🔴طب اسلامی داریم یا نداریم؟!
🔸اختلاف در مسئله طب اسلامی از یک منظر قابل بررسی است: اینکه آیا اسلام #ساختار مدون و نظام معینی برای طب دارد یا ندارد؟!
1⃣ برخی میگویند خیر ندارد. این دسته معتقدند که طب سنتی قدیم نظام مدون دارد اما در اسلام خیر و طب اسلامی نداریم و در اسلام چنین چیزی لااقل به دست امام معصوم علیه السلام تدوین نشده است.
2⃣ برخی میگویند بله دارد و کتابهای خوبی هم تدوین کرده اند و نظام تغذیه و درمانگری هم دارند. یعنی طب را از طرف امام معصوم علیه السلام تدوین شده میدانند که هم کامل است و هم پاسخگوی نیاز مردم.
3⃣ برخی نیز قائل هستند که ساختار و تدوینی نداشتیم، اما می توانیم از آیات و روایات استخراج کنیم و یک نظام طبی جامع با ساختار مشخص ارائه دهیم.
🔸اینکه هیچ کدام از علماء هیچ روایت طبی و تغذیه ای را قبول نداشته باشند، اصلا چنین چیزی نیست و نداریم. مثلا حاج آقا فاطمی نیا فقط رساله ذهبیه را گفتند قبول ندارند، در صورتی که خیلی از روایات طبی و تغذیه ای داریم در دیگر کتب معتبر مانند کافی یا وسائل الشیعه یا الوافی و... ایشان مطلق روایات در طب و تغذیه را که رد نکرده اند! قطعا ایشان در دسته اول قرار میگیرند.
#طب_اسلامی
#طب_المعصومین
🌷@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🔴طب اسلامی داریم یا نداریم؟! 🔸اختلاف در مسئله طب اسلامی از یک منظر قابل بررسی است: اینکه آیا اسلام
🔹... به عبارتی دیگر برخی یک تعداد خیلی کمی از روایات را قبول دارند و میگویند از اینها نظام طبی برداشت نمیشود و برخی دیگر تعداد بیشتری را که میتوان از این روایات یک نظام جامع درمانی ارائه داد. این قبول کمتر یا بیشتر روایات طبی برمیگردد به مبانی آنها در علم رجال و سند احادیث یا یکسری دلایل دیگر. یعنی اختلاف نظر آنها یک اختلاف نظر علمی است! این اختلاف نظر علمی در خیلی دیگر از مباحث علمی دیگر نیز مطرح است
🔸هر کدام از افراد در این سه دسته در طول تاریخ آثاری دارند، بعضی آثار خیلی تخصصی و طبی است و برخی دیگر خیلی عمومی و گذرا. تعداد علماء در هر دسته هم تقریبا یکسان هستند و همگی هم از علماء به نام و بزرگ هستند.
✅خلاصه کلام اینکه وظیفه ما بعنوان یک شخص که اگر تخصص ندارد این است به صحبتها و مطالب افراد در یکی از این سه دسته اعتماد کنیم و از آنها تقلید کنیم. اما باید صبور باشیم تا این دسته ها هر کدام بر اثر گذر زمان، بیشتر به مردم اثبات شوند و کارآمدی هر کدام برای مردم مشخص شود.
🔺تا آن زمان هیچ کدام حق نداریم به یکدیگر توهین کنیم و یکدیگر را تحقیر کنیم. زیرا هر دسته برای خود مبانی علمی دارند و طبق علم و استدلال خود صحبت میکنند. اگر نقد یا اشکالی هم داریم باید در فضای علمی و جدی منتقد باشیم و الا هر رفتاری غیر از این اشتباه است.
✍سید روح الله حسینی
#طب_اسلامی
#طب_المعصومین
🌷@Gilan_tanhamasir
💥درمان حساسیتهای فصلی و درمان کرونا
⚠️از #انار غافل نشوید!
