45.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈 کارتون سانی بانی
♨️ #کارتون #سانی_بانی
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
شیر و شتر.MP3
25.12M
#قصه_صوتی
🦁شیر و شتر🐫
🌸🌸🌸🌸
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
❤️خونه ما❤️
خونه ما باغچه داره🪴
اتاق و یک تاقچه داره
پله داره، نرده داره
پنجره هاش پرده داره
درخت و آسمون داره🌳
یک بام مهربون داره
بامش پر از کبوتره🕊
از همه جا قشنگ تره❤️
افسانه شعبان نژاد
#شعر
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#قصه_روز
🌹به نام خدای قصه های قشنگ🌹
یکی بود، یکی نبود، غیر از خدای مهربون، زیر این سقف کبود، هیچکس نبود.
خدا بود و خدا بود و خدا بود.
یک روز قشنگ دیگر از راه رسید و خورشید زیبا با نورهای طلایی و قشنگش صورت اندی را نوازش داد.☀️
اندی از خواب بیدار شد و توی رختخواب نشست.
امروز، روز تولدش بود.
با یادآوری این موضوع لبخند قشنگی روی لبهایش نشست.😊
به هدیه ی تولدش فکر کرد، و اینکه مامان همیشه هدیه اش را پنهان می کرد، تا غافلگیرش کند.
به سرعت از رختخواب بیرون آمد و همه ی اتاقها را برای پیدا کردن هدیه گشت.
اما هیچ جا هدیه ای پیدا نکرد.
یک دفعه از پشت در خانه، صدایی شنید.
آرام در را باز کرد.
یک بزغاله ی کوچولو، پشت در خانه نشسته بود و تا اندی را دید به طرفش رفت و خودش را به اندی چسباند.🐐
اندی آرام و با احتیاط بزغاله کوچولو را بغل کرد و بزغاله کوچولو با خوشحالی سرش را توی بغل اندی فرو برد.
اندی خیلی خوشحال و هیجان زده شد و اشک شوق در چشمانش حلقه زد.
با خوشحالی به سمت پدر و مادرش دوید و گفت: ممنونم، خیلی ممنونم، این بهترین هدیه ای است که توی عمرم گرفتم.
پدر و مادر اندی حسابی تعجب کردند، چون بزغاله کوچولو هدیه ی آنها نبود.
آنها اسکوتری که اندی مدتها بود میخواست را برایش خریده بودند؛ و آن را توی باغ زیر درخت سیب پنهان کرده بودند.
اندی وقتی موضوع را فهمید، بیشتر خوشحال و هیجان زده شد؛ چون هم میتوانست بزغاله کوچولو را نگه دارد و هم اسکوتری که مدتها منتظرش بود، را هدیه میگرفت.
این بهترین تولد برای اندی بود.
اما بزغاله کوچولو از کجا آمد؟
شاید بزغاله کوچولو میدانست که تولد اندی است و بعنوان هدیه جلوی در خانه نشسته بود.😅
📔هدیه تولد
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
شهادت مادر.mp3
12.48M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🟢ماجرای غم انگیز به شهادت رسیدن مادر امام حسن مجتبی(ع)
🔵وقتی همهی بچه ها دور مادرشدن جمع شدن تا دعا کنند، حضرت فاطمه زهرا(س) فرمودن: خدایا مرگ مرا زودتر برسان😭
#امام_حسن_مجتبی
#قسمت_هفتم
🔹قصه قهرمان ها🔸
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#شعر
غیبت نکنیم❌
رفیقِ خوب برای ما تو زندگی نعمتِ
هواشو داشته باشی تو نشونهٔ غیرتِ
اگه یه جا شنیدی که پشتِ سرِش صحبتِ
بلند بگو تا بِشنوند که حرفاشون غیبتِ
بگو که این کارِ شما بی ارزش و قیمتِ
رفیقِت و می رَنجونه دلیلِ قَهر و نفرتِ
این قهر و آشتی های ما همیشه درس و عبرت ِ
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#اربعین
بچه های عزیزم در زبان عربی به عدد 40، اربعین می گویند. بعد از ماه محرم، ماه صفر آغاز می شود. اربعین حسینی روز 20 صفر و چهل روز بعد از واقعه غم انگیز و دلخراش عاشورا می باشد. مسلمانان شیعه در این روز بـه یاد امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یاران با وفایش کـه در روز عاشورا شهید شدند، مراسم سوگواری برگزار می کنند.
بعد از شهادت امام حسین (ع) چه شد؟
سوالی که ممکن است برای شما عزیزان پیش آید این است که بعد از شهادت امام حسین (ع) چه شد؟
بعد از اینکه امام حسین و یارانش به شهادت رسیدند، لشکر یزید به سوی خیمه های حرم امام حسین(ع) روی آوردند و هرچه خانواده امام حسین داشتند را غارت کردند.
شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهل بیت (ع) درخیمه ای نیم سوخته سپری کردند و در روز 11 محرم عمر دستور داد که خانواده امام حسین را از کربلا به سوی کوفه ببرند.
روز 12 محرم اسیران را وارد شهر کوفه کردند، مردم کوفه که فکر می کردند این افراد خارجی هستند، برای دیدن اسرا به کوچه ها و محله ها آمدند و با دیدن اسرا شادی نمودند اما امام سجاد(ع) و خانم زینب(س) خودشان را به کوفیان و مردم شناسانند و شادی کوفیان را به عزا تبدیل کردند.
در آن زمان عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین(ع) بود، اسرا را به پیش حاکم کوفه و مردم بردند اما امام سجاد (ع ) در این مجلس طوری صحبت کرد که سبب رسوایی حاکم کوفه شد.
