eitaa logo
قصه های کودکانه
34.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
917 ویدیو
328 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این بازی برای کودکان ۲ تا ۴ سال موثر است. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼پی دی اف 🌼عنوان: لبخند پروانه ای 🍃 بازنویسی: مصیب شیرانی 🍃قصه در مطلب بعدی 👇 https://eitaa.com/GhesehayeKoodakane/11133
لبخند پروانه ای.pdf
1.8M
🌼پی دی اف 🦋عنوان: لبخند پروانه ای 🍃 بازنویسی: مصیب شیرانی 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸دختر که داشته باشی ... دختر که داشته باشی زندگی خیلی زیباس تو خونَتون همیشه میاد بوی گُلِ یاس وقتی تو خونه باشه خونه به رنگِ دَریاس با بودَنِش همیشه بهار تو خونهٔ ماس دِلسوزِ مثلِ مادر عزیزِ قلبِ باباس سنگِ صبورِ خونه دشمنِ درد و غَمهاس صبورِ مثلِ زینب (س) بخشنده مثلِ زهراس (س) حِجابِشو دوست داره خانومِ خوشگل و خاص باهاش تو مهربون باش صِداش بِزَن با احساس یه وقت دِلِش نَگیره نِگین سُرخ و الماس خواهر واسه برادر عزیزترین تو دُنیاس این عشق و مهربونی داره نِمونه ای خاص : حضرتِ معصومه که عشقِ امامِ رضاس (ع) خلاصه که عزیزم دختر گُلی بی هَمتاس خوبی و مهربونیش فراتر از این حرفاس فقط همین که دُنیا بِدونِ او بی مَعناس و اینکه این زندگی با بودَنِش پابرجاس 🍃شاعر : علیرضا قاسمی 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍄کاردستی یک کاردستی فانتزی و جالب 🐵میمون ها در جنگل🐵 با ما همراه باشید😘 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ني هاي رنگي را تكه تكه كنيد و به كودك نوپاي خود بدهيد تا داخل بطري خالي آب بياندازد. اين كار به بالا رفتن تمركز، صبر، پشتكار و دقت كودكان كمك ميكند و ماهيچه هاي دست را قوي ميكند. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
12.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عمو زنجیر باف 👆👆👆 🎲 🎨🎲 🎲🎨🎲 🎨🎲🎨🎲 🎲🎨🎲🎨🎲 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐪شتر 🐏قوچ و 🐄گاو روزی روزگاری شتر، گاو و قوچی در راهی با هم می‌رفتند که گیاهی را برای خوردن یافتند. قوچ گفت: «دوستان اگر ما این گیاه را میان خود تقسیم کنیم هیچ کدام از ما سیر نمی‌شود. بهتر است که هرکدام از ما سنش نسبت به دیگران بیشتر بود، این گیاه را بخورد.» قوچ گفت: «من همزمان با تولد قوچ حضرت ابراهیم (ع) که او را به جای اسماعیل قربانی کرد به دنیا آمده‌ام.» گاو گفت: «من قُل و لنگۀ دوم گاو حضرت آدم (ع) که صبح زود برای شخم زدن زمین استفاده می‌کرد هستم.» وقتی شتر از گاو و قوچ دو حرف و ادعای شگفت‌انگیز و حیرت‌آور شنید سرش را پایین آورد و بدون سر و صدا علف را به دهان گرفت و خورد و گفت: «تا زمانی که من این هیکل بزرگ و گردن دراز را دارم احتیاجی به گفتن سنم ندارم. همه می‌دانند من از شما کوچکتر نیستم و همه هم‌جنسان من می‌دانند نهاد من از شما پاکتر است زیرا شما برای به دست آوردن این گیاه کوچک به دروغ متوسل شدید ولی من از گردن بلند خود استفاده کردم. همه می‌دانند که در این عالم وسیع خداوند هزاران نوع گیاه را برای خوردن ما آفریده است. اوست که با باران رحمت خود این گیاهان را از زمین می‌رویاند، پس ما چرا باید برای گیاهی به این کوچکی دروغ بگوییم؟ این کار شما باعث از بین رفتن روزی و نعمت خدا برای تمام موجودات می‌شود.» قوچ و گاو که این حرف شتر را شنیدند از کار خود پشیمان شدند و تصمیم گرفتند هرگز دروغ نگویند. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
پیداکردن کار برای سوسک کوچولو_صدای اصلی_426703-mc.mp3
7.45M
🌼پیدا کردن کار برای سوسک کوچولو 🌸در یک جنگل بزرگ سوسک سیاه و قشنگی زندگی می‌کرد. کار سوسک قصه‌ی ما، فقط خوردن وخوابیدن بود... 🌸بهتره ادامه‌‌ی داستان رو بشنوید. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