❀←یکی از میوه هایی که در این فصل(پاییز) حتما باید مصرف شود انار است
⛔️اکثر بیماریهای عفونی و ویروسی مثل آنفولانزا و یا کرونا، خون را دچار فساد و غلظت میکند.
🔻یکی از دلایل کم شدن یا از دست رفتن حس بویایی بیماران کرونایی نیز غلظت خون می باشد.
🔺انار بعنوان تصفیه کننده خون یکی از میوه هایی هست که برای کسانی که دچار غلظت خون شده اند، بسیار عالی است
⚠️اگر انار پیدا نکردید، میتوانید از رب انار شیرین طبیعی نیز استفاده کنید.
🌹@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت79 –آره خودشم گفت که دلیلتون به خاطر مذهبی نبودنش بوده. ولی اون حرفه
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت80
بنابراین باپرویی پرسیدم:
–ببخشید می تونم در مورد همسرتون بپرسم؟
سرش را پایین انداخت و آهی کشید و گفت:
– اون دیگه دستش از دنیا کوتاهه. لزومی نداره در موردش حرفی زده بشه.
خیلی کنجکاوتر شدم و گفتم:
–اگه ناراحت میشید خب نگید ولی دوست داشتم بدونم چه جور طرز فکری داشت.
پوزخندی زدو گفت:
– فکر خیلی چیز خوبیه.
بعد به رو به روش زل زد.
– من توی آموزشگاه باهاش آشنا شدم. شاگردم بود. اون اولش یه دختر متین و چادری بود. بعد از مدتی اونطور که خودش می گفت احساساتش در گیر شده بود.
یک روز از من خواست که بیرون از آموزشگاه با هم حرف بزنیم. می گفت خیلی مهمه و حتما باید با من مشورت کنه.
راستش اولش قبول نکردم ولی اصرارهاش رو که دیدم گفتم باشه، پس، من می رسونمت توی مسیر حرفت رو هم بزن.
وقتی شروع به حرف زدن از علاقش نسبت به من کرد، خشکم زد. اونقدر پیش رفت که گفت اگه قبول نکنم خودش رو میکشه،
حالابگذریم که چقدر کشمکش بینمون شد، تا بالاخره این ازدواج سر گرفت. خانواده اش مذهبی بودند ولی از نوع متعصبش، هنوز یک ماه از ازدواجمون نگذشته بود که کمکم تیپش تغییر پیدا کرد.
وقتی دلیلش رو پرسیدم گفت:
–خانوادهام من رو مجبور کرده بودند به چادر سر کردن، وگرنه خواست خودم نیست.
منم کاری بهش نداشتم می گفتم حجاب که فقط چادر نیست تو نباید مجبور باشی باید خودت انتخاب کنی، باید فکر پشت کارات باشه. تیپ جدیدش که با توجه به مد روز همش تغییر
می کرد همه رو شوک زده می کرد. خب منم واقعا اذیت می شدم، ولی هیچ چیز زوری نمیشه. من فقط به روشهای مختلف راهنماییش می کردم...
با تعجب پرسیدم:
ــ اونوقت این راهنماییتون تاثیرم داشت؟
انگشتهایش را در هم گره زدو گفت:
–بی تاثیرم نبود، البته اجل مهلتش نداد.
وقت زیادی لازم بود.
خیلی مهمه که آدم ها اهل فکر باشند. زیادم نباید زوم کنیم روی اعتقاداتشون. البته خوبه هر دو رو داشته باشند. شاید ما رفتار ظاهری یک شخص رو ببینیم و بگیم چقدر با اعتقاده. ولی ممکنه مثل همسر من از روی اجبار توی مقطعی از زندگیش باید اون رفتارو داشته باشه.
آهی کشید و گفت:
– شناختن آدم ها کار ساده ایی نیست، بخصوص توی این دوره زمونه که بعضیها آفتاب پرست ونون به نرخ روز خور هستند.
