زنبور و فیل.pdf
3.31M
#قصه_متنی_و_تصویر
#قصه_کودکانه
🌼پی دی اف
🌼عنوان: زنبور و فیل
🍃 مترجم: زهرا سلیمانی کاریزمه
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کانال تربیت کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
باغ زیتون (ویژه روز جهانی قدس)_صدای اصلی_255488.mp3
3.6M
#باغ_زیتون
سرود ویژه روز جهانی قدس
🌸🍂🍃🌸
کانال تربیت کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
کودکان آسمان_صدای اصلی_450644-mc.mp3
3.64M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🍃 کودکان آسمان
🌸حنا کوچولو وقتی میبینه که مامان داره تلویزیون نگاه میکنه و خیلی ناراحت شده ازش میپرسه که چه اتفاقی افتاده.
مامان برای حنا کوچولو توضیح میده که توی کشور فلسطین یه جنگی
اتفاق افتاده و باعث شده که ساختمونها خراب بشه و ...
🌼موضوع این قسمت:
جنگ ناجوانمردانه اسرائیل علیه مردم مظلوم فلسطین.
البته با لحنی کاملاً ملایم و
اشاره ای که خشونت آن به روحیهی کودکان آسیب نزند.
#روز_قدس
🌸🍂🌼🍃🌸
کانال تربیت کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
کوچ اجباری قسمت اول_صدای اصلی_257239-mc.mp3
8.52M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🍃 کوچ اجباری
🌼 قسمت اول
🍃سام و سوگند خواهر برادر دوقلویی هستند که به نویسندگی خیلی علاقه دارند.
تا اینکه پدرشون اون ها رو با جایزه هانس کریستین اندرسون آشنا میکنه تا بتونند داستان هاشون رو برای شرکت در مسابقه بفرستند.جایزه هانس کریستین آندرسن که جایزه نوبل کوچک هم گفته میشه، جایزهای بینالمللیه که هر دو سال یک بار از طرف دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان به مؤلفان در زمینه ادبیات کودک تعلق میگیره.
این جایزه در دو گروه اهدا میشود: نویسندگان و تصویرگران. جایزه به نام هانس کریستین آندرسن نویسنده دانمارکی است و برنده جایزه خود را از دست ملکه دانمارک دریافت میکند.
برنامه "کوچ اجباری" به تهیه کنندگی آتی جان افشان در سه قسمت تولید شده است.
#روز_قدس
🌸🍂🍃🌸
کانال تربیت کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
کوچ اجباری قسمت دوم_صدای اصلی_257541-mc.mp3
10.82M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🍃 کوچ اجباری
🌼قسمت دوم
🍃 سوگند و سام بعد از توضیحات مادر و پدرشان تصمیم می گیرند که در مورد کسانی که جایزه هانس کریستین را برده اند، تحقیق کنند.
🌸🍂🍃🌸
کانال تربیت کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
کوچ اجباری قسمت سوم_صدای اصلی_257243-mc.mp3
7.65M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🍃 کوچ اجباری
🌼قسمت سوم
🍃سوگند و سام تصمیم بزرگی برای کمک به بچه های فلسطین می گیرند.
در انتهای برنامه دکلمه ای از کودکی خردسال، در مورد مقاومت کودکان فلسطینی وجود دارد.
All yourarmies, all your fighters, all your tanks, and all your soldiers against the boy, holding the stone standing there all alone. in his eyes
I can see the sun in his smile I can see the moon, and I wonder I only wonder who is weak who is Strong? What is right and what is wrong and, I wish, I only wish that the truth has a tongue.
همه لشکریان ،همه جنگجویان، همه تانک ها و همه سربازان در برابر پسری که سنگی در دست دارد و به تنهایی آنجا ایستاده است.
من می توانم خورشید را در لبخند او ببینم ، من می توانم ماه را در لبخند او ببینم و من متعجبم.
من فقط معجبم که چه کسی ضعیف و چه کسی قوی است- حق چیست؟ و باطل چیست؟ و من آرزو میکنم کاش فقط حقیقت زبان داشت.
(🍃ترجمه متن بالا:
سرکار خانم زهرا سلیمانی کاریزمه)
🌸🍂🍃🌸
کانال تربیت کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
💖ســــلام
🌸صبحتون پُر از عطر خدا
💖روز شنـبه تـون
🌸معطر به بوی مهربانی
💖الهی
🌸دلتون شاد لبتون خندان
💖قلبتون مملو از آرامش
🌸صبح زیبای شنبه تون بخیر
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های
تربیتی کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌼🍃🌸🌸
👈 کانال تربیت کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه
#قصه_کودکانه
🐰🐍 هوش کجا به درد میخورد 🐍🐰
♧قسمت اول♧
یکی بود، یکی نبود. در نزدیکی سرزمین قصه ها آن طرف رود خیال های شیرین، کنار کوه خواب های خوش، جنگلی بود. توی این جنگل هر جور حیوانی زندگی می کرد.