✅افزایش قد کودک با 8 راه ساده: 1⃣ تغذیه‌ی مفید 2⃣ تمرین‌های کششی 3⃣ تمرین‌های آویزان شدن 4⃣ تمرین تقویت مچ پا 5⃣ طناب بازی 6⃣ شنا 7⃣ دویدن نرم و آرام 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🦊قصه جالب روباه پوستین دوز🦊 روزی روزگاری، روباهی پوستینی پیدا کرد. جلو رفت و آن را برداشت. خوب نگاهش کرد و با خود گفت: «عجب پوستین خوب و گرمی است. آن را بردارم، به دردم می خورد.» روباه، پوستین را روی دوشش انداخت و به راهش ادامه داد. در بین راه، گرگی به روباه رسید. با تعجب به او نگاه کرد. جلو رفت و پرسید: «عجب پوستین خوبی داری!» روباه گفت: «بله، پوستین گرم و نرمی است. زمستان که بشود، راحتم. دیگر از سرما نمی ترسم، این پوستین از پوست گوسفند درست شده. پشم های بلند آن مرا گرم نگه می دارد.» گرگ با حسرت به پوستین نگاه کرد. روباه فهمید که گرگ هم دلش می خواهد پوستینی مثل او داشته باشد، در همان لحظه نقشه ای کشید تا به گرگ کلک بزند. پس به گرگ گفت: «می خواهی پوستینی مثل این داشته باشی؟» گرگ گفت: «بله، خیلی دلم می خواهد.» روباه گفت: «اینکه کاری ندارد. خیلی راحت می توانی صاحب یک پوستین شوی.» گرگ گفت: «چطوری؟» روباه گفت: «کار من پوستین دوزی است. خودم برایت یک پوستین خوب می دوزم. فقط یک شرط دارد.» گرگ پرسید: «چه شرطی؟» روباه گفت: «شرطش این است که یک گوسفند شکار کنی و برای من بیاوری، من هم با پوست آن، پوستینی برایت می دوزم.» گرگ خوشحال شد و رفت. گوسفندی شکار کرد و آن را نزد روباه برد. روباه گوسفند را گرفت و گفت: «سه روز دیگر بیا و پوستینت را تحویل بگیر.» سه روز بعد، گرگ سراغ روباه آمد و پرسید: «پوستین من حاضر است؟» روباه گفت: «نه. گوسفندی که آورده بودی، خیلی کوچک بود. پوستش برای یک پوستین کافی نبود. گوسفند دیگر بیاور.» گرگ رفت و گوسفند دیگری آورد. روباه با خوشحالی آن را گرفت و گفت: «سه روز دیگر بیا! پوستینت حاضر است.» اما سه روز بعد، وقتی گرگ به خانه روباه رفت، پوستین حاضر نبود. روباه گفت: «گوسفندی که آورده بودی، پوستش را کندم. دیدم پوست خیلی نازکی دارد. پوستینش خوب در نمی آید. باید گوسفند دیگری بیاوری.» گرگ رفت و سومین گوسفند را آورد. روباه هم گفت که سه روز دیگر بیاید و پوستین را ببرد؛ اما سه روز بعد، باز هم پوستین حاضر نبود. این بار هم روباه خواسته بهانه ای بیاورد؛ اما گرگ خیلی عصبانی شده بود. روباه را به کناری پرت کرد و داخل خانه اش شد تا ببیند چه خبر است. دید کلی پوست و استخوان گوسفند در حیاط خانه روباه ریخته است. همه چیز را فهمید. به طرف روباه دوید تا حقش را کف دستش بگذارد. که روباه پا به فرار گذاشت. رفت که رفت. هنوز هم که هنوز است، روباه از دست گرگ فراری است و خودش را به او نشان نمی دهد. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸حضرتِ معصومه (س) از بچگی دیوونهٔ ضریح و صحن و کَفترام یه زائر کوچیکمُ غلامِ خواهرِ رضام با دستِ راست رو سینه ام با بغض و آهِ تو صِدام از تهِ دل آروم میگم حضرتِ معصومه سلام ببخش اگه دیر اومدم برای عرضِ احترام یکَم سَرَم شلوغ شده درگیرِ کار های بابام راستی بابام حالِش بَده سلام رِسوند و گفت بیام سلامتی شو از شما خانومِ محترم بِخوام دُعا کنید پیشِ خدا انشاالله خوب شه زود بابام ریحانه آبجیمِ خانوم کوچیک ترین تو خواهرام یه نقاشی کشیده بود از کربلا وُ از امام انداختمش تویِ ضریح می‌گفت که جایزه میخوام راستی میشه یه چیز بِگم یه حرفی مونده رو لَبام یه خواهشی دارم خانوم دلتنگِ مشهدُ الرِضام امام رضا گفته سه جا به یاریِ شما میام به وقتِ مرگ ، پُلِ صِراط حسابرسیِ زائرام میام و با حضورِ خود میشم براشون اِلتیام رؤیای مشهدُ الرضا شده خیال این شَبام دعا کُنید برای من منی که زائر شمام زیادی حرف زدم خانوم حرفم رو میکُنم تمام شما رو دوست دارم زیاد به قدِ این دو تا چِشام فقط میگم که عاشقم همین و دیگه والسلام 🌸🌼🍃🌸🌼 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا فَاطِمَةُ المعصومه اشْفَعِي لَنَا فِي الْجَنَّةِ 🌼شاعر : علیرضا قاسمی 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4