eitaa logo
قصه پروانه ها
2هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
89 فایل
هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم جامعه ساخته نمی شود(شهید ابراهیم هادی) شهيد را به خاك نسپاريد ، بلكه بر يادها بسپاريد. (شهید محمد کریمی) جاده‌ای که به کربلا می‌رسد از همان سنگرهای دفاع مقدس می گذرد. تبادلات 👇 @M_eghbali1359
مشاهده در ایتا
دانلود
چهارم دوم اللَّهُمَّ وَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً الَّذِینَ أَحْسَنُوا الصَّحَابَةَ وَ الَّذِینَ أَبْلَوُا الْبَلَاءَ الْحَسَنَ فِی نَصْرِهِ، وَ کانَفُوهُ، وَ أَسْرَعُوا إِلَی وِفَادَتِهِ، وَ سَابَقُوا إِلَی دَعْوَتِهِ، وَ اسْتَجَابُوا لَهُ حَیثُ أَسْمَعَهُمْ حُجَّةَ رِسَالاتِهِ. بارالها و به خصوص اصحاب محمد(ص) آنان که شرط مصاحبت او را به‌خوبی پاس داشتند و آنان که در یاری آن حضرت به سعی نیکو برخاستند، و حضرتش را یاری دادند، و برای قرار دادنش به صحنه قدرت شتافتند و برای قبول دعوتش بر یکدیگر سبقت گرفتند، و چون دلیل رسالت‏‌های خود را به گوش آنان رساند، دعوتش را پذیرفتند. وَ فَارَقُوا الْأَزْوَاجَ وَ الْأَوْلَادَ فِی إِظْهَارِ کلِمَتِهِ، وَ قَاتَلُوا الْآبَاءَ وَ الْأَبْنَاءَ فِی تَثْبِیتِ نُبُوَّتِهِ، وَ انْتَصَرُوا بِهِ. و در راه اعلای کلمه‌اش از همسران و فرزندان خود دوری جستند، و با پدران و فرزندان خود برای برقراری نبوّتش نبرد کردند و به برکت وجود او در آن نبردها پیروز شدند. وَ مَنْ کانُوا مُنْطَوِینَ عَلَی مَحَبَّتِهِ یرْجُونَ‏ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ فِی مَوَدَّتِهِ. و آنان که در عمق دلشان مهر او را می‏‌پروردند و در عشق او به تجارتی امید داشتند که کسادی و ضرر در آن راه نداشت. وَ الَّذِینَ هَجَرَتْهُمْ الْعَشَائِرُ إِذْ تَعَلَّقُوا بِعُرْوَتِهِ، وَ انْتَفَتْ مِنْهُمُ الْقَرَابَاتُ إِذْ سَکنُوا فِی ظِلِّ قَرَابَتِهِ. و یارانی که وقتی دل به او بستند قبائل و عشایرشان از آنان دوری جستند، و زمانی که در سایه قرابت او آرمیدند، دودمان آنان پیوند قرابت گسیختند. فَلَا تَنْسَ لَهُمُ اللَّهُمَّ مَا تَرَکوا لَک وَ فِیک، وَ أَرْضِهِمْ مِنْ رِضْوَانِک، وَ بِمَا حَاشُوا الْخَلْقَ عَلَیک، وَ کانُوا مَعَ رَسُولِک دُعَاةً لَک إِلَیک. بارالها پس برای اصحاب محمد آنچه را برای تو و در راه تو از دست دادند از نظر لطف دور مدار، و آنان را از خشنودیت خشنود ساز، و نیز به خاطر آنکه مردم را پیرامون دینت جمع کردند، و با فرستاده تو در دعوت خلق هم‌آواز بودند. وَ اشْکرْهُمْ عَلَی هَجْرِهِمْ فِیک دِیارَ قَوْمِهِمْ، وَ خُرُوجِهِمْ مِنْ سَعَةِ الْمَعَاشِ إِلَی ضِیقِهِ، وَ مَنْ کثَّرْتَ فِی إِعْزَازِ دِینِک مِنْ مَظْلُومِهِمْ. و آنان را به خاطر اینکه در راه تو از شهر و دیار قوم خود دوری گزیدند، و از فراخی معیشت به‏ سختی در افتادند، و آن افراد بسیاری را که برای بزرگداشت دین تو ستم‌ها دیدند، پاداش عنایت فرما.
