eitaa logo
دانلود
🔸️شعر پرستار کوچولو 🌸مامان من مريض است 🌱خوابیده توی جایش 🌸جوشانده و کمی شیر 🌱می‌آورم برایش 🌸آماده کرده بابا 🌱یک کاسه آش شلغم 🌸من می‌دهم به مامان 🌱از آش گرم کم‌کم 🌸هستم برای مامان 🌱مانند یک پرستار 🌸لبخند می‌زند او 🌱با این که هست بیمار 🌼این شعر برای آموزش مفهوم کودکانه آیه بالوادین احسانا مناسبه 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
412279_547.mp3
22.99M
اسم قصه: قصه صوتی کی از همه بزرگتره🍬 گروه سنی: ۱ تا ۷ سال 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
✅ راستگویی در روزگاران گذشته، حاکم پیری بود که به گلها و گیاهان عشق می ورزید. او پیر شده بود، از این رو به فکر افتاد تا جانشینی برای خود انتخاب کند. دستور داد تا هر کس می خواهد جانشین حاکم شود، به قصر بیاید. مردم زیادی به قصر آمدند. پادشاه به هر یک از آنها دانه ای داد و گفت: شما باید این دانه را بکارید و خوب از آن مراقبت کنید تا گل دهد. شش ماه بعد به این جا بیایید تا ببینم چه کسی زیباترین گل را پرورش داده است. آنگاه جانشین خود را انتخاب می کنم. در بین کسانی که به قصر آمده بودند، پسر کوچکی هم بود. او هم دانه ای از پادشاه گرفت و به خانه برد تا هر چه زود تر آن را بکارد. پسر روز ها منتظر ماند، اما دانه اش جوانه نزد. خاک گلدانش را عوض کرد، گلدانش را جا به جا کرد، ولی باز هم خبری نشد. روز قرار، هر کسی که به قصر می آمد یک گلدان در بغل داشت. در هر گلدان هم گلی زیبا و چشم نواز وجود داشت. حاکم گل ها را با دقت تماشا می کرد سرش را تکان می داد و زیر لب می گفت «چه گل قشنگی!» حاکم همه ی گل ها را که تماشا کرد، به پسر رسید. پسر از خجالت در گوشه ای ایستاده بود، چون در گلدان او گلی نبود. پادشاه گفت «پس گل تو کجاست؟» پسر جواب داد: «من دانه ای را که شما داده بودید کاشتم. اما هرکاری کردم گل نداد.» حاکم لبخند زد. جلو رفت و به پسر گفت:«چه پسر راستگویی!» سپس سرش را بلند کرد و باصدای بلند گفت: «من جانشینم را یافتم. این پسر جانشین من است!» همه با تعجب به پسر و گلدان خالی او نگاه کردند. حاکم ادامه داد :«تمام دانه هایی که من به شما داده بودم ، همه پخته شده بودند. بنابراین امکان نداشت گل بدهند. تنها کسی که بدون گل به قصر آمده است، همین پسر است. او راستگوترین فرد این شهر است، بنابراین برای جانشینی من از همه شایسته تر است.» 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🔸️شعر ماه آسمون خونه 🌸مادر تو رو دوست دارم 🌱اندازه‌ی یه دنیا 🌸اندازه‌ی تموم 🌱ستاره‌های دنیا 🌸وقتی تو خونه هستی 🌱حال و هوامون شاده 🌸برای کمک به تو 🌱همیشه هستیم آماده 🌸این خونه آسمونه 🌱تو ماه آسمونی 🌸امیدوارم همیشه 🌱شاد و خندون بمونی 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
D1738667T16965254(Web)-mc.mp3
4.69M
🐈پونه، دختر ناز قصه‌ی ما، روی ایوون نشسته بود که دید یه گربه رفت توی زیرزمین! پونه به‌دنبالش رفت. توی زیرزمین بوهای متنوع و خوشی به مشامش رسید. به نظرش بوها خیلی آشنا بود و اون رو یاد مادربزرگش می‌انداخت. 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
به نام اون خدایی که همتایی نداره احتیاجی به فکر و راهنمایی نداره اون که تو قلب ما کاشت محبت نبی رو گذاشت واسه هدایت فرزندای علی رو درخت دین اسلام محمد مصطفی ست جوانه هاش دوازده امام پاک و داناست ما همه با اطاعت میگیم که یارشونیم منتظر آخرین امام دین میمونیم 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
بعضی شوخی ها اصلاً خنده دار نیستند! 🐸روزی روزگاری نزدیک روستایی استخر بسیار بزرگی بود که داخل آن پر از قورباغه های بزرگ و کوچک بود. هر روز غروب بچه ها نزدیک این استخر مشغول بازی می شدند. 🐸یک روز، یکی از این بچه ها که مشغول بازی بود چند تا قورباغه را دید که در قسمت کم عمق استخر شنا می کردند. پسرک با خودش فکر کرد که کمی با این قورباغه ها شوخی کند. پس دوستش را صدا کرد و گفت"بیا به این قورباغه ها سنگ بزنیم، فکر کنم خیلی خوش بگذره، چون اونا به این طرف و اون طرف می پرند تا سنگ بهشون نخوره." 🐸دوست پسرک قبول کرد و آن ها شروع کردند به پرتاب کردن سنگ به طرف قورباغه های بیچاره. پسرک و دوستش از این کار خیلی لذت می بردند و با صدای بلند می خندیدند، اما بعضی از این قورباغه های بینوا هلاک شدند و مردند. پسرک و دوستش از دیدن این منظره خوشحال تر شدند و بلندتر خندیدند. 🐸بالاخره یکی از قورباغه ها که خیلی از کار این دو پسر عصبانی شده بود،سرش را از آب بیرون آورد و گفت"خواهش می کنم بس کنید، نخندید. این بازی شما خیلی بی رحمانه است و چند تا از دوستای ما تا الان مردند. این بازی شما اصلاً خنده دار نیست."   🐸وقتی پسرک و دوستش صدای قورباغه را شنیدند از ترس پا به فرار گذاشتند. 🐸آیا شما هم تا به حال با دوست خود شوخی ای کرده اید که باعث رنجش و ناراحتی اش شده باشد. اگر چنین اتفاقی افتاد، چه کاری برای جبران آن انجام داده اید؟ 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
412282_231.mp3
15.9M
اسم قصه: قصه صوتی هلی هیولا🍬 گروه سنی: ۱ تا ۷ سال 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6