🔸شعر
﴿راستگویی﴾
🌸حرفِ درست و راست رو
🌱خدا زیاد دوست داره
🌸حرفای راست عزیزجون
🌱صلح و صفا میاره
🔸✨🔸
🌸خدا میگه توو قرآن
🌱راستگو باشن آدمها
🌸که حرفِ راست وزیبا
🌱میمونه تویِ دنیا
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر سلمان آتشی
#شعر_نوجوان
#تربیتی
#راستگویی
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐜🐸کشتی کوچولو🐸🐜
یکی بود یکی نبود. در یکی از روز های گرم تابستان بچه ی قوربارغه ای با یک جوجه و یک بچه موش و یک مورچه و یک سوسک قرمز به گردش رفتند.
آن ها آنقدر رفتند تا به کنار رود خانه ای رسیدند . برای رد شدن از رود خانه بچه قورباغه پیشنهاد کرد بیایید شنا کنیم و پرید توی آب
جوجه و بچه موش و مورچه و سوسک قرمز گفتند:
ما که شنا بلد نیستیم
بچه قور باغه قور قور قور خندید و آن قدر خندید که چیزی نمانده بود نفسش بند بیاید.
جوجه و بچه موش و مورچه و سوسک قرمز ناراحت شدند و با هم فکر کردند تا راه چاره را یافتند.
جوجه رفت و یک برگ آورد
بچه موش رفت و یک پوست گردوی بزرگ آورد
مورچه هم یک تکه ساقه ی گندم آورد
سوسک قرمز هم نخ آورد
آن ها شروع کردند به کار کردن.
تکه ی ساقه ی گندم را توی پوست گردو فرو کردند و با نخ برگ به آن بستند و یک کشتی کوچو لو ساختند.
کشتی را به آب انداختند و برآن سوار شدند
کشتی کوچو لو در رود خانه به راه افتاد
بچه قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و می خواست باز به آن ها بخندد
ولی کشتی کوچولو از او خیلی جلو افتاده بود و دیگر قورباغه نمی توانست خودش را به آن برساند.
#قصه
🐜
🐸🐜
🐜🐸🐜
🐸🐜🐸🐜
🐜🐸🐜🐸🐜
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍃🍂چهارفصل🍂🍃
من می دونم که هرسال
چهارتافصل داره
اول اون چهارتا
فصل خوب بهاره
بهار میاد با شادی
سبزه و گل میاره
رو شاخه ی درختا
برگ تازه میذاره
بعد از بهار،تابستون
هوای گرمی داره
تعطیلات تابستون
حال و هوایی داره
بعد از تابستون،پاییز
میاد با رنگای شاد
برگ درخت می ریزه
وقتی که می وزه باد
اما زمستون سرد
بعد از فصل پاییزه
آسمون ابری میشه
گوله گوله برف می ریزه
چهارتا فصل خدا
جالب و رنگارنگه
هر کدومش یه جوری
خوشگله و قشنگه
#شعر
🍃
🍂🍃
🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃🍂🍃
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
من امام سجاد (ع) را دوست دارم_صدای کل کتاب_376287-mc.mp3
9.62M
#قصه_کودکانه
🖤من امام سجاد (ع) را دوست دارم
🍃قالب کتاب: گویا روایی
🍂راوی: عذرا وکیلی
🔹نویسنده اثر مرجع:
غلامرضا حیدری ابهری
🖤امام سجاد (ع) مهربان و دلسوز بود.
امام سجاد (ع) پس از حادثه عاشورا با زنان و بچه های خانواده همراه شد و از آنان حمایت کرد.
ایشان به هرجا که میرسیدند حادثه عاشورا را حکایت میکردند و از مردانگی پدر گرامیشان امام حسین (ع)، سخن
می گفتند.