ــ پس یعنی شما هم دوران سختی رو با همسرتون گذروندید؟
ــ سخت نمیشه گفت، همیشه برای داشتن روزهای خوش توی خانواده باید صبور بود، باید از بعضی خواسته هات بگذری.
وقتی همسرت حاضر نشه بگذره. این میوفته رو شونه ی خودت و اونوقته باید از وجودت معدن معدن "صبر" استخراج کنی.
✨وقتی از خواستت بگذری به خاطر خدا، خدا هم برات کم نمیزاره، خدارو شکر من و همسرم روزهای خوب هم زیاد داشتیم.
وقتی از بالا به زندگی خودم نگاه می کنم
می بینم واقعا این ازدواج قسمتم بوده .شاید خدا از طریق همین ازدواج خیلی چیزها رو
می خواسته به من بفهمونه و شاید یه فرصتی به من و همسرم برای درست فکر کردن داده.
لبخندی زدم و گفتم:
–چقدر جالبه دیدگاهتون.
ــ به نظر من خدا مثل جور چین، زندگی همه ی آدم هارو چیده، فقط این پازل تیکه هاش به مرور زمان جلو راهمون قرار گرفته میشه. این دیگه اختیار خود ماست که درست انتخاب کنیم و هرکدوم روسرجاش بزاریم، تا به اون تصویر که هدف اصلی هستش برسیم.
گاهی که انتخاب اشتباه می کنیم شاید سالها طول بکشه متوجه بشیم کجای پازل زندگیمون اشتباه چیدیم.
با شنیدن صدای اذان گفت:
–ببخشید، سرتون رو درد آوردم.
ــ شما ببخشید حالتون خوب نبود من به حرف گرفتمتون.
همانطور که بلند میشد تا به طرف سرویس بره و وضو بگیره گفت:
–اتفاقا حالم خیلی بهتر شد.
چشم چرخاندم ریحانه نبود. در اتاقش شیشه به دست خوابیده بود، پتو را، رویش انداختم و به آشپزخانه رفتم. وضو گرفتم. بعد به سعیده پیام دادم تا بیاید دنبالم.
بعد از نمازم ظرف ها را شستم. سوپی که کمیل برایم ریخته بود. درقابلمه برگرداندم. این دودلی و استرس ها جلوی اشتهایم را گرفته بود.
کارم که تموم شد آماده شدم و نشستم روی صندلی و گوشیام رادستم گرفتم تا اگر سعیده تک زد متوجه بشوم.
کمیل از اتاقش بیرون امد و با دیدن من پرسید؟ می خواهید برید؟
ــ بله، کارم تموم شد. خدارو شکر، شماهم بهترید. ریحانه هم خوابه. فقط آخر شب، وقتی خواستید بخوابید، هم خودتون دوباره از اون دم نوشه بخورید هم توی شیشه ی ریحانه بریزید با عسل.
نگاه قدرشناسانه ایی خرجم کرد و همانطور که به طرف آشپزخانه می رفت گفت:
– بعضی آدم ها مثل فرشته ها هستند. فکر
می کنند وظیفشون فقط مهربونی کردنه، شما یکی از اون فرشته هایید.
با خجالت گفتم:
ــ من به خاطر خودم این کارو می کنم چون ریحانه رو دوست دارم، محبت بهش برام لذت داره.
ــ به خاطر همه چیز ممنونم. میرم سوئچ رو بیارم...
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
💐@Gilan_tanhamasir
#فرق_من_و_بسیجی_هیچ!!
🌷یک جا نمیشست غذایش را بخورد. به سنگر بچه بسیجیها سر میزد و هر جا یک لقمه ای میخورد؛ ناهار، شام یا حتی صبحانه ، فرقی نمیکرد. وقتی هم که ازش میپرسیدم؛ چرا این کار را میکند؟! میگفت:...
