#قصه_کودکانه
🌸پهلوان بدرفتار
پهلوانی خیلی قوی و معروف بود به حدی که حتی شیر در صورت حضور او وحشت زده می شد.
او بدنی تنومند داشت ولی قلبی نامهربان داشت و با مردم بد رفتاری می کرد و هیچ کس او را دوست نداشت، بالاخره روزی از محل ناشناسی می گذشت که چاه بزرگی که روی آن پوشیده بود وجود داشت و بدون توجه در داخل چاه افتاد خلاصه هرچه فریاد زد ه و کمک خواست کسی به او کمک نکرد، و رهگذری که از او دل پری داشت سنگ برداشت و بر سر او کوبید و گفت: مگر چقدر به مردم کمک کرده ای که توقع کمک داری؟
وقتی در تمام عمرت هیچ کار نیکی نمی کنی، اکنون حاصل آن را ببین، چه برداشت می کنی؟ با آن همه دل شکستگی که ایجاد کرده ای چه کسی می تواند بر دل شکسته ات مرحمی بگذارد؟ همیشه تو برای ما چاه کندی حالا دست سرنوشت سر راه تو چاه قرار داد.
پهلوان هم چنان گریه می کرد و برای کارهای زشت و ناپسندی که کرده بود معذرت می خواست .اما کسی به او توجه نمی کرد و در جواب او می گفتند:
"چاه مکن بهر کسی اول خودت، دوم کسی"
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
زنبور کوچولو_صدای اصلی_48814-mc-mc.mp3
12.4M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوت
🐝زنبور کوچولو
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
🌼قصه خرس زورگو و حیوانات جنگل
آقا خرسه از خواب بیدار شد، گرسنه و کمحوصله بود. با دست و صورت نشسته توی جنگل راه افتاد تا برای صبحانه چیزی پیدا کند.
حسابی هوس عسل کرده بود. یک راست سراغ لانه زنبورها رفت. دید زنبورها دارن عسل میفروشند. خرگوش، گوسفند، سنجاب، گاو، زرافه، خلاصه همه حیوانات جنگل، توی صف ایستاده بودند.
آقا خرسه که اصلاً حوصله نداشت توی صف بایستد با بداخلاقی جلو آمد. ظرف بزرگ عسل را برداشت و راه افتاد. زنبورها دنبالش رفتند و صدا زدند: «آقا خرسه، آقا خرسه، اون عسل مال همه حیوانات جنگل است. باید توی صف بایستی.»
خرسه که میخواست زنبورها را از خودش بترساند، یک غرش کرد و فریاد زد: «اگه بازم اعتراض کنید، خونتون و کندوهاتونو خراب میکنم. از این به بعد همه عسلهاتون مال منه. فهمیدید؟!»
زنبورها که خیلی ترسیده بودند به کندو برگشتند. بچه زنبورها گفتند: «باید بریم خرسه رو نیش بزنیم.»، اما زنبورهای بزرگتر گفتند: «نیش زدن آقا خرسه هیچ فایدهای نداره. اون پوست کلفت و سفتی داره.»
بالاخره زنبورها به این نتیجه رسیدند تا با کمک همه حیوانات جنگل با خرس زورگو مبارزه کنند. آنها پیش حیوانات جنگل رفتند و کمک خواستند، اما هیچکس قبول نکرد به زنبورها کمک کند.
زنبورهای بیچاره هم با ناامیدی برگشتند و بساط عسلفروشی را جمع کردند. آنها دیگر از ترس خرسه جرئت نمیکردند که عسلهایشان را بفروشند.
روز بعد صبح زود که حیوانات برای خرید عسل صبحانه سراغ کندوهای زنبورها آمدند، از عسل خبری نبود. فردا و پس فردا هم همینطور.
کمکم حیوانات جنگل از اینکه به زنبورها کمک نکرده بودند پشیمان شدند، چون آنها عسل دوست داشتند. اینطوری توی جنگل اثری از عسل نبود. بالاخره حیوانات دستهجمعی به سراغ زنبورها رفتند و گفتند که برای همکاری آماده هستند. همه با هم یک نقشه کشیدند و دست به کار شدند.
صبح دو روز بعد، زنبورها با خیال راحت دوباره شروع به فروش عسل کردند.
آقا خرسه از سر و صدای بیرون متوجه شد که دوباره زنبورها دارند عسل میفروشند.
به سرعت به سمت کندوی زنبورها به راه افتاد. اما همین که داشت نزدیک کندوی زنبورها میشد، یک دفعه افتاد توی یک گودال بزرگ و شروع کرد به دست و پا زدن و فریاد کشیدن.
حیوانات قبل از اینکه خرسه از گودال بیرون بیاید، رفتند کنار جنگل، جایی که یک جاده از آنجا رد شده بود. کنار جاده شروع به جستوخیز و سروصدا کردند؛ و توجه آدمها را به خودشان جلب کردند.
آدمها راه افتادند دنبال حیوانات تا اینکه خرسه را توی گودال پیدا کردند. آنها تصمیم گرفتند که خرس را به باغ وحش شهر تحویل بدهند.
خرسه که از جنگل رفت، حیوانات یک جشن بزرگ گرفتند. زنبورها هم برای تشکر از همه حیوانات جنگل بهترین ظرف عسلشان را به این جشن آوردند و با آن از همه پذیرایی کردند. از آن روز تا حالا زنبورها همیشه به همه حیوانات جنگل عسل میفروشند و همه برای صبحانه عسل خوش طعم دارند.
