🔸شعر
﴿ سورهی قل هوالله ﴾
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸 سوره ی قل هوالله
🌱 دوسِت داریم ما والله
🌸 هرروز تو رو میخونیم
🌱 قدرِ تو رو میدونیم
🌸 خدا که هست یگانه
🌱 رحیم و مهربانه
🌸 خالقِ بی نیازه
🌱 که خیلی دلنوازه
🌸 خدای خوب و دانا
🌱 بر همه داده بابا
🌱 مامان بابای زیبا
🌸 داده به ما تو دنیا
🌸 امّا خدای یکتا
🌱 بی مادر است و بابا
🌸 نه زن داره نه فرزند
🌱 قرآنِ او پر از پند
🌸 همتا نداری یا رب
🌱 ذکرت همیشه بر لب
🌸 سوره رسید به آخَر
🌱 «توحید» رو خوندیم از بر
🌸 این سوره در نمازه
🌱 خواندنِ او یه رازه
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر : سلمان آتشی
#کودکانه
#ترجمه_سوره_توحید_به_زبان_شعر
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
18.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن
کارتون پیم و پم
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#داستان
🔹️اردک_کوچولو
اردک کوچولو توی یک باغ قشنگ زندگی میکرد. هر روز صبح توی حوض آب با خواهر و برادرهایش آبتنی میکردند. ظهر که میشد خانم باغبان براشون غذا میآورد و آنها میخوردند. اردک کوچولو خسته شده بود و حس میکرد خیلی روزهایش تکراری شدهاند.
یک روز از در باغ بیرون آمد و راه افتاد به سمت دریاچهای که در آن نزدیکی بود و رفت داخل دریاچه و با خوشحالی مشغول شناکردن شد. مدتی شنا کرد تا اینکه توجهاش جلب یک مرغ دریایی پیر شد که در گوشهای از آب، کنار برگهای نیلوفر آبی کز کرده و از فرط گرسنگی ضعیف شده بود. اردک کوچولو جلو رفت و به مرغ دریایی پیر سلام کرد و علت ضعیف شدنش را پرسید. مرغ دریایی گفت: من هر روز صبح یک ماهی میگرفتم و میخوردم و تا آخر شب سیر بودم، ولی مدتی است که پیر شدم و دیگرنمیتوانم دنبال ماهی بگردم و صید کنم و بخورم. به همین دلیل غذا نخوردهام. اردک عزیز تو جوان هستی، برو و برای من یک ماهی بگیر و بیاور.
بچه اردک گفت: من که تا به حال ماهی نگرفتم و اصلا نمیدانم از کجا باید ماهی پیدا کنم.
مرغ دریایی پیر گفت: برو وسط دریا و به داخل آب نگاه کن و آنچه که دیدی روی آب حرکت میکند همان ماهی است... بگیر و برایم بیاور...
اردک کوچولو رفت وسط دریا. آنقدر برایش هیجانانگیز بود که حرفهای مرغ دریایی کاملا از یادش رفته بود و زمانی متوجه شد که هوا تاریک شده بود. دور و برش را نگاه کرد ولی هیچ چیزی ندید. ناامید سرش را پایین انداخت.
ناگهان دید که یک ماهی سفید، دقیقا مثل همان چیزی که مرغ دریایی پیر گفته بود در نزدیکی خودش روی آب دریا شناور است. به سمت ماهی رفت و همانطور که مرغ دریایی گفته بود خیلی سریع سرش را به سمت آب برد و تا نوکش به طرف آب رفت ماهی ناپدید شد. اردک کوچولو با تعجب کمی عقب رفت و بعد دوباره ماهی ظاهر شد.
دوباره نزدیک ماهی شد و این عمل را چند بار تکرار کرد و هربار ماهی ناپدید میشد، در آن نزدیکی یک قورباغه شیطان و مسخره روی یک برگ بزرگ نشسته بود و شاهد حرکات اردک بود و قاهقاه میخندید. اردک کوچولو متوجه خندههای قورباغه شد و با ناراحتی گفت: به من میخندی؟
قورباغه گفت: آره... داری چی کار میکنی؟اردک کوچولو گفت: مرغ دریایی پیر گرسنه است و میخواهم برایش ماهی بگیرم...قورباغه خندید و گفت: مگه اون ماهی است که میخواهی بگیری؟ تازه تو میخواهی با اون نوک پهن و کوچکت ماهی بگیری؟ اردک کوچولو با تعجب پرسید: پس این چیه که روی آب حرکت میکنه؟قورباغه گفت: اون عکس ماه است که از آسمان توی آب افتاده...اردک کوچولو خندهاش گرفت و زد زیر خنده... و بعد از این عمل نتیجه گرفت که ناآگاهانه به دنبال پیدا کردن چیزی نرود.