🌷....میگفت: اگر من در سنگر فرماندهی بنشینم و غذا بخورم، آن بسیجی که نان خشک یا دوغ یا ماست میخورد، فکر میکند؛ من که فرمانده هستم، غذایی بهتر از غذای او میخورم. این جوری بهتراست. بگذار بسیجی بداند، بین من که فرمانده هستم با او [که] یک بسیجی است فرقی وجود ندارد.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید
حاج شهید عبد الحسین #برونسی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#شبتون_شهدایی
🌷@Gilan_tanhamasir
شروعی زیباتر از سلام نیست✨
سلام وادب محضر مبارک شما عزیزان🌺🤚
روزتون پر از عشق و و محبت و شادی و صفا و خنده و خوشحالی
😍🌹❤️
مَن لَم يَرَ للّهِ عَزَّ و جلَّ علَيهِ نِعمَةً إلاّ في مَطعَمٍ أو مَشرَبٍ أو مَلبَسٍ ، فقد قَصُرَ عَملُهُ و دنا عَذابُهُ
هر كه نعمت خداوند عزّ وجلّ را فقط در خوراك يا نوشيدنى يا پوشاك ببيند، بى گمان عملش كوتاه و عذابش نزديك باشد
📚ميزانالحكمهجلد12صفحع288
#پیامبراکرمص
#حدیث_روز
🌹@Gilan_tanhamasir
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 یه مشکلی برام پیش اومده؛ از کجا بفهمم این بلاست؟ یا اینکه امتحان خداست برای رشد من؟
🔻 میخوام بدونم خیالم راحت بشه ...
#تصویری
🌸@Panahian_ir
🌸@Gilan_tanhamasir
📸 دیوار نگاره ای زیبا از شهید سلیمانی در دیوار مرزی لبنان و فلسطین اشغالی
🔻 تزیین دیوار مرزی میان #لبنان و #فلسطین اشغالی در جهت لبنانی به شمایل سردار شهید حاج قاسم #سلیمانی
🌷@Gilan_tanhamasir
🥀 یادواره شهدای والا مقام بخش اطاقور
🔹سخنران: حجت الاسلام والمسلمین علیزاده
(مدیر کل اوقاف و امور خیریه استان گیلان)
🔹مداح:حاج ابوذر روحی
🔹زمان : پنج شنبه ۱۴۰۰/۷/۱ ساعت: ۱۶
🔹مکان: صحن مسجد جامع #اطاقور
#ارسالی_کاربر
#هفته_دفاع_مقدس
#لنگرود
☔️@Gilan_tanhamasir
📢 امشب؛ #سخنرانی_رئیس_جمهور در سازمان ملل
◀️ رئیس جمهور امشب در نشست سران هفتاد و ششمین مجمع عمومی #سازمان_ملل به صورت #مجازی سخنرانی خواهد کرد.
❇️@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
📢 امشب؛ #سخنرانی_رئیس_جمهور در سازمان ملل ◀️ رئیس جمهور امشب در نشست سران هفتاد و ششمین مجمع عمومی
🎥چرا #دکتر_رئیسی به نشست مجمع عمومی #سازمان_ملل نرفت؟
سخنگوي وزارت خارجه: به دلیل شرایط کرونایی و پروتکلهایی که باید قبل و بعد سفر انجام میشد، رئيسجمهور ترجیح داد، وزیر امور خارجه به این نشست برود و خودش به صورت آنلاین مواضع جمهوری اسلامی ایران را اعلام کند.
🔆این سفر علیرغم هزینه های زیادی که بر دوش کشور تحمیل میکرد باعث میشد تا رئیس جمهور چند روز از کشور دور باشد و نتواند مشکلات مردم را پیگیری کند.
✅ بهترین تصمیمی که میشد در شرایط فعلی کشور گرفت همین بود.
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت80 بنابراین باپرویی پرسیدم: –ببخشید می تونم در مورد همسرتون بپرسم؟ س
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت81
–نه دخترخالم میاد. شما زحمت نکشید.