یک روز حیوان های جنگل دور هم نشسته بودند. از هر دری حرفی می زدند. حرف به اینجا رسید که نیرومندترین حیوان جنگل کیست؟
خرس گفت: «نیرومندترین حیوان جنگل ببر است. همه ما از ببر میترسیم. وقتی که صدای ببر بلند می شود، همه حیوان های جنگل میلرزند. وقتی که ببر آهسته حرف میزند. حتی درخت ها هم سرشان را پیش می آورند تا حرف های او را بشنوند. بله، نیرومندترین حیوان این جنگل ببر است.»
در این وقت کبوتری که روی شاخه درختی نشسته بود، بالا و پایین پرید و گفت: «بله، بله، نیرومندترین حیوان این جنگل ببر است. تو راست می گویی! ولی من حیوان دیگری را می شناسم. این حیوان، همین جا پیش ما نشسته است. از صدای او هیچ حیوانی نمی ترسد. برای همین هم هست که او هیچ وقت اش را بلند نمی کند. اگر او حرف بزند، درخت ها صدایش را نمی شنوند. چه رسد به اینکه سرشان را پیش بیاورند. از این حیوان که من می گویم هیچ حیوان دیگری، حتی کرم کوچولو از او نمی ترسد.»
حرف های کبوتر تمام شد. حیوانها فهمیدند که این حیوان که کبوتر می گوید، خرگوش است. همه به خرگوش نگاه کردند و خندیدند.
خرگوش اوقاتش تلخ شد.
این بار اول نبود که حیوان ها به او می خندیدند. چون او آزارش به حیوان دیگری نمی رسید مسخره اش می کردند. ولی خرگوش می دانست که هوشش از همه آنها بیشتر است. با خودش گفت: «باید کاری کنم که آنها بدانند که هوش من از هوش همه آنها بیشتر است. آن وقت دیگر نمی توانند مرا مسخره کنند.»
آن شب خرگوش نخوابید. تمام شب ناراحت بود. صبح زود به راه افتاد. رفت و سر راه ببر ایستاد. وقتی که ببر آمد، خرگوش به او گفت: «ای ببر، من میدانم که تو از همه حیوان های این جنگل نیرومندتری. ولی خوب می دانی که من از تو باهوش ترم. در خیلی از کارها هم کمکت کرده ام. چرا به حیوان های دیگر نمی گویی که من از تو با هوش ترم؟»
ببر می دانست که هوش خرگوش از هوش او بیشتر است، ولی هیچ دوست نداشت جلو دیگران بگوید که خرگوش از او باهوش تر است. ببر گفت: «قبول دارم که تو خیلی باهوشی. ولی توی جنگل هوش به چه درد می خورد؟
من همین حالا می توانم تو را بگیرم و بخورم. تو هم با همه هوشت نمی توانی جلو مرا بگیری توی جنگل بهتر است که حیوان نیرومندتر باشد تا باهوش. تازه خیلی هم فکر نکن که خیلی باهوش هستی. اگر راست می گویی برو و با هوشت مار بزرگ جنگل را بگیر و پیش من بیاور. اگر من به همه می گویم که تو باهوش ترین حیوان جنگل ها آن شب باز هم خرگوش نخوابید. تمام شب ناراحت بود و فکر کرد صبح خیلی زود بیدار شد به جنگل رفت. سوراخ خیلی درازی سر راه مار کند. چند تا ماهی توی سوراخ گذاشت با خودش گفت: «وقتی که مار توی سوراخ رفت تا ماهی ها را بخورد من در سوراخ را میبندم.»
آن وقت خرگوش پشت درختی پنهان شد. نزدیک ظهر مار آمد. سوراخ را دید. بوی ماهی ها را شنید. دمش را به دور درختی بست و توی سوراخ رفت.
خرگوش فهمید که مار از شرطی که بین او او ببر است باخبر شده است. برای همین هم دمش را به درخت بسته است.
شب بعد باز هم خرگوش نخوابید. تمام شب ناراحت بود و فکر کرد. عاقبت راه تازه ای پیدا کرد. او رفت و سر راه مار نشست.
ادامه دارد....