سرنوشت بچه تنبل کلاس این متن هم از گروه تلگرامی همخوان انتخاب شده است: ﮐﻼﺱ ﺍﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، شیراز ﺑﻮﺩﻡ ﺳﺎﻝ ١٣٤٠، ﻭﺳﻄﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ اصفهان یک ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ. ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻡ، ﻟﻬﺠﻪ ﻏﻠﯿﻆ ترکی قشقایی، ﺍﺯ ﺷﻬﺮﯼ ﻏﺮﯾﺐ. ﻣﺎ ﮐﺘﺎﺑﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺍ اناﺭ ﺑﻮﺩ. ﻭﻟﯽ اصفهان ﺁﺏ ﺑﺎﺑﺎ. معضلی ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ، ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺗﻮ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﻧﺒﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﯽ ﻭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺩﺭﺳﮑﯽ ﻣﯿﺨﻮاﻧﺪﻡ. ﺗﻮ اصفهان ﺷﺪﻡ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺱ. خانم ﻣﻌﻠﻢ ﭘﯿﺮ ﻭ بی حوصلی ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺩﺷﻤﻦ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻣﻦ! ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﺭﺱ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ می گفت: ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺑﺸﯽ ﻓﻼﻧﯽ ﻭ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﻣﻦ ﺑﯿﻨﻮﺍ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻼﺱ ﺩﻭﻡ. ﺁﻧﺠﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺨﺖ ﺑﺪ ﻣﻦ، ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﺷﺪ ﻣﻌﻠﻤﻤﺎﻥ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﭼﻮﺑﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺮﻭﺩ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﻢ! ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺗﻨﺒﻠﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ! ﮐﻼﺱ ﺳﻮﻡ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻢ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺁﻣﺪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﺎﻥ. ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺧﻼﺻﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﺎﺭ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻮﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻼﺱ ﻣﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ. ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ ﻧﺸﺴﺘﻢ. ﻣﯿﺪوﻧﺴﺘﻢ ﺟﺎی من ﺍﻭﻧﺠﺎﺳﺖ! ﺩﺭﺱ ﺩﺍﺩ، ﻣﺸﻖ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺎﺭﯾﻦ. ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﯿﺰ ﻣﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺱ ﭼﯿﺴﺖ! ﻓﺮﺩﺍﺵ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪ، ﯾﮏ ﺧﻮﺩﻧﻮﯾﺲ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺳﺘﺶ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﻀﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺸﻖ ﻫﺎ. ﻫﻤﮕﯽ ﺷﺎﺥ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ. ﺁﺧﻪ ﻣﺸﻘﺎﻣﻮﻥ ﺭﺍ ﯾﺎ ﺧﻂ ﻣﯿﺰﺩﻥ ﯾﺎ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻥ، ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺳﯿﺪ ﺑﺎ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ ﻣﺸﻘﺎﻣﻮ ﻧﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩﻡ، ﺩﺳﺘﺎﻡ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻣﯽ ﺯﺩ. ﺯﯾﺮ ﻫﺮ ﻣﺸﻘﯽ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ می نوﺷﺖ. ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﺮﺍ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻪ؟ ﺑﺎ ﺧﻄﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﻮﺷﺖ: ﻋﺎﻟﯽ! ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﺭﺩ ﺷﺪ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺩﻓﺘﺮﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﻣﻦ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺳﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﺎﺷﻢ. ﺁﻥ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻣﻌﺪﻝ ﺑﯿﺴﺖ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﻧﻔﺮ ﺷﺸﻢ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ. ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺮﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩ. ﭼﺮﺍ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭﯾﻎ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ؟ ﺑﻪ ﻭﯾﮋﻩ ﻣﺎ ﭘﺪﺭﺍﻥ، ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ، ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ، ﺍﺳﺘﺎﺩﺍﻥ، ﻣﺮﺑﯿﺎﻥ، ﺭﺋﻴﺴﺎﻥ ﻭ... ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ امیرمحمد نادری قشقایی - ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎسی ﻭ ﻋﻠﻮﻡ ﺗﺮبیتی ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻛﻨﺖ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ https://eitaa.com/Gheseparvaneha1359 ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🦋🦋🦋
Part07_داستانهای شگفت.mp3
1.28M
به وقت کتاب📚📚📚 اگه هنوز عضو نیستی یاعلی👇 ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ https://eitaa.com/Gheseparvaneha1359 ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🦋🦋🦋
6.mp373355.mp3
225.2K
مناجات شهيد مصطفی چمران ؛ خدايا تو را شكر می كنم كه اشك را آفريدی ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ https://eitaa.com/Gheseparvaneha1359 ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🦋🦋🦋
مصطفی چمران  (۱۳۱۰-۱۳۶۰ ش)، معروف به شهید چمران و دکتر چمران، از شخصیت‌های مبارز انقلاب اسلامی، وزیر دفاع دولت موقت جمهوری اسلامی ایران و فرمانده ستاد جنگ‌های نامنظم در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود. او شخصیتی علمی، انقلابی، مبارز، مومن و عارف مسلک بود. چمران در تهران و آمریکا تحصیل کرده و دکترای رشته الکترونیک و فیزیک پلاسما (مهندسی گرافت هسته‌ای) را با درجه ممتازی از دانشگاه آمریکا اخذ کرده است. وی از مبارزان جدی علیه نظام پهلوی بود، دوره نظامی چریکی را در مصر گذرانده و مدت چند سال در لبنان فعالیت داشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به وطن آمده و اقدامات گسترده‌ای انجام داد که از جمله آنها ختم غائله کردستان، انتصاب به وزارت دفاع، نماینده مجلس شورای اسلامی، تشکیل لشکرهای مردمی و تشکیل ستاد جنگ‌های نامنظم بود. شهید چمران خدمات بسیار موثری در جنگ عراق علیه ایران داشت و سرانجام، سال ۱۳۶۰ ش بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. از این شهید چندین اثر از دست‌نوشته‌هایش بر جای مانده است. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ https://eitaa.com/Gheseparvaneha1359 ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🦋🦋🦋
