
📚 #فریاد_مهتاب
#خاطرات_مظلومانه_مادر_مدینه
#السلام_عليك_فاطمة_الزهرا_سلام_الله_عليها
#قسمت_آخر 8⃣5⃣
آرى، شما كه با فاطمه (س) اين گونه برخورد كرديد چگونه توقّع داريد كه او اجازه دهد شما در تشييع جنازه او حاضر شويد؟ * * * على (ع) در خانه نشسته است
كه به او خبر مى دهند عمرمى خواهد قبرها را بشكافد تا پيكر فاطمه (س) را پيدا نمايد.
على (ع) برمى خيزد.
شمشيرِ ذو الفقار را در دست مى گيرد و از خانه بيرون مى آيد.
نگاه كن! او چقدر خشمگين است، رگ هاى گردن او پر از خون شده است.
عُمَر جلو مى آيد و مى گويد: «اى على! اين چه كارى بود كه تو كردى؟ ما پيكر فاطمه را از قبر بيرون مى آوريم تا خليفه بر آن نماز بخواند».
على (ع) دست مى برد و عُمَر را با يك ضربه بر زمين مى زند و روى سينه او مى نشيند و مى گويد: «تا امروز هر كارى كرديد من صبر كردم، امّا به خدا قسم، اگر دست به اين قبرها بزنيد با شمشير به جنگ شما مى آيم، به خدا، زمين را از خون شما سيراب خواهم نمود». 255
همه على (ع) را مى شناسند، اگر على (ع) قسم بخورد به قسم خود عمل مى كند. چه كسى مى تواند
(صفحه112)
در مقابل شمشير على (ع) ايستادگى كند؟
ابوبكر در فكر نجات عُمَر است، چه كند، چگونه على
(ع) را آرام كند؟ جلو مى آيد و به على (ع) مى گويد: «تو را به حقّ پيامبر قسم مى دهم عُمَر را رها كن، ما از تصميم خود منصرف شديم، ما هرگز اين كار را انجام نمى دهيم». 256
على (ع)، عُمَر را رها مى كند و مردم متفرّق مى شوند. آرى، على (ع) به فاطمه (ع) قول داده بود كه قبر او براى هميشه مخفى بماند. على (ع) خيلى دلش مى خواهد كنار قبر فاطمه (س) برود.
فاطمه (س) از او خواسته است كه على (ع) بر سر قبر او برود و قرآن بخواند.
اشك در چشم على (ع) حلقه زده است، او دلش مى خواهد به كنار قبر فاطمه (س) برود.
امّا بايد تا شب صبر كرد، وقتى كه هوا تاريك تاريك شود على (ع) به ديدار فاطمه (س) خواهد رفت و در خلوت شب با او سخن خواهد گفت.
به راستى او با همسر سفر كرده اش چه خواهد گفت؟
جا دارد او اين گونه با او سخن گويد:
فاطمه جانم!
سرانجام ديشب، نيمه شب، من از همه چيز باخبر شدم.
وقتى در تاريكى شب، پيكر تو را غسل مى دادم، دستم به زخم بازوى تو رسيد. دلم مى سوزد. چرا هرگز از
زخم بازويت به من چيزى نگفتى؟
پايان. بانوى من!
تو خود مى دانى كه هنگام نوشتن اين كتاب، چقدر بر مظلوميّت تو گريستم، اين قلم، نيازمند نگاه توست، عشق تو در دلم زبانه مى كشد... به راستى چه كسى جز تو شايستگى مقام شفاعت را دارد؟ آن روزى كه ندا دهنده اى در
(صفحه113)
آسمان ندا مى دهد كه چشمان خويش را فرو گيريد تا فاطمه دختر محمّد9 گذر كند! چگونه باور كنم كه در آن روز، مرا و خوانندگان اين كتاب را فراموش مى كنى و ما را در غربت و تنهايى رها مى كنى؟ هرگز! هرگز! تو مادر مهربانىها هستى! همه ما منتظر آن روز باشكوه هستيم! روزى كه تو دست ما را بگيرى و...
ان شاءالله اين مطالبى كه در پنجاه و هشت قسمت مجموعه حقايقى از مظلوميت حضرت زهرا سلام الله عليها با اسناد و ادله از معتبرترين كُتب اهل سنت و كُتب مفاخر شيعه استفاده كامل برده باشيد از مجموعه كتاب بسيار ارزشمند (( فرياد مهتاب )) با نويسندگى جناب (( دكتر مهدى خُدّاميان آرانى )) كه ان شاءالله اجر دنيوى و اُخروى را از دستان مبارك حضرت صديقه كبرىٰ فاطمة الزهرا سلام الله عليها دريافت كنند
#التماس_دعاى_فرج
📚🖊نویسنده
#دکتر_مهدی_خدامیان_آرانی
👈 #پایان
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
▪️منتظران ظهور غریب ترین امام▪️
https://eitaa.com/GharibtarinEmam