#قصه_متنی
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های
تربیتی کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌼🍃🌸🌸
👈 کانال تربیت کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه
#قصه_کودکانه
🐍🐰 هوش کجا به درد میخورد 🐰🐍
♧قسمت دوم♧
مار آمد. خرگوش را دید. خندید و گفت: «خوب، خرگوش باهوش، تا حالا که نتوانسته ای مرا بگیری. حالا دیگر چه فکری در سرت داری؟»
خرگوش گفت: «درست است، مار بزرگ من خیال می کردم که خیلی باهوشم، ولی تو از من باهوش تری. ولی چه فایده ای دارد؟ ببر می گوید که هوش، به هیچ دردی نمی خورد»
مار گفت: «مگر تو نمیبینی! من هم نیرومند هستم و هم بزرگ! هم درازم، درازترین حیوان جنگل»
خرگوش گفت: «ولی درازی که بزرگی نیست. ببر از تو بزرگ تر است. تازه، درازترین حیوان های جنگل از کوتاه ترین درخت ها کوتاه ترند. کسی به درازی یا کوتاهی حیوان ها توجهی ندارد.»
مار گفت: «من از خیلی از درخت ها هم دراز ترم.» خرگوش گفت: «نه، نیستی! مثلا نگاه کن. نیهای کنار رود همه از تو درازترند.» مار گفت: «نه، من از آنها درازترم» خرگوش گفت: «نیستی!می گویی نه؟ برو کنار آنها بایست.»
مار گفت: «من نمی توانم تمام بدنم را روی هوا نگاه دارم. اگر یکی از آن نیها را بکنیم و روی زمین بگذاریم. من کنارش میخوابم. آن وقت تو می بینی که من از آن نی دراز ترم»
خرگوش قبول کرد و مشغول کار شد. یکی از درازترین نیها را کند. برگهایش را جدا کرد و آن را روی زمین گذاشت. مار کنار نی خوابید و به خرگوش گفت: «حالا ببین که من دراز ترم پانی؟»
خرگوش چندبار کنار مارونی راه رفت و برگشت. بعد ایستاد و گفت: «این جور نمی توانم چیزی بفهمم. وقتی که من کنار سر تو می آیم، تو خودت را می کشی و سرت را از نی جلوتر می بری. من که نمی توانم سر و دم تو را با هم ببینم!»
مار گفت: «اینکه کاری ندارد. مرا به نی ببند. آن وقت من دیگر نمی توانم خودم را جلو بکشم.»
خرگوش قبول کرد و گفت: «ببین، من از دم تو شروع می کنم. هرچه می توانی خودت را بکش. من جابه جا بدنت را به نی میبندم. آن وقت می بینم که تو بلندتری یانی»
مار گفت: «باشد.»
خرگوش جابه جا بدن مار را به نی بست. مار هم هرقدر که توانست خودش ای درازتر شود. عاقبت وقتی که خرگوش گردن مار را به نی بست، مار سرش را که کمی از سے نی جلوتر بود، حرکت داد و گفت: «دیدی؟ دیدی که من از نی دراز ترم؟»
حیوان هایی هم که آنجا ایستاده بودند و با دقت به مار و خرگوش نگاه می کردند پاک یادشان رفته بود که قرار بوده است که خرگوش مار را بگیرد. آنها گفتند: «بله، بله، مار از نی درازتر است!»
در این وقت خرگوش به مار گفت: «بله تو از نی دراز تری. ولی آن قدر هم که من خیال می کردم باهوش نیستی. تو از سر تا دم به نی بسته شده ای. دیدی که عاقبت توانستم تو را بگیرم!»
حیوان ها، که تازه متوجه شده بودند که خرگوش چه کرده است، آرام ایستادند و مار را نگاه کردند. بعد همه با هم گفتند: «بله. خرگوش توانست مار بزرگ جنگل را بگیرد. او از همه حیوان های جنگل باهوش تر است.»
از آن روز به بعد، دیگر حیوان ها خرگوش را برای اینکه آزارش به حیوان های دیگر نمی رسد مسخره نمی کردند. دیگر همه آنها، حتی ببر، قبول کرده بودند که هوش همه جا حتی توی جنگل هم به درد می خورد.
پایان....
#قصه_متنی
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های
تربیتی کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌼🍃🌸🌸
👈 کانال تربیت کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه
رنگین کمون چه زیباست!_صدای اصلی_48758-mc.mp3
13.57M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌈رنگین کمون چه زیباست
🌳در جنگل زیبایی در فصل پاییز حیوانات دور هم جمع شدند تا قبل از سرد شدن هوا با هم بازی کنند.
حیوانات جنگل با هم ناهار خوردند و بعد از غذا آماده بازی شدند که رعد و برقی زده
شد.
⛈باران پاییزی جنگل را فرا گرفت و بعد از آن هم خط رنگی ایی روی جنگل و در آسمان پیداشد،حیوانات تعجب کردند و از هم می پرسیدند که این خط رنگی چیست؟
🐇 تا اینکه خرگوش کوچولو ...
🌸🍂🍃🌸
🍃کانال تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4