تعقیبات نماز عشا اللّٰهُمَّ إِنَّهُ لَيْسَ لِى عِلْمٌ بِمَوْضِعِ رِزْقِى، وَإِنَّما أَطْلُبُهُ بِخَطَراتٍ تَخْطُرُ عَلَىٰ قَلْبِى، فَأَجُولُ فِى طَلَبِهِ الْبُلْدانَ، فَأَنَا فِيَما أَنَا طالِبٌ كَالْحَيْرانِ، لَاأَدْرِى أَفِى سَهْلٍ هُوَ أَمْ فِى جَبَلٍ، أَمْ فِى أَرْضٍ أَمْ فِى سَماءٍ، أَمْ فِى بَرٍّ أَمْ فِى بَحْرٍ، وَعَلَىٰ يَدَيْ مَنْ، وَمِنْ قِبَلِ مَنْ، وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ عِلْمَهُ عِنْدَكَ، وَأَسْبابَهُ بِيَدِكَ، وَ أَنْتَ الَّذِى تَقْسِمُهُ بِلُطْفِكَ، وَتُسَبِّبُهُ بِرَحْمَتِكَ، اللّٰهُمَّ فَصَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَاجْعَلْ يا رَبِّ رِزْقَكَ لِى وَاسِعاً، وَمَطْلَبَهُ سَهْلاً، وَمَأْخَذَهُ قَرِيباً، وَلَا تُعَنِّنِى بِطَلبِ مَا لَمْ تُقَدِّرْ لِى فِيهِ رِزْقاً، فَإِنَّكَ غَنِيٌّ عَنْ عَذَابِي وَ أَنَا فَقِيرٌ إِلَىٰ رَحْمَتِكَ، فَصَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَجُدْ عَلَىٰ عَبْدِكَ بِفَضْلِكَ، إِنَّكَ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ.خدایا من نمی‌دانم روزی‌ام در کجاست و آن را تنها بر پایه گمان‌هایی که بر خاطرم می‌گذرد می‌جویم و ازاین‌رو در جستجوی آن شهرها را زیر پا می‌گذارم، پس در آنچه که خواهان آنم همچون حیرت زدگانم، نمی‌دانم آیا در دشت است یا در کوه؟ در زمین است یا در آسمان؟ در خشکی است یا در دریا؟ نمی‌دانم به دست کیست و از سوی چه کسی است، ولی به‌یقین می‌دانم که دانش آن نزد تو و اسباب آن به دست توست و تویی که آن را با لطف خویش تقسیم می‌کنی و با رحمت خود برای آن سبب فراهم می‌سازی؛ خدایا، پس بر محمد و خاندان او درود فرست و پروردگارا، روزی خود را بر من گسترده‌ساز و به دست آوردنش را برایم آسان‌ کن و جای دریافتش را نزدیک قرار ده و با جستجوی آنچه برایم در آن روزی مقدر نکرده‌ای به زحمتم میفکن، چه تو از آزردن من بی‌نیازی و من به رحمتت نیازمندم، پس بر محمد و خاندان او درود فرست و با احسان و فضل خویش بر بنده‌ات کرم کن، تو صاحب بخشش بزرگ هستی. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ https://eitaa.com/Gheseparvaneha1359 ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🦋🦋🦋
قاری قرآنی که جراح کلیه است «حسین کرمی» قاری بین‌المللی کشورمان بهترین سال عمرش را سال 1378 می‌داند، چرا که در این سال ضمن کسب رتبه نخست رشته قرائت قرآن،‌ در سخت‌ترین ‌آزمون‌ برد تخصصی‌ در رشته‌ جراحی‌ کلیه‌، موفق به کسب دانشنامه‌ عالی شد. روز اول فروردین سال 1342 در شهر اردبیل کودکی متولد شد که بعدها به جرگه قاریان برتر کشورپیوست. «حسین کرمی» زمانی که در دوران کودکی به صوت دلنشین عمویش هنگام تلاوت قرآن گوش می‌داد، اولین زمینه گرایش او به قرائت قرآن رقم خورد. در همان حال و هوای کودکی و بازی با رادیو، صدای زیبایی از امواج رادیو شنید که او را مجذوب ‌کرد، بعدها متوجه ‌شد که این صدا برای رادیو قاهره بوده است، به این ترتیب تصمیم گرفت خواندن قرآن را آغاز کند. تا اینکه در سال 1356 در شهر اردبیل مسابقات قرآن برگزار ‌شد و با کسب رتبه اول مسابقات جایزه تشرف به حرم رضوی را عاید خود کرد. در مسابقات کشورى که در شهر مقدس قم در سال 1378 در برگزار شد رتبه نخست را کسب کرد و در همان سال نیز در شانزدهمین دوره مسابقات بین‌المللى قرآن کریم در تهران در بین 40 کشور مقام اول رشته قرائت را به دست آورد. استاد کرمی در حالی بهترین سال عمرش را سال 1378 می‌داند که در این سال ضمن کسب رتبه نخست رشته قرائت قرآن،‌ در سخت‌ترین ‌آزمون‌ برد تخصصی‌ در رشته‌ جراحی‌ کلیه ‌توانست‌ دانشنامه‌ عالی را کسب‌ می‌کند.   وی پس‌ از این ‌که‌ در سال‌ 1380 به‌ عنوان‌ فوق‌ تخصص‌ جراحی کلیه‌ از دانشگاه‌ علوم ‌پزشکی شهید بهشتی فارغ‌التحصیل‌ شد، به ‌فکر در درمان‌ بیماری‌های‌ کلیه‌ به خصوص سنگ‌ کلیه‌‌ به‌ روش‌ اندوسکوپی (بدون‌شکاف‌ جراحی) افتاد، به این ترتیب روشی را ابداع‌ کرد ‌که‌ درد و رنج‌ بیمار و عوارض‌ پس‌ از عمل‌ کاهش‌ یافت. کرمی که در بیمارستان شهداى تجریش کار می‌کند و عضو هیئت علمى دانشگاه شهید بهشتى است، قبل از اینکه وارد اتاق عمل‌ شود، آیةالکرسی می‌خواند و با توکل به خدا با صلوات راهی اتاق عمل می‌شود.   حسین کرمى مانند بسیارى از قاریان برجسته در ابتداى کار از سبک قاریان مصرى مثل استاد منشاوى تقلید کرد. وی اعتقاد دارد که هر قارى قرآنى در ابتداى کار تلاوت باید از قاریانى مثل منشاوى، عبدالباسط، مصطفى اسماعیل، شحات محمد انور و متولى عبدالعال تقلید کند و بعد از طى مراحل ابتدایى باید از تقلید محض خارج شود و با تسلط بر الحان و موسیقى عربى و قرآن به تلاوت بپردازد و میان معنا و الفاظ آیات در تلاوت‌هایش پیوند برقرار کند. او تاکنون به کشورهاى زیادى همچون مالزى، سنگاپور، هند، بنگلادش، سوریه و ترکیه براى تلاوت قرآن سفر کرده و بیش از ده‌ها بار براى انجام مناسک سیاسى عبادى حج به عنوان قارى اعزام شده است. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ https://eitaa.com/Gheseparvaneha1359 ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🦋🦋🦋
زیارت قبول ( از خاطرات شهید مرتضی خدادادی ) پارسال همه رفتن کربلا شهیدمرتضی بخاطرکارش مشغله کاری زیاد نتونست مسافر کربلا باشه خیلی غصه میخورد براش شده بود یک اندوه شده بود یه غصه ... همیشه سر زبانش همین بود خدایا ازقافله حسین (ع)جاموندم. تا برج 6 امسال وقتی اعزام شد سوریه به خانوادش گفت امسال صددرصد میرویم کربلا تودلم افتاده امسال کربلایی میشم من میروم سوریه انشاالله اربعین برگشتم آمادگی داشته باشید همینکه برگشتم برویم کربلا ... روزیکه قراربود اعزام بشن صبحش تعریف میکرد که فقط برام دعا کنید اسیر نشم چون خواب دیدم این دفعه شهید میشم. همسرش ناراحتی کرد پس من اجازه نمیدم توبری سوریه... مادرش گفت من دوست ندارم بری سوریه چند وقته رفتی جهاد کردی بسه !!!!اگه بحث جهاد باشه بنظرم کافیه توجهادتو کردی با حرف مادرش آقا مرتضی خیلی ناراحت شد بعد به جواب مادرش گفت شما چطور دلتون راضی میشه سرباز بی بی زینبو مانع رفتنش بشید با این حرفش مادرش بغض کردو اشک ازچشماش جاری شد. اون روز مادرش راهی شیراز بود بااین حرف شهیدمرتضی اون روزمادرش که هم ذوق کرده بود هم بغض بخداوندی خدا مادرش ازتهران تا شیراز گرسنه وتشنه رفت یک مادر پیرفقط با صبحانه ای که ساعت 8 میل کرده بود راهی شدتا صبح فردای اون روز ... بعد رفتن شهید مرتضی به سوریه چندوقتی گذشت تا اینکه یکروزتماس گرفت به خانوادش گفت که من دارم میام حاضر باشیدبریم کربلا خواب دیدم رفتم کربلا انشاالله رسیدم سریع میرویم هممون کربلا... یک هفته به اومدنش مونده بود که گوشیش خاموش شد تا 10روز خانواده چشم انتظار ازدنیا بیخبر که یک روزرفیقش کوله پشتی و وسایلاشو آوردخبر شهادتش را به خانواده داد!!! دوستان وهمرزمانش تعریف کردن که اونروزیکه شهید شربت شهادتو نوشیدن صبح ازخواب بلند شده موقع صبحانه برای دوستانش تعریف کرده که امشب خوابی دیدم منو حلالم کنید فک میکنم امروز نوبت منه بچه ها زدن زیر خنده به شوخی گرفتن بعد صبحانه سریع رفت دوش گرفت لباسای تمیز پوشید بعد لباس مخصوصشو پوشید رفت دنبال کارای روزانش. هیچ وقت کسی متوجه نشد مرتضی چطوری رفت چطوری شهید شد همان روز  شهیدمرتضی با چندتا ازدوستان عزیزش راهی کربلا شدو با کاروان (اباعبدلله الحسین کاروان شامودمشق) همسفرشدن... سوم وهفتم شهید عزیز با اربعین سروروسالار شهیدا یکی شد !!!!!!خودش به تنهایی بدون خانوادش رفت کربلا ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ https://eitaa.com/Gheseparvaneha1359 ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🦋🦋🦋