┄─┅ •••🌸❃ ⃟📕 ⃟ ❃🌸••• ┅─┄
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
InShot_۲۰۲۳۰۵۰۵_۱۸۴۴۵۷۸۴۰_۰۵۰۵۲۰۲۳.mp3
9.97M
#دعای_گنجشگ_پری 🕌
༺◍⃟👧🏻🧒🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد: آشنایی با وجود مقدس امام عصر علیه السلام
#داستان_شب
#گروهسنی۵تا۱۲ سال
#قصههای_مهدوی
#گوینده_معینالدینی
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🛑#شعر_کودکانه
🌸 ویژه #پیروزی_انقلاب_اسلامی
🌸 #دهه_فجر
آی دسته دسته دسته
قفل قفس شکسته🌷
مرگ بر شاه ظالم
گفتیم دسته دسته🌷
آی خنده خنده خنده
توی هوا پرنده🌷
شاه فراری شده
آمده وقت خنده🌷
آی غنچه غنچه غنچه
سینی و نقل و غنچه🌷
از سفر آمد امام
وا شد دهان غنچه🌷
آی باغچه باغچه باغچه
خورشید روی طاقچه🌷
پیروز شد انقلاب
گل داد باغ و باغچه🌷
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#ولادت_حضرت_علی_اکبر (ع)
نامش علی اکبر
قدش رشید و رعنا
اسم پدر حسین و
مادر به نام لیلا
رویش چونان پیمبر،
بویش چونان علی بود
تا لحظههای آخر،
در خدمت ولی بود
#اعیادشعبانیه
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
11.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_کودکانه ماشا و خرس
جاروی جدید🧹
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
InShot_۲۰۲۳۰۵۱۲_۲۰۱۸۳۸۵۴۴_۱۲۰۵۲۰۲۳.mp3
12.78M
#دعای_گنجشگ_پری۲ 🕌
قسمت دوم
༺◍⃟👧🏻🧒🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄رویکرد: آشنایی با وجود مقدس امام عصر علیه السلام #داستان_شب #گروهسنی_۵_۱۲_سال #قصههای_مهدوی #گوینده_معینالدینی #نویسنده_معینالدینی 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🍃🌾🍃🌾🍃🌾
🌸ای بچه های دانا
🌱بچه های توانا
🌸بیاین باهم بشناسیم
🌱پسر امام حسین (ع) را
🌸حضرت علی اکبر(ع) بود
🌱شبه رسول خدا (ص)
🌸پسر بزرگ امام
🌱دلیر بود و بی همتا
🌸جنگید با دشمنان
🌱مانند یک پهلوان
🌸در عاشورا شهید شد
🌱او بود یک قهرمان.
#شعر
#ولادت
#علی_اکبر(ع)
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
نوزاد حسین
جلوه اش مصطفویستـ
دقت کہ کنے
خَلقاً وخُلقاً نبویستـ 😍
تبریک بگویید
بــہ اربــابـ❤️ــ ڪہ او
نامشـ،نسبشـ
خودشـ،جمالش علویستـ
#میلاد_حضرت_علی_اکبر(ع)✨🌺
#روز_جوان_مبارکباد✨🌺
#قصه
🇮🇷 دهه ی فجر یعنی چه؟
وقتی طاها از مدرسه آمد، به مادرش گفت: خانم ناظم گفته برای #دهه_فجر وسایل تزیینی بیارید، اگر هم کسی تونست خوراکی بیاره.
مادر گفت: وسایل تزیینی که نداریم، اما میتونیم آجیل بسته بندی کنیم و روش هم پرچم ایران بچسبونیم.
طاها گفت: چه خوب. راستی مامان چرا دهه فجر را جشن میگیرند؟
مادر گفت: چون جشن انقلابه.
طاها با تعجب پرسید: جشن انقلاب !؟!
مادر گفت: سال ها پیش مردم با کمک امام خمینی، شاه رو از ایران بیرون کردند. بخاطر پیروزی اون روزها، جشن می گیریم.
طاها گفت: مامان بیشتر بگو، شاه کی بوده؟
مادر گفت: قدیما، شاه که آدم تنبلی بود، نمی تونست کشور رو اداره کنه، برای همین از کشورهای دیگه کمک می گرفت. خارجی ها هم چیزهای با ارزش ایران را می بردند و مردم را فقير کرده بودند.
طاها گفت: چقدر شاه بد بوده، حالا از امام خمینی بگو مامان.
مادر گفت: بله شاه بد بود و تنبل، اما امام خمینی خوب بود و زرنگ و همیشه می گفت: ما باید روی پای خودمان بایستیم.
بعد مادر کتاب قرآنش را از روی میز برداشت و آن را باز کرد. یک عکس از لای آن برداشت و به طاها نشان داد و گفت: این آقای مهربان، امام خمینی هست.
طاها گفت: عکس امام رو تو مدرسه و خانه ی مامانی دیدم. مامانی همیشه عکسش رو بوس می کنه.
مادر گفت: بله امام خوب می گفت که خارجی ها باید از کشور برن. اما شاه بد، امام را از کشور بیرون کرد.
طاها گفت: امام که ایران نبوده، پس چطوری شاه رو بیرون کرده؟
مادر گفت: امام از خارج با مردم در ارتباط بود و به آنها می گفت که باید شاه را بیرون کنند.
مردم دست به دست هم دادند و کشور را از شاه گرفتند. امام هم بعد از سال ها دوری از کشور به ایران برگشت.
طاها گفت: پس شاه چی شد؟
مادر گفت: شاه ترسو از ایران فرار کرد.
طاها گفت: الان امام خمینی کجاست؟
مادر طاها را بوسید و گفت: امام پیش خداست. و بجای او، آقای خامنه ای رهبر ایران هست.
مادر به ساعت نگاه کرد و گفت: وای چقدر حرف زدم. دیر شد باید برم آجیل بخرم.
مادر از قنادی آجیل خرید و به خانه آورد و با طاها آنها را بسته بندی کردند و یک پرچم ایران هم رویش چسباندند.
#دهه_فجر
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6