👆بهتره ادامه داستان را خودتان بشنوید
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
#تربیتی
🌸قصه حرف زشت
یک روز بعد از ظهر خواهر خرسو به خرسک زنگ زد و از او دعوت کرد تا با هم بازی کنند خرسو گفت : « عروسک هایت را هم با خودت بیاور تا بازی کنیم. بعد هم با هم فیلم تماشا می کنیم. » خرسک از مامانش اجازه گرفت و عروسک هایش را در کالسکه بچه گذاشت و با عجله به سمت خاله خرسو راه افتاد. خرسو دم در منتظر او بود. آخرین باری که خرسک به خانه خرسو آمد ، با هم مامان بازی کردند. این دفعه هم دنباله همان بازی را ادامه دادند. بعد از کلی مامان بازی و سر و صدا از مامان خرسو اجازه گرفتند که تا فیلم تماشا کنند. خرسو گفت: « نگاه کن این فیلم را برادرم کرایه کرده. بیا تماشا کنیم. » خرسک گفت : « باشه. » اسم فیلم مشکلات در مدرسه خرس ها بود و برای آدم بزرگ ها ساخته شده بود. فیلم درباره نوجوانان و مدرسه بود. خرسک چیزی از فیلم نفهمید. بچه هایی که در فیلم بازی می کردند ، از دست هم عصبانی و ناراحت می شدند ولی خرسک نمی دانست چرا ! آن ها سر به سر هم می گذاشتند و لباس های همدیگر را مسخره می کردند. آن ها حرف هایی می زدند که خرسک نمی فهمید. وقتی عصبانی یا ناراحت می شدند چیزهایی می گفتند که خرسک تا حالا نشنیده بود.
او فکر کرد این حرف ها چیزی شبیه « مزخرف ! » یا « لعنتی ! » اما به زبان آدم بزرگ هاست. یکی ، دو تای آن ها را با خودش تکرار کرد. به نظرش خیلی جالب بودند. بعد از فیلم خرسک و خرسو کمی دیگر با هم بازی کردند و بعد خرسک به خانه آمد. سر میز شام خرسک فیلم را برای بابا ، خرسه ، مامان و برادر خرسی تعریف کرد و گفت که چطور بچه ها در مدرسه عصبانی یا ناراحت می شدند و سر به سر هم می گذاشتند و لباس های هم دیگر را مسخره می کردند. برادر خرسی گفت : « من این فیلم رو با برادرم خرسو دیدم. از فیلم خوشت آمد ؟ فکر می کنی برای سن تو مناسب است ؟ » به خرسک برخورد و گفت : « نخیر ! خیلی هم خوشم آمد. او دستش را بلند کرد تا نشان دهد که فیلم چقدر برایش جالب بوده که دستش به لیوان خورد و لیوان افتاد و شیر روی میز ریخت. خرسک خواست بگوید « اه » ولی یکی از حرف های توی فیلم یادش افتاد و آن را تکرار کرد. مامان ، بابا خرسه و برادر خرسی ساکت شدند و با دهان باز به خواهر خرسک خیره شدند.
خرسک به فکر فرو رفت. مامان نفس زنان گفت : « چی گفتی ؟ » خرسک من منکنان گفت : « یادم رفت. » زبان بابا بند آمد و دستش با چنگال خشک شد و توی هوا ماند. مامان پرسید : « این را از کجا یاد گرفتی ؟ » خرسک گفت که این ها را در فیلم شنیده است. مامان خرسه گفت : « حرف هایی که توی فیلم شنیدی حرف های بدی هستند ، حرف هایی که هیچ خرسی نباید به زبان بیاورد. زبان ما همیشه باید زبانی دوستانه باشد. آدم های خوب هیچ وقت از این حرف ها نمی زنند و تو هم اگر می خوای آدم خوبی باشی نباید از این حرف ها بزنی. » خرسک موقع خواب از مامان خرسه عذرخواهی کرد و به او گفت که دوست دارد خرس خوبی باشد.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸️ شعر
﴿ترکیب رنگها﴾
_________________________
🌸قرمز و زرد و آبی
🔴 🟡 🔵
🌱هستن سه رنگِ اصلی
_________________________
🌸باهم که ترکیب بشن
🌱داریم سه رنگِ فرعی
🟠 🟢 🟣
__________________________
🌸قرمز با زرد چی میشه؟
🔴 🟡