ــ چرا به ایشون گفتید؟ مارو قابل نمی دونید؟
ــ این حرفها چیه؟ آخه شما حالتون خوب نیست، ریحانهام خوابه اذیت میشه. سعیده خودش بهم گفت می خواد بیاد دنبالم.
با روشن شدن صفحه ی گوشیام گفتم:
– سعیده امد، دیگه با اجازتون من برم.
مادر در حال سبزی پاک کردن بود، با دیدن من پرسید:
– چه خبر؟
ــ کنارش نشستم و گفتم:
–با نسخه ی شما خیلی بهتر شدن.
اونقدر که نطق بابای ریحانه باز شده بود.
با تعجب گفت:
–چطور؟
انگار منتظر همین سوالش بودم که سیر تا پیاز را برایش بگویم. حتی زنگ زدن های گاه و بیگاه آرش را هم از قلم نینداختم.
حرف هایم غرق فکرش کرده بود. در سکوت آخرین برگ های جعفری را از ساقه جدا می کرد.
پرسیدم:
–واسه آش فرداس؟
مادر جوابی نداد، انگار اصلا نشنید.
نمی دانم چرا انقدربه فکررفته بود.
سرم رابه بازویش تکیه دادم و گفتم:
–مامان جان، اون فقط نظرش رو گفت.
بالاخره هر کس هر جور که فکر میکنه زندکی میکنه دیگه.
سرش را به علامت تایید تکان داد و گفت:
– تا تو لباس هاتو عوض کنی پاک کردن سبزیهام تموم میشه. بیا بشورو خردشون کن.
ــ کاش خرد شده می گرفتید.
ــ رفتم بگیرم نداشت. روزای تعطیل که اصلا سبزی پیدا نمیشه، اینم به خاطر فردا آورده بود. پاشو تنبلی نکن.
باخودم فکرکردم امروز دستگاه سبزی خردکن شدم، ظهرسبزی سوپ، حالا هم سبزی آش باید خردکنم.
ــ چشم مامانم. فقط اگه آرش دوباره زنگ زد جواب بدم؟
لبخندی زد و گفت:
– جواب بده ببین حرف حسابش چیه؟
ــ آخه شاید بگه بیا بریم بیرون حرف بزنیم.
ــ حالا فعلا تلفنی صحبت بکن باهاش ببین چی میگه.
لباسهایم را عوض کردم و گوشیام را از سایلنت در آوردم و همراه خودم به آشپزخانه بردم.
موقع خرد کردن سبزیها دوباره گوشیام زنگ خورد.
گردنم را چرخاندم تا ببینم کیه هم زمان چاقو به دستم اثابت کرد.
با گفتن آخ...مادر هراسان به سمتم امد وپرسید:
– بریدی؟
دستم رازیر شیر آب گرفتم و گفتم:
– بد جور...احساس می کردم قلبم روی یک تاب نشسته و زنگ تلفن هم دستی است که هلش
می دهد و هر لحظه محکم تر...مادر نگاه گذرایی به صفحهی گوشی انداخت و لبخند محوی زد و گفت:
– تو برو یه کم زرد چوبه بریز روش ببندش، من خودم بقیهاش رو خرد می کنم.
در حال بستن انگشتم بودم که صدای پیام گوشیام باعث شدنیمه رهایش کنم.
با دیدن اسمش، با خودم گفتم حتما دلخور شده و پیام داده.
ولی وقتی بازش کردم، دیدم نوشته:
– همین صدای بوق خوردن گوشیتم آرومم
می کنه.
درد انگشتم کلا یادم رفت و برای چند دقیقه
بی حرکت فقط به پیامش نگاه می کردم.
نوشتم:
– موقعیتش نبود که جواب بدم.
فوری جواب داد:
– الان می تونید صحبت کنید؟
نوشتم:
– اگه کوتاه باشه، بله.