بچه های عزیزم خانواده امام حسین (ع) تقریبا بیست روز در کوفه اسیر بودند و بعد از آن ایشان را در اول ماه صفر به شهر دمشق بردند
مردم دمشق که نمی دانستند چرا امام حسین (ع) به شهادت رسیده است و از حقیقت ماجرا بی خبر بودند، با مشاهده کاروان شادی می کردند. برای اهل بیت امام حسین(ع) سفر شام خیلی تلخ بود و سخت ترین بلاها بر سرشان آمد و در مدتی که در شام در یک خرابه به صورت زندانی نگهداری می شدند.
در شام نیز خانواده امام حسین(ع) را در حالی که به دست و پایشان ریسمان بسته شده بود، به مجلس یزید وارد کردند و یزید از یک نفر خواست که بر علیه امام حسین (ع) و یاران او حرف هایی بزند. پس از او امام سجاد(ع) به منبر رفت و به مردم خودش را معرفی نمود و ماجرای عاشورا و کربلا را تعریف کرد. یزید رسوا شد و در مجلس غوغایی بر پا شد و همه علیه یزید همهمه کردند.
بعد از اینکه مردم شام سخنان امام سجاد (ع) را شنیدند و یزید رسوا شد، دستور داد که اسرای اهل بیت(ع) در شام برای شهدای کربلا عزاداری کنند و بعد از آن اسرا را بنا به خواست خودشان روانه مدینه نمود.
خانواده امام حسین(ع) حدود بیست روز در شام اسیر بودند و در روز بیستم صفر از شام به مدینه حرکت کردند. امام سجاد (ع) بـه همراه خانوادی امام حسین (ع) در راه بازگشت از شهر شام، بـه کربلا رفته و در روز اربعین موفق به زیارت قبر مطهر امام حسین «ع» و یاران با وفایش شدند.
وقتی حضرت زینب «ع» و بچه ها و اهل بیت امام حسین بـه کربلا و مزار امام حسین «ع» رسیدند، خیلی گریه کردند و برای امام حسین درد دل کردند کـه چقدر پس از او رنج کشیده اند و چقدر یزید آنها را اذیت کرده اسـت و بـه آنها ستم کرده اسـت و پس از سه روز عزاداری در غم از دست دادن شهیدان کربلا بـه مدینه، شهر پیامبر بازگشتند.
بچه های عزیز! ما هم برای زنده موندنِ نام امام حسین علیه السلام ، هر سال اربعین را عزاداری میکنیم و چون اهل بیت را با رنج و اذیت و با پای پیاده بـه کربلا بردند، خیلی ها به زیارت امام حسین (ع) در کربلا می روند و قسمتی از راه را تا کربلا پیاده روی میکنند و مزار پاک امام حسین را زیارت میکنند
🌸🍂🍃🌸
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#قصه_کودکانه
🌼مستمند و ثروتمند
رسول اکرم صلی الله علیه و آله طبق معمول در مجلس خود نشسته بود. یاران گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند در این بین یکی از مسلمانان که مرد فقیر ژنده پوشی بود از در رسید و طبق سنت اسلامی - که هر کس در هر مقامی ،هست همینکه وارد مجلسی میشود باید ببیند هر کجا جای خالی هست همانجا بنشیند و یک نقطه مخصوص را به عنوان اینکه شأن من چنین اقتضا میکند در نظر نگیرد- آن مرد به اطراف متوجه شد در نقطه ای جایی خالی یافت، رفت و آنجا نشست. از قضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی قرار گرفت. مرد ثروتمند جامه های خود را جمع کرد و خودش را به کناری کشید. رسول
اکرم که مراقب رفتار او بود به او رو کرد و گفت:
ترسیدی که چیزی از فقر او به تو بچسبد؟!» -
نه یا رسول الله!
ترسیدی که چیزی از ثروت تو به او سرایت کند؟
نه یا رسول الله!
ترسیدی که جامه هایت کثیف و آلوده شود؟
نه یا رسول الله
پس چرا پهلو تهی کردی و خودت را به کناری
کشیدی؟
اعتراف میکنم که اشتباهی مرتکب شدم و خطا کردم اکنون به جبران این خطا و به کفاره این گناه حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان خود که درباره اش مرتکب اشتباهی شدم ببخشم.
مرد ژنده پوش: ولی من حاضر نیستم
بپذیرم.»
جمعیت: چرا؟
چون میترسم روزی مرا هم غرور بگیرد و با
یک برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بکنم که امروز این شخص با من کرد.
🌼نویسنده:استاد شهید مرتضی مطهری
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑انیمیشن زیبای سرزمین تو
🔸پیاده روی اربعین
#اربعین
#انیمیشن
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
قورقوری شکمو🐸با صدای مهدیه ی قصه گو .mp3
8.31M
#ارسالی
قورقوری شکمو 🐸
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#شعر_کودکانه
آی بچه ها، بزرگترا
زباله هارو
تو کیسه ها بریزید
میون دشت و جنگل
توی دریا نریزید
جنگل وقتی قشنگه
که پاکه و تمیزه
محیط ما برامون
خیلی خیلی عزیزه
زمین رو پاک نگه دار
بچه ی خوب و باهوش
وقتی میری به گردش
اینو نکن فراموش
محیط زیست همیشه
باید پاکیزه باشه
اگه کثیفش کنی
زشت و آلوده میشه
تمیز باشید
تمیز باشید
پیش خدا عزیز باشید.
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6