🌱رنگِ نارنجی میشه
🟠
🟧
__________________________
🌸زرد با آبی چی میشه؟
🟡 🔵
🌱 سبزِ قشنگی میشه
🟢
🟩
__________________________
🌸قرمز با رنگِ آبی
🔴 🔵
🌱بنفش میشه حسابی
🟣
🟪
__________________________
🌸ترکیبایِ این سه رنگ
🍃بلد شدیم ما قشنگ
🔴🟡 🔴🔵 🟡🔵
🟠 🟣 🟢
__________________________
#ترکیب_رنگها
#رنگ_های_اصلی_فرعی
#نقاشی
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
هدایت شده از قصه های کودکانه
رهایی كبوتر.MP3
21.05M
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
🖤 رهایی کبوتر🕊
ماجرای آرتین کوچولو در حرم شاهچراغ
🖤🖤🖤🖤🖤
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐢🐢لاک پشت🐢🐢
آهای خاله لاکپشته
لاکت خیلی درشته
لاکت قهوه ای رنگه
از چوب یا از سنگه
یواش یواش راه میری
به دور دنیا میری
از خشکی میای تو آب
از آب میری تو آفتاب
همیشه تو گلها باش
دوست بچه ها باش
#شعر_آموزشی
🐢
🌾🐢
🐢🌾🐢
🌾🐢🌾🐢
🐢🌾🐢🌾🐢
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
غافلگیری روزِ تولد تاتُ.pdf
3.52M
#قصه_متنی_و_تصویر
#قصه_کودکانه
🌼پی دی اف
🌸عنوان: غافلگیری روزِ تولد تاتُ
🍃 مترجم: زهرا سلیمانی کاریزمه
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸شعر
﴿قرآن کتابِ محبوب﴾
🌸خدای خوب به انسان
🌱داده کتابِ قرآن
🌼از بسکه مهربونه
🍃عاشقِ شادی مونه
🌸گفته بخوان توقرآن
🌱که باشی شاد و خندان
🌼ما هم میگیم به قرآن
🍃دوسِت داریم فراوان
🌸تو حرفایِ خدایی
🌱که رهنمایِ مایی
🌼تویی کتابِ محبوب
🍃نشون میدی بد ازخوب
🌸با صد و چارده سوره
🌱زندگی جورِ جوره
🌼تو راهِ آسایشی
🍃باعثِ آرامشی
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر :سلمان آتشی
#قرآن_کتاب_آرامش
#تربیتی
#شعر_کودک
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
لیمو شیرین_صدای اصلی_234905-mc.mp3
11.51M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🍋لیمو شیرین🍋
🍋لیمو و کیوی با هم درباره ی بچه ها حرف می زدند.
🥝 کیوی فکر میکرد که بچه ها او را دوست ندارند.
🍋لیمو و 🍊پرتقال و
🥒 خيار هم با هم درباره فایده های خودشان حرف میزدند ..
☝️بهتره ادامه قصه را خودتون بشنوید...
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
🌸پهلوان بدرفتار
پهلوانی خیلی قوی و معروف بود به حدی که حتی شیر در صورت حضور او وحشت زده می شد.
او بدنی تنومند داشت ولی قلبی نامهربان داشت و با مردم بد رفتاری می کرد و هیچ کس او را دوست نداشت، بالاخره روزی از محل ناشناسی می گذشت که چاه بزرگی که روی آن پوشیده بود وجود داشت و بدون توجه در داخل چاه افتاد خلاصه هرچه فریاد زد ه و کمک خواست کسی به او کمک نکرد، و رهگذری که از او دل پری داشت سنگ برداشت و بر سر او کوبید و گفت: مگر چقدر به مردم کمک کرده ای که توقع کمک داری؟
وقتی در تمام عمرت هیچ کار نیکی نمی کنی، اکنون حاصل آن را ببین، چه برداشت می کنی؟ با آن همه دل شکستگی که ایجاد کرده ای چه کسی می تواند بر دل شکسته ات مرحمی بگذارد؟ همیشه تو برای ما چاه کندی حالا دست سرنوشت سر راه تو چاه قرار داد.
پهلوان هم چنان گریه می کرد و برای کارهای زشت و ناپسندی که کرده بود معذرت می خواست .اما کسی به او توجه نمی کرد و در جواب او می گفتند:
"چاه مکن بهر کسی اول خودت، دوم کسی"
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4