به ثانیه نکشید که گوشیام زنگ خورد، از این همه سرعت جا خوردم.
زل زده بودم به اسمش، که روی گوشیام افتاده بود. انگارتمام وجودم شده بود قلب و می تپید.
ــالوو...
آنقدر ذوق زده سلام کرد که یک لحظه خنده ام گرفت، ولی خودم را کنترل کردم و آرام جواب دادم.
با همان ذوق گفت:
–اگه بدونید چقدر نذر و نیاز کردم تا گوشیتون رو جواب بدید.
با حرفش در دلم قند آب شد.
– امرتون؟
احساس کردم تمام ذوقش کور شد، چون سکوتی کرد و گفت:
–فقط ازتون می خوام یه جلسه با هم حرف بزنیم. من با خانوادم صحبت کردم، اگه سختتونه بیرون دوتایی حرف بزنیم، اجازه بدید برای آشنایی بیاییم خدمتتون تا...
حرفش را بریدم:
–وقتی خودمون به نتیجه نرسیدیم چه کاریه خانواده هارو تو زحمت بندازیم؟
نفسش را محکم بیرون داد و گفت:
–خب پس چیکار کنیم؟ شما بگید.
بی معطلی گفتم:
– صبر.
اونم بی معطلی پرسید:
– تا کی؟
ــ من باید فکر کنم.
ــ یعنی حتی واسه با هم حرف زدنم باید فکر کنید؟
ــ خب تقریبا می تونم حدس بزنم چی
می خواهید بگید.
بعد ازچند لحظه سکوت گفتم:
آقا آرش.
ــ با ذوق گفت:
–جانم
این جانم گفتنش برای یک لحظه تکلم را از من گرفت...برای این که لرزش صدایم لو نرود مجبور شدم سکوت کنم.
ــ چی می خواستید بگید؟
گوشی را از دهانم فاصله دادم و نفس عمیقی کشیدم.
– لطفا در مورد من دیگه با کسی حرف نزنید. کار درستی نبود با آقای معصومی در مورد من حرف زدید. من به یک شرط دوباره باهاتون حرف میزنم، که هر چی جوابم بود شما همون رو قبول کنید و دیگه از دیگران کمک نگیرید.
جوابی نداد، وقتی سکوتش را دیدم ادامه دادم:
–می تونید فکر کنید بعدا جواب بدید.
ــ آخه اگه من با آقا کمیل حرف نزده بودم که شما الان جوابم رو نمی دادید. من خوشبختتون
می کنم، شما نگران چی هستید؟
نگران این که خوشبختی از نظر شما اون چیزی نباشه که ...
حرفم را برید و گفت:
–باشه، هر چی شما بگید، من راضیتون می کنم. هر کاری که لازمه و شما صلاح می دونید انجام میدیم.
ــ حتی اگه به ضررتون باشه؟
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
💐@Gilan_tanhamasir
Amir Kermanshahi - Cheshmato Beband 1 (128).mp3
4.6M
🥀 چشماتو ببند خیال کن با زائریایی
🥀 چشماتو ببند خیال کن الان کربلایی
🥀 وقتی عاشقی تو هم اونجایی
#اربعین
#شبتون_حسینی
🖤@Gilan_tanhamasir
✅چهار ویژگی که گناهان را به ثواب تبديل مىكند
✍️پیامبراکرم "صلیاللهعلیهوآله" فرمودند اگر كسى داراى ۴ خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آن گناهان را به نيكى تبديل مىكند؛
① راستگويى
② شرم و حيا
③ خوشخلقى
④ شكرگزارى
📚كافي؛ ج۲ ؛ ص۱۰۷
#حدیث_روز
💐@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨اعتراض شدید معاون حرم امام حسین(ع) به بستن مرزهای زمینی توسط دولت عراق
⚠️موضوع منع ورود زوار اربعین، سلامت نیست؛ عوامل دیگری دارد!