انسیه نوشآبادی (با اندکی تلخیص)
🍃نتیجهگیری و صحبت با کودک: اگر حیوانات مسئولیتپذیر نبودند و به یکدیگر کمک نمیکردند، در آخر داستان چه اتفاقی میافتاد؟ در فعالیتهای دسته جمعی ما باید چه کار کنیم؟
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
محمد فرزند سعیدبن عقیل_صدای اصلی_438275-mc-mc.mp3
6.94M
🌼قصه صوتی
#بچه_های_عاشورا
🖤این قسمت:
محمد فرزند سعید بن عقیل
#رده_سنی:کودک
🍃🌸🌼🖤🌸🌼🍃
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
نوک من کو؟_صدای اصلی_235814-mc.mp3
12.28M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوت
🌼نوک من کو
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸️شعر
﴿هستیم فدای ایران﴾
✨🔸✨🔸✨
🌸ما که خدا پرستیم
🌱مردمِ ایران هستیم
🌼با همّتِ جوانان
🍃تحریما رو شکستیم
🔸🍃🔸
🌸ما اهلِ این دیاریم
🌱میهنو دوس میداریم
🌼پرچمِ خوشکلش رو
🍃رو قلبِ خود میذاریم
🔸🍃🔸
🌸ما همه از دل و جان
🌱هستیم فدایِ ایران
🌼پاینده باشی ایران
🍃زیرِ لوایِ قرآن
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر:سلمان آتشی
#شعر_کودک_نوجوان
#پرچم_ایران
#قرآن_نگهدار_میهن
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
کانال قصه های کودکانه(1).pdf
1.26M
#قصه_متنی_و_تصویر
#قصه_کودکانه
🌼پی دی اف
🌼عنوان: "سه بچه فیل🐘🐘🐘
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
کلوچه های خوشمزه_صدای اصلی_440498-mc.mp3
9.62M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوت
🌸 کلوچه های خوشمزه
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تربیتی
🌼بفرستید برای دیگران
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐜🍄یه خانه خوراکی🍄🐜
حلزون ، کرم خاکی، و مورچه ی زرد داشتند با هم بازی می کردند .تا اینکه متوجه شدند هوا داره ابری می شه . ابرهای سیاه کم کم دور هم جمع شدن و روی زمین سایه انداختند.
چند تا قطره بارون روی زمین افتاد. حلزون که خونش همیشه همراهش بود فورا رفت توی خونش و درو محکم بست .کرم توی خاک فرو رفت و مورچه تند تند خودشو به لونش رسوند.
اون روز تمام روز دیگه کسی برای بازی بیرون نیومد . فردا صبح قبل از همه حلزون از لونش بیرون اومد و مثل همیشه دوستاشو صدا زد. طولی نکشید که سر و کله ی مورچه ی زبل و کرم خوابالو هم پیدا شد .اما هنوز کاری نکرده بودند که متوجه چیز عجیبی شدن چیزی شبیه به یه چتر بزرگ روی سر اونا سایه انداخته بود. اونا غرق تماشای این چتر مرموز شدند. مورچه از حلزون پرسید این چیه ؟
حلزون گفت نمی دونم شاید آدما به خاطر ما این چتر رو اینجا گذاشتن تا دیگه زیر بارون خیس نشیم. مورچه گفت آدما اگه ما رو ببینن پاشونو می ذارن روی ما و رد می شن. اونا هیچ وقت برای ما چتر درست نمی کنن. کرم گفت شاید این یه خونه است .
حلزون گفت آخه کی می تونسته از دیروز تا حالا خونه ای به این بزرگی درست کنه. خلاصه هر چی فکر کردند یه جواب درست و حسابی پیدا نکردن تا اینکه قرار شد مورچه بره و از پدربزرگش سوال کنه .مورچه رفت و یه ساعت بعد با پدربزرگش برگشت .پدربزرگ مورچه با عصای خودش آهسته آهسته اومد تا ببینه چیزی که مورچه تعریف می کنه چیه .
پدربزرگ مورچه تا چشمش به اون افتاد رفت جلو و یه گاز بهش زد و یه تیکه ازش خورد و بعد گفت به به چه خوشمزه است .بعد دید حلزون و کرم و مورچه، دارن با تعجب بهش نگاه می کنن. خندید و گفت بیایید بیایید بخورید نترسید سمی نیست این یه قارچ خوراکیه .بعضی وقتها بعد از بارونای بهاری قارچهای خوشمزه ای از تو دل زمین بیرون می زنه .بیایید و هر چقدر دوست دارید بخورید و اگر دوست دارید برید روش بازی کنید.
پدربززگ حرفاشو زد و رفت .اما کرم و مورچه و حلزون اون روز تا شب همونجا موندن و بازی کردن. اونا رفته بودن بالای بالا و روی کلاهک قارچ نشسته بودن. هم ازش می خوردن و هم روش بازی می کردن . اونا کم کم یاد گرفتن توی قارچ برای خودشون خونه بسازن اما یه خونه ی خوراکی . هر وقت دوست داشتن می تونستن در و دیوار خونشونو بخورن .حالا دیگه قارچ بازی اونها حسابی خنده دار شده بود.
#قصه
🍄
🐜🍄
🍄🐜🍄
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
گردن دراز و شغل تازه اش_صدای اصلی_440500-mc.mp3
9.52M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوت
🌸 گردن دراز و شغل تازه اش
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
✏️🎨ترکیب رنگ🎨✏️
سلام مداد زردم
بازم نقاشی کردم
اهای مداد آبی
بیداری یا که خوابی
آسمونو آبی کن
روزشو آفتابی کن
میخوام چمن بکارم
مدادشو ندارم
چمن که آبی رنگ نیست
زرد که باشه قشنگ نیست
مداد آبی و زرد
باید بهم کمک کرد
رنگ شما هر دوتا
میشه یه سبز زیبا
#شعر_آموزشی
🎨
✏️🎨
🎨✏️🎨
✏️🎨✏️🎨
🎨✏️🎨✏️🎨
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4