➖منع زوار، جنایتی است که در حق زائران امام حسین(ع) انجام میگیرد. و باید این کارها تمام شود.
➖بستن مرزها نه هیچ توجیهی ندارد و نه مورد پذیرش ماست!
➖خواهش میکنم که دولت عراق در این تصمیم تجدید نظر کند ومرزها را به روی زائران سید الشهدا(ع) باز کند.
#اربعین
🌸@Panahian_ir
🌸@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیسی: #آمریکا به جای تغییر «روش زندگی» خود با جهان «روش جنگ» خود را تغییر می دهد
🔹تحریم، روش جدید جنگ آمریکا با ملتها است؛ #تحریم_دارو در دوران #کرونا جنایت علیه بشریت است.
❇️@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🎥 رئیسی: #آمریکا به جای تغییر «روش زندگی» خود با جهان «روش جنگ» خود را تغییر می دهد 🔹تحریم، روش جدی
♦️رئیسی: اگر مجاهدت شهیدان #سلیمانی و #المهندس نبود امروز داعش همسایه مدیترانهای اروپا بود
🔹رئیس جمهور در هفتاد و ششمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد: صلح و امنیت پایدار در گرو اجرای عدالت است.آمریکا به جای تغییر «روش زندگی» خود با جهان «روش جنگ» خود را تغییر می دهد.
🔹سیاست جمهوری اسلامی ایران #حفظ_ثبات و تمامیت ارضی همه کشورهای منطقه است.
🔹اگر مجاهدت شهیدان سپهبد قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس نبود امروز داعش همسایه مدیترانهای اروپا بود.
🔹آزادی در کوله پشتی سربازان بیگانه جا
نمی شود. رژیم اشغالگر #قدس بزرگترین تشکیلات تروریسم دولتی است
🖼 #پوستر| آغاز هفته #دفاع_مقدس گرامی باد
🌺 #رهبر_معظم_انقلاب: هشت سال دفاع مقدس ما صرفاً یک امتداد زمانی و فقط یک برههی زمانی نیست؛ گنجینهی عظیمی است که تا مدتهای طولانی ملت ما میتواند از آن استفاده کند، آن را استخراج کند و مصرف کند و سرمایهگذاری کند.
❇️@Gilan_tanhamasir
تنها مسیری های عزیز
عصرتون بخیر🌷
امروز هم در خدمتتون هستم با درس جدید
بدون فوت وقت بریم سراغ این جلسه ✅😊
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#کنترل_ذهن برای #تقرب 8 🔶 گفتیم که انسان باید سعی کنه قدرتمند بشه و برای اینکه قدرتمند بشه اول از ه
#کنترل_ذهن برای #تقرب 9
🔶 کنترل ذهن یعنی بتونی به موضوعی که میخوای فکر کنی.
🔶 کنترل ذهن یعنی اینکه کسی نتونه توجه شما رو به چیزی جلب کنه که نمیخوای.
🔵 شما حتما آیت الله حق شناس رو میشناسید.
یه روز یه برگه آزمایش رو بهشون میدن که توش خبر یه بیماری هولناک بوده.
🔹 چند ساعت بعدش یکی از دوستانشون میرن پیش آقای حق شناس و یه سلام علیکی میکنه
بعد میبینه آقای حق شناس راحت سلام و علیک میکنه و..
میگه آقا اون برگهی آزمایش...😳
🔶 نه که آلزایمر گرفته باشه، اصلاً تو فکرش نبوده، اقای حق شناس میگه کدوم آزمایش؟! هان، اون بیماری...☺️
میگه آقا شما فراموش کردید به این سادگی؟ آخه تازه برگه رو به شما دادن!🙄😳
✅ ایشون فرموده بودند که "الحمدالله خدا قدرتی بهم داده که میتونم فکرم رو منصرف کنم از چیزی که نباید در موردش